Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (3 milliseconds)
English
Persian
indemnification
پرداخت غرامت
Search result with all words
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
compounding a felony
سازش کردن در دعوی ناشی از جنایت با پرداخت مبلغی به عنوان غرامت به مجنی علیه یا قائم مقام او
Other Matches
progress payment
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fates
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fate
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
کسری پرداخت کسر پرداخت
remuneration
غرامت
indemnities
غرامت
recompensing
غرامت
remunerations
غرامت
repayments
غرامت
solatium
غرامت
compensaion
غرامت
recompense
غرامت
recompensed
غرامت
recompenses
غرامت
repayment
غرامت
compensate some one losses
غرامت
penalty
غرامت
penalties
غرامت
indemnity
غرامت
compensatory amount
غرامت
bote
غرامت
fine
غرامت
finest
غرامت
fined
غرامت
consideration
غرامت
compensation
غرامت
considerations
غرامت
compensations
غرامت
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
recompensed
غرامت پرداختن
recompense
غرامت پرداختن
war indemnity
غرامت جنگی
recompenses
غرامت پرداختن
damage
غرامت ضرر
indemnity
غرامت پرداختن
indemnities
غرامت پرداختن
damage
خسارت غرامت
recompensing
غرامت پرداختن
indemnitee
غرامت گیر
letter of indemnity
غرامت نامه
indemnitor
غرامت پرداز
compensation
غرامت تاوان
reparation
جبران غرامت
indemnify
غرامت پرداختن
compensations
غرامت تاوان
damageable
غرامت بردار
loss of claim
فقدان غرامت
indemnificatory
غرامت امیز
compensations
غرامت عوض دادن
compensation
غرامت عوض دادن
ransom
غرامت جنگی جزیه
cash collection voucher
سندپرداخت غرامت نقدی
damage
غرامت معیوب کردن
indemnify
غرامت بیمه زیان
ransoms
غرامت جنگی جزیه
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
indemnify
صدمه زدن به غرامت دادن
solatium
غرامت برای ترضیه خاطر
smart money
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribed
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
pays
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
pay
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
paying
جبران کردن غرامت دادن کارسازی کردن مزد
purging a contempt of court
جریمه اهانت به دادگاه غرامت توهین به دادگاه
indemnify
غرامت دادن به تامین مالی دادن به
dividend warrant
چک پرداخت سود سهام اجازه پرداخت سود سهام
purging
غرامت دادن جریمه دادن
glaze
پرداخت
discharges
پرداخت
glosser
پرداخت گر
discharge
پرداخت
pays
پرداخت
furbisher
پرداخت گر
paying
پرداخت
expenditure
پرداخت
finishing touches
پرداخت
pay
پرداخت
burnisher
پرداخت گر
lustreer
پرداخت
making good
پرداخت
refinishing
پرداخت
defrayal
پرداخت
glazes
پرداخت
settlements
پرداخت
settlement
پرداخت
bleaching
پرداخت
payments
پرداخت
discharging
پرداخت
pt
پرداخت
finish
پرداخت
payment
پرداخت
finishing
پرداخت
refunds
پس پرداخت
refunding
پس پرداخت
refunded
پس پرداخت
trim
پرداخت
refund
پس پرداخت
rendering
پرداخت
renderings
پرداخت
outlay
پرداخت
remitment
پرداخت
polish
پرداخت
polishes
پرداخت
finishes
پرداخت
disbursement
پرداخت
casual payment
پیش پرداخت
earnest money
پیش پرداخت
final payment
پرداخت نهایی
remittance
پرداخت تادیه
renditions
پرداخت تحویل
rendition
پرداخت تحویل
remittances
پرداخت تادیه
burnishing
پرداخت کاری
diamond polishing
پرداخت الماسی
average payment
پرداخت متوسط
annual payment
پرداخت سالیانه
advice note
دستورپیش پرداخت
advance payment
پیش پرداخت
payees
پرداخت شونده
payee
پرداخت شونده
paid
پرداخت شده
back freigt
پرداخت کرایه
bilk
گذاشتن از پرداخت
demand for payment
تقاضای پرداخت
subscription
تعهد پرداخت
deferred payment
پرداخت اتی
deferred payment
پرداخت معوق
date of maturity
موعد پرداخت
d. note
درخواست پرداخت
cash dispensers
پرداخت مینماید
subscriptions
تعهد پرداخت
by payment
از طریق پرداخت
date of payment
موعد پرداخت
unpaid
پرداخت نشده
finisher
پرداخت کننده
punctual payment
پرداخت در سر وعده
unpolished
پرداخت نشده
never-never
پرداخت قسطی
to finish off
پرداخت کردن
the d. of a debt
پرداخت بدهی
reimbursable
قابل پرداخت
remittable
قابل پرداخت
remittal
گذشت پرداخت
remitter
پرداخت کننده
settlement terms
شرایط پرداخت
smoothing plane
رنده پرداخت
spot cash
پرداخت نقدی
terms of payment
شرایط پرداخت
shear
پرداخت فرش
a bradent
وسیله پرداخت
imprest
پیش پرداخت
part payment
پرداخت اقساطی
pay off
پرداخت کردن
payable at sight
پرداخت دیداری
payable on demand
پرداخت عندالمطالبه
payer
پرداخت کننده
payment by instalments
پرداخت به اقساط
overpayment
پرداخت اضافی
on account payment
پیش پرداخت
installment payment
پرداخت قسطی
payment by installments
پرداخت قسطی
interim financing
پرداخت موقت
lump sum payment
پرداخت نقدی
lump sum payment
پرداخت یکجا
money back
تضمین پرداخت
monthly payment
پرداخت ماهانه
non payment
عدم پرداخت
payment in advance
پیش پرداخت
planish
پرداخت کردن
planishing tool
ابزار پرداخت
pre paid
پیش پرداخت
pre payment
پیش پرداخت
prepayment
پیش پرداخت
prest
پیش پرداخت
progress payments
پرداخت تدریجی
period of grace
مهلت پرداخت
payor
پرداخت کننده
payment in due cource
پرداخت به موقع
payment in full
پرداخت تمام
payment in full
پرداخت کامل
payment in kind
پرداخت غیرنقدی
payment in kind
پرداخت جنسی
payment stopped
توقف پرداخت
payment terms
شرایط پرداخت
prompt payment
پرداخت فوری
dishonoring
خودداری از پرداخت
paymasters
مامور پرداخت
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com