English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
progress payments پرداخت براساس پیشرفت کار
Other Matches
progress payment پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
wage fund theory of wages نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
matte فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matt فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
tonnage براساس تن
usance مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
datamation خودکاری براساس داده ها
cost plus براساس قیمت تجارتی
point system شرط بندی براساس امتیاز
stop order دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage کسری پرداخت کسر پرداخت
fates پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
specific duties عوارض گمرکی براساس مشخصات کالا
ad valorem duty حقوق گمرکی براساس قیمت کالا
vendor rating رده بندی فروشندگان براساس سابقه انها
monometallism قرار دادن واحد پول براساس یک فلز
tax evasion عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
freight tonne فرفیت باربری به واحد تن محاسبه نرخ حمل براساس تن
yellow dog contract قراردادی که براساس ان کارگر حق عضویت در اتحادیه کارگری را ندارد
due bill در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransoms وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransom وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
design points ترکیب ویژهای از متغیرها که پروسه طراحی براساس ان صورت میگیرد
cost plus contract قرارداد براساس قیمت تمام شده به اضافه درصدی به عنوان سود
gas plasma display صفحه نمایش مسطح که براساس اصولی هماننداصول تابلوهای نئون کارمیکندfraxinella
what is فرضیه منطقی که اکثر برنامههای صفحه گشترده الکترونیکی براساس ان عمل می کنند
relative income hypothesis براساس این نظریه که توسط جیمزدوزنبری بیان شده مصرف تابع درامد نسبی
veil of money نظریهای که براساس ان پول فقط بعنوان پوشش برای کالاها و خدمات بحساب می اید
clearing and switch buying توافق تجاری دوجانبهای که براساس ان دو کشور متعهدبه مبادله مقدار معینی کالامی گردند
member banks در ایالات متحده کلیه بانکها براساس اساسنامه خود بایستی عضونظام فدرال رزرو در ایند
dead weights کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
dead weight کالاهای سنگین که کرایه حمل انها براساس وزن تعیین میگردد مانند ذغال سنگ واهن
acceleration principle براساس این اصل سرمایه گذاری متناسب است با تغییرات تولید که بارابطه زیر بیان می گردد : Y * A = I
carnet اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
Marxist طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
Marxists طرفدار مکتب مارکس براساس اعتقاد انهاسرمایه داری به علت تناقض درونی موجود در ان سقوط خواهد کرد
fdm Division Frequencyاستفاده از یک مسیر الکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس ultiplexing
neoclassical school مکتبی که براساس ان رقابت و پیروی ازاصول حداکثرساختن مطلوبیت و سود میتواندتخصیص ایده الی از منابع رادر اقتصاد بوجود اورد
design phase فرایند توسعه یک سیستم اطلاعاتی براساس نیازمندیهای سیستم از قبل تاسیس شده
claim for indemnification ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
advalorem tax مالیات بر مبنای ارزش مالیات براساس قیمت کالا
escalation مادهای در قرارداد که براساس ان قیمتهای قرارداد تعدیل میگردد
wild cord تیم انتخاب شده برای مسابقه اضافی در وضع تساوی طرفین براساس سوابق ان تیم
minimim wage law قانون حداقل دستمزد که براساس ان حداقل دستمزدنبایستی از میزانی که توسط دولت تعیین میشود کمتر باشد
improvements پیشرفت
progressed پیشرفت
progressing پیشرفت
progress پیشرفت
improvement پیشرفت
progresses پیشرفت
progression پیشرفت
lift پیشرفت
growth پیشرفت
growths پیشرفت
undeveloed بی پیشرفت
accomplishment پیشرفت
development پیشرفت
head way پیشرفت
developments پیشرفت
lifted پیشرفت
lifting پیشرفت
progressions پیشرفت
attainment پیشرفت
advancement پیشرفت
furtherance پیشرفت
lifts پیشرفت
headway پیشرفت
going پیشرفت
advancing <adj.> پیشرفت
progression پیشرفت
advancing پیشرفت
advances پیشرفت ها
advance پیشرفت
proceedings پیشرفت ها
advances پیشرفت
underdeveloped کم پیشرفت
achievements پیشرفت
achievement age سن پیشرفت
achievement پیشرفت
improvement پیشرفت
advance پیشرفت
promotion پیشرفت
promotions پیشرفت
progress پیشرفت
advance پیشرفت
attainments پیشرفت
ability to pay principle of taxation اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
furthered پیشرفت کردن
to make progress پیشرفت کردن
achievement motive انگیزه پیشرفت
achievement quotient بهر پیشرفت
Luddites پیشرفت گریز
here goes <idiom> پیشرفت کردن
get ahead <idiom> پیشرفت کردن
blooming پیشرفت کننده
furthers پیشرفت کردن
furthering پیشرفت کردن
further پیشرفت کردن
thrive پیشرفت کردن
Luddite پیشرفت گریز
becalmed از پیشرفت بازداشتن
improvement curve منحنی پیشرفت
the a of the army پیشرفت ارتش
n achievement نیاز پیشرفت
thriving پیشرفت کردن
technological improvement پیشرفت فنی
technical progress پیشرفت فنی
thrives پیشرفت کردن
thrived پیشرفت کردن
achievement test آزمون پیشرفت
development رشد پیشرفت
becalms از پیشرفت بازداشتن
achievement need نیاز پیشرفت
beats پیشرفت زنش
ongoing درحال پیشرفت
velocity of advance تندی پیشرفت
capability استعداد پیشرفت
accession دخول پیشرفت
aq بهر پیشرفت
to make way پیشرفت کردن
achievement curve منحنی پیشرفت
to make headway پیشرفت کردن
developments رشد پیشرفت
to gain ground پیشرفت کردن
beat پیشرفت زنش
becalming از پیشرفت بازداشتن
progresses پیشرفت کار
progressing پیشرفت کردن
progressing پیشرفت پیشروی
progress of negotiations پیشرفت مذاکرات
progressing پیشرفت کار
to unfold پیشرفت کردن
progresses پیشرفت پیشروی
progress پیشرفت کردن
progress پیشرفت پیشروی
progress پیشرفت کار
progressed پیشرفت کردن
progressed پیشرفت پیشروی
progressed پیشرفت کار
progressivist پیشرفت گرای
progresses پیشرفت کردن
advancing پیشرفت پیشروی
make a dent in <idiom> پیشرفت کردن
progress chaser نافر پیشرفت
come along پیشرفت کردن
developmental stage مرحله پیشرفت
academic achievement پیشرفت تحصیلی
scholastic achievement پیشرفت تحصیلی
proceeding پیشرفت طرز
economic progress پیشرفت اقتصادی
rises پیشرفت ترقی
rise پیشرفت ترقی
obstructionist از پیشرفت کارمجلس را از
degree of advancement درجه پیشرفت
advances پیشرفت پیشروی
reaction progress پیشرفت واکنش
advances : پیشروی پیشرفت
advance پیشرفت پیشروی
becalm از پیشرفت بازداشتن
accomplishment quotient بهر پیشرفت
frequency division multilexing مخابره چندتایی فرکانس استفاده از یک مسیرالکتریکی برای حمل دو یا چند سیگنال با فرکانسهای مختلف تسهیم براساس تقسیم فرکانس
ad valorem به نسبت ارزش کالا براساس ارزش
interim report گزارش پیشرفت کار
progressional دارای پیشرفت تدریجی
plain sailing پیشرفت بدون مانع
progress payments پرداختهای پیشرفت کار
labor augmenting tednological progress پیشرفت تکنولوژی کارافزا
processes پیشرفت تدریجی ومداوم
progress report گزارش پیشرفت کار
progress reporting گزارش پیشرفت کار
promotions ترفیع رتبه پیشرفت
promotion ترفیع رتبه پیشرفت
spits پیشرفت خشکی در دریا
f. morement جنبش برای پیشرفت
proceeding پیشرفت خلاصه مذاکرات
california achievement tests آزمونهای پیشرفت کالیفرنیا
advance پیشرفت طولی ناو
advances پیشرفت طولی ناو
advancement degree of reaction درجه پیشرفت واکنش
spit پیشرفت خشکی در دریا
combat development پیشرفت اموزش رزمی
advancing پیشرفت طولی ناو
process پیشرفت تدریجی ومداوم
to look back از پیشرفت خودداری کردن
achievement battery مجموعه آزمون پیشرفت
neoclassical theory of value تئوری ارزش نئوکلاسیک .براساس این نظریه ارزش یک کالا براثر تداخل عرضه وتقاضا برای کالای مورد نظربدست می اید
baffles صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
baffling صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
mean higher high water ارتفاع متوسط پیشرفت اب دریا
improve بهبودی یافتن پیشرفت کردن
upgraded پیشرفت دادن تقویت کردن
upgrades پیشرفت دادن تقویت کردن
baffle صفحه انعکاس از پیشرفت بازداشتن
improved بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improves بهبودی یافتن پیشرفت کردن
improving بهبودی یافتن پیشرفت کردن
prosper کامیاب شدن پیشرفت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com