Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
transfer payment
پرداخت پولی که هیچ کارتولیدی را باعث نشود
Other Matches
cash on the barrelhead
<idiom>
پولی که برای خرید چیزی پرداخت می شود
royalties
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
royalty
پولی که در مقابل استفاده از اختراع به صاحب ان پرداخت میگردد
appearance money
پولی که به افراد مشهور برای حضور در محافل پرداخت میشود
exchanged stabilization fund
مقصودتاسیسی است در ان پول خارجی و داخلی یک کاسه میشود و به این وسیله مظنه ارز خارجی ثابت نگهداشته میشود تا تنزل پول داخلی باعث رکود تجارت و عدم اعتماد نشود
acid diluent
ترکیبی که با قلم زنی سطح فلز باعث اتصال بهتر لایه های پرداخت با سطح فلزمیشود
european monetary agreement
موافقتنامه پولی اروپا موافقتنامه تنظیمی بین کشورهای عضو سازمان همکاری اقتصادی اروپا به منظور تسهیل و تنظیم روابط پولی متعاقدین
monetarists
طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
progress payment
پرداخت مبالغ قرارداد طبق پیشرفت کار پرداخت مرحلهای
matt
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
matte
فلز یامس پرداخت نشده وناخالص تکمیل یا پرداخت مات وبی جلا
interim financing
پرداخت اقساط به طور کوتاه مدت پرداخت بینابین
insolubly
چنانکه اب نشود
usance
مهلت پرداخت پرداخت مدت دار
thank you
سایه شما کم نشود
interminably
چنانکه تمام نشود
invisibly
چنانکه دیده نشود
May no one go thru such an ordeal.
نصیب گرگ بیابان نشود
poverty parts friends
<idiom>
بی زر میسر نشود کام دوستان
indelible disgrace
رسوایی که اثاران محویافراموش نشود
inexhaustibly
چنانکه تهی یاتمام نشود
sets of bill
نسخ ثانی و ثالث و ..... برات که در انها به اصل اشاره وذکر میشود که هریک تازمانی قابل پرداخت هستندکه دیگری پرداخت نشده باشد
seal
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
seals
بستن چیزی بسیارمحکم به طوری که دیگرباز نشود
one in the dark
میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
stop order
دستور عدم پرداخت از طرف صادر کننده سند مالی به مرجع پرداخت کننده
fate
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
fates
پرداخت یا عدم پرداخت چک سرنوشت چک
droppage
کسری پرداخت کسر پرداخت
Don't get annoyed at this!
بخاطر این دلخور نشو !
[اوقاتت تلخ نشود!]
irremovability
حالت چیزی یا کسی که از جای خود برداشته نشود
Two cas and a mouse , two wives in one house , two.
<proverb>
دو گربه و یک موش ,دو زن در یک خانه و دو سگ و یک استخوان هرگز سلوکشان نشود .
tax evasion
عدم پرداخت مالیات بصورت غیر قانونی فرار از پرداخت مالیات
stable
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
stables
وضعیت حافظه وقتی هیچ سیگنال خارجی اعمال نشود
pregnant use of a verb
بکار بردن فعل متعدی بدانگونه که مفعول ان مقدرباشدیعنی گفته نشود
lost ball
گوی گم شده در مسیر بازی گلف که به فاصله 5 دقیقه پیدا نشود
bypass
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassed
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypasses
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
bypassing
روش متفاوتی برای یک عنصر یا وسیله به طوری که دیگر استفاده نشود
ransom
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
ransoms
وجهی که جهت ازادکردن اسیر یا خریداری مدت زندان قابل خرید پرداخت شودوجهی که جهت احتراز ازتنبیهات جزایی از طرف مجرم و به جای تقبل ان تنبیهات پرداخت شود
due bill
در CL به این شکل تنظیم میشود : بدهی به اقای ..... مبلغ ..... است که عندالمطالبه پرداخت خواهد شد . تاریخ .... این سند بر خلاف برات و سفته به حواله کرد قابل پرداخت نیست
defaulted
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
default
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaults
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
defaulting
نرخ baud درمودم که در صورتی استفاده میشود که چیز دیگری انتخاب نشود
powered
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powering
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
powers
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
power
قطعهای که اگر برای مدت زمان مشخص استفاده نشود خود را خاموش میکند
timeout
1-تابع خروج روی ترمینال -On line وقتی هیچ دادهای وارد نشود.2-مدت زمان یک عمل
smoke test
بررسی تصادفی برای اینکه ماشین باید در صورتی که هنگام روشن کردن دود ایجاد نشود کار کند
carnet
اسنادی که در حمل بین المللی بکار برده میشود وموقع عبور محموله توسط کامیون از مرزهای متعددمحموله را از پرداخت حقوق گمرکی بین راه معاف می داردومحموله درمقصد باز وحقوق گمرکی مربوطه پرداخت می گردد
moneyary
پولی
moneyed
پولی
mercenaly
پولی
impecuniosity
بی پولی
impecuniousity
بی پولی
venal
پولی
pocket
پولی
pockets
پولی
pecuniary
پولی
monetary
پولی
covered
گرفتن شمشیر به وضعی که شمشیر خودبخود در حمله حریف منحرف نشود
real
غیر پولی
money capital
سرمایه پولی
polyethylene
پولی اتیلن
monetary value
ارزش پولی
backing
پشتوانه پولی
monetary targets
اهداف پولی
monetary unit
واحد پولی
unit of currency
واحد پولی
tight money
کنترل پولی
money illusion
توهم پولی
polywag
پولی واگ
polymyxin
پولی میکسین
pecuniary liability
ضمانت پولی
pay patient
مریض پولی
reconvert
پولی را مجدداتسعیرکردن
money wage
مزد پولی
money matters
امور پولی
money orders
حواله پولی
money illusion
خطای پولی
money order
حواله پولی
monetary system
سیستم پولی
monetary sector
بخش پولی
monetary deflation
انقباض پولی
monetary convention
اتحاد پولی
monetary control
نظارت پولی
loose pulley
پولی هرزگرد
grooved pulley
پولی شیاردار
monetary control
کنترل پولی
financial inventory
ذخایر پولی
financial property
اموال پولی
financial property
داراییهای پولی
monetary base
پایه پولی
money income
درامد پولی
monetary base
مبنای پولی
monetary assets
دارائیهای پولی
monetary deflation
محدودیت پولی
monetary economy
اقتصاد پولی
monetary school
مکتب پولی
monetary restriction
محدودیت پولی
monetary reserves
ذخائر پولی
monetary policy
سیاست پولی
monetary authorities
مقامات پولی
monetary instruments
ابزارهای پولی
dealing for money
معاملات پولی
monetary inflation
تورم پولی
monetary expansion
توسعه پولی
monetary incentive
مشوق پولی
substitute character
حرفی که در صورتی که حرف دریافت شده تشخیص داده نشود نمایش داده میشود
Faraday cage
صفحه فلزی یا سیمی متصل به زمین که وسایل حساس را کامل حفظ میکند به طوری که هیچ واسط ی از جریان الکترومغناطیسی ایجاد نشود
i am pushed for money
ازبی پولی درفشار
impecuniously
از روی بی پولی یا افلاس
gold standard
نظام پولی طلا
strategic concentration by rail
سیستم پولی فلزی
hyperdeflation
انقباض پولی شدید
he is pressed for money
از بی پولی در مضیقه است
deflation
انقباض پولی رکود
gold currency system
نظام پولی طلا
restrictive monetary policy
سیاست پولی انقباضی
down and out
<idiom>
هیچ پولی نداشتند
dollar area
منطقه پولی دلار
bimetallic standard
پایه پولی دو فلزی
not for the world
<idiom>
دراعضای هیچ پولی
european monetary fund
صندوق پولی اروپا
european monetary system
سیستم پولی اروپایی
expansionary monetary policy
سیاست پولی انبساطی
bimetallism
نظام پولی دو فلزی
tools of monetary policy
ابزار سیاست پولی
free capital
سرمایه گذار پولی
tight money
سیاست پولی انقباضی
contractionary monetary policy
سیاست پولی انقباضی
it was a
خوب پولی بود
poly vinil chloride
کلرور پولی وینیل
national money income
درامد ملی پولی
nonmonetary assets
دارائیهای غیر پولی
i owe some money to you
یک پولی به شما بدهکارم
pecuniary externalities
پی امدهای خارجی پولی
finance
تامین هزینه پولی
money rate of interest
نرخ بهره پولی
finances
تامین هزینه پولی
financing
تامین هزینه پولی
nonmonetary sector
بخش غیر پولی
nonmonetary income
درامد غیر پولی
nonmonetarists
اقتصاددانان غیر پولی
price
ارزش پولی کالا
prices
ارزش پولی کالا
rate of money wage
نرخ مزد پولی
feel the pinch
<idiom>
دچار بی پولی شدن
financed
تامین هزینه پولی
money well spent
<idiom>
پولی که هدر نرفته
pure monetary policy
سیاست پولی خالص
claim for indemnification
ادعای تضمین خسارت مطالبه پرداخت خسارت مطالبه پرداخت غرامت
Money entrusted to my care .
پولی که با مانت نزد من سپرده شد
Monetary systems.
سیستم های پولی ( مالی )
polyester
الیاف یاپارچه پولی استر
i have no money about me
با خود هیچ پولی ندارم
international monetary reserves
ذخائر پولی بین المللی
poundage
مقدار پولی برحسب لیره
easy money
پولی که براحتی بدست اید
ring up
<idiom>
اضافه کردن آمار پولی
strapped for cash
<idiom>
هیچ پولی دربساط نداشتن
monetrarist keynesian debate
بحث طرفداران مکتب پولی وکینزی
burn a hole in one's pocket
<idiom>
پولی که تومیخواهی سریعا خرج کنی
To put some money aside .
پولی را کنا رگذاشتن ( ذخیره ساختن )
e p u
591 منحل و "e-m-a" یاموافقتنامه پولی اروپاجایگزین ان شد
army deposit fund
سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
apportionment
تقسیم پولی بین اشخاص ذی نفع
the proceeds of the sale
پولی که از محل فروش بدست می اید
ability to pay principle of taxation
اصل توانائی پرداخت مالیات برپایه این اصل مالیات بایدمتناسب با توانائی پرداخت مالیات دهنده وضع شود
to give
پولی برای پیشکشی جمع اوری کردن
accountability
ذیحسابی مسئولیت نگهداری سوابق پولی و مالی
prize money
پولی که از فروش غنیمت دریایی بدست می اید
commodity money
پولی که در تهاتر بجای کالابه کار رود
devaluation
تنزل نرخ برابری پول تضعیف پولی
chantry
پولی که وقف کشیشان میشودتابرای مردگان بخوانند
contribution
پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
contributions
پولی که برای مصارف عام المنفعه بدهندشرکت
zones
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
zone
محل متن در سمت چپ حاشیه راست متن کلمه پرداز , اگر کلمهای به درستی در انتهای خط جا نشود , یک فضای خالی به صورت خودکار ایجاد میشود
deat benefit
وفیفه یا پولی که کارفرمابعیال و اولاد کارگر متوفی میدهد
disposable personal income
پولی که اماده خرج کردن یاپس انداز باشد
convertibles
پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
convertible
پولی که با نرخ معین قابل تبدیل به طلا باشد
To play for love .
عشقی بازی کردن ( بدون شرط بندی پولی )
make it up to someone
<idiom>
انجام کاری برای کسی درعوض وعده پولی
blockade currency
پولی که تبدیل ان به پول دیگرقانونا " منع شده باشد
corkage
پولی که درمهمانخانه ازکسی میگیرندتابادهای راکه مال خودمهمان
pewage
پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
slush funds
پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
slush fund
پولی که از فروش مواد زاید آشپزخانهی کشتی به دست میآمد
smart money
غرامت پولی که دولت بسربازان وملوانان زخمی ومصدوم میدهد
countershaft pulley
محور با پولی یا چرخ دندانه دار که به یک ماشین وصل میشود
subscribes
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribing
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
subscribe
تعهد یا تعهد پرداخت کردن در پرداخت مبلغی شرکت کردن موافقت کردن با
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com