Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
demand processing
پردازش بر اساس نیاز
Other Matches
cpu
کل زمانی که CPU برای پردازش دستورات نیاز دارد
internal store
بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
internal memory
بخشی از RAM Rom که واحد پردازش مرکزی مستقیما وصل است بدون نیاز به واسط
absolute address
کد دودویی که مستقیما در واحد پردازش مرکزی اجرا میشود و فقط به مقادیر و آدرسهای مطلق نیاز دارد.
random processing
پردازش داده به ترتیب مورد نیاز و نه ترتیب ذخیره شده
substantialize
اساس دادن یا اساس پیدا کردن
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
base course
لایه اساس قشر اساس
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
LUT
مجموعه نتایج ذخیره شده که به سرعت قابل دستیابی هستند توسط برنامه بدون نیاز به محاسبه هر نتیجه در صورت نیاز
postprocessor
برنامهای که داده را از برنامه دیگر پردازش میکند که پردازش شده است
cleans
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest
کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
discretionary
آنچه در صورت نیاز لازم و در صورت عدم نیاز زیادی باشد
photocomposition
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
interactive processing
پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
backing
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
batches
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
gpr
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند
edp
پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
wage fund theory of wages
نظریه مزد بر اساس وجوه دستمزد براساس این نظریه که توسط استوارت میل بیان شده مزد بر اساس رابطه میان کل وجوه مربوط به پرداخت دستمزد و تعدادکارگران تعیین میشودبنابراین برای افزایش دستمزد بایستی یا کل این وجوه را بالا برد و یا اینکه تعداد کارگران را کاهش داد
centralized data processing
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
distributed processing system
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
pier foundation
اساس پی
fundament
اساس
root
اساس
unsubstantial
بی اساس
unsubstantiality
بی اساس
delusive
بی اساس
basis
اساس
grass roots
اساس
subsistance
اساس
roots
اساس
foundation
اساس
principium
اس اساس
unfounded
بی اساس
bedrock
اساس
element
اساس
elements
اساس
substantially
در اساس
baseless
بی اساس
insubstatiality
بی اساس
ill founded
بی اساس
groundsel
اساس
vaporous
بی اساس
cornerstone
اساس
nuclei
اساس
chimeric
بی اساس
nucleus
اساس
rootless
بی اساس
idlest
بی اساس
ill-founded
بی اساس
idles
بی اساس
idled
بی اساس
idle
بی اساس
ground
اساس
cornerstones
اساس
origins
اساس
origin
اساس
structuring
اساس
fundamental
اساس
structures
اساس
structure
اساس
groundless
بی اساس
rationale
اس اساس
in line processing
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
tittle-tattle
شایعات بی اساس
groundwork
زمینه اساس
element
عنصر اساس
foundation
پی ریزی اساس
ignoring
بی اساس دانستن
ignores
بی اساس دانستن
tittle tattle
شایعات بی اساس
ignore
بی اساس دانستن
insubstantial
بی اساس بیموضوع
elements
عنصر اساس
gossip
شایعات بی اساس
corner stone
بنیاد اساس
gossipry
شایعات بی اساس
gossiped
شایعات بی اساس
corpus delicti
اساس جرم
data origination
اساس داده
gossiping
شایعات بی اساس
there is nothing in it
بی اساس است
ignored
بی اساس دانستن
groundlessly
بطور بی اساس
corpus juris
اساس قانون
Unfounded rumours.
شایعات بی اساس
gossips
شایعات بی اساس
idle rumoues
شایعات بی اساس
To build on sand.
کار بی اساس کردن
gossip
شایعات بی اساس دادن
gossips
شایعات بی اساس دادن
bedding
بنیاد و اساس هرکاری
subbase course
لایه زیر اساس
hot mix base
اساس اسفالتی گرم
fabric
سبک بافت اساس
rooty of sand
چیز ناپایدار یا بی اساس
gossiped
شایعات بی اساس دادن
grounded (his complaint was not grounded
شکایت او بی اساس بود
gossiping
شایعات بی اساس دادن
fabrics
سبک بافت اساس
cotton grade
درجه پنبه بر اساس مرغوبیت
euhemerism
اساس تاریخی برای افسانه ها
ill founded
دارای شالوده یا اساس بد بی پروپا
gossiper
کسیکه شایعات بی اساس میدهد
subbase course
لایه پی قشر زیر اساس
on an arm's length basis
بر اساس مستقل و برابر بودن
[در]
elements
رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
average cost pricing
قیمت گذاری بر اساس هزینه متوسط
element
رکن اساس جزئی از یک قسمت یایکان
It must have a solid foundation.
اساس کار باید محکم باشد
euhemerize
اساس تاریخی قائل شدن برای
his joys p from baseless hope
خوشیهای اوناشی ازامیدهای بی اساس است
it was basedon evclid
اساس ان روی اقلیدس گذارده شده بود
simple interest
سود پول بر اساس سال 063 روزه
plateform
بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
yarn sorting
دسته بندی نخ
[بر اساس ظرافت، نمره نخ، جنس و غیره]
Your slander is completely preposterous .
تهمت وافترایی که می زنید بکلی مسخره وبی اساس است
anti federalist
اشخاصی که درسال 88-7871 مخالف اساس حکومت امریکا بودند
animism
همزاد گرایی اعتقاد باینکه روح اساس زندگی است
probit
واحد قیاس احتمالات اماری بر اساس حداقل انحراف ازمیزان متوسط
redundant information
یک پیام بیان شده به روشی که اساس اطلاعات بطرق گوناگون یافت میشود
anlage
اساس و پایهء رشد بعدی قسمت کوچکی که بعدا رشدنموده وبزرگ میشود
simulations
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
pareto distribution
در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
simulation
روشی درتحقیق عملیات که بر اساس ان رفتار یک سیستم بر مبنای تداخل بین اجزاء ان ترسیم میشود
stagnation thesis
فرضیه رکود .فرضیهای که بر اساس ان بعلت بلوغ کامل اقتصادی یک کشور و امکان عدم جذب پس اندازها
want
نیاز
self-sufficient
بی نیاز
needless
بی نیاز
need
نیاز
demand
نیاز
demands
نیاز
requirement
نیاز
needing
نیاز
need
نیاز
demanded
نیاز
self sufficing
بی نیاز
requirement
نیاز
needed
نیاز
demand
نیاز
permanent income hypothesis
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
utilitarianism
بر اساس این مکتب معیار سنجش همه چیزحداکثر خوبی و فایده برای حداکثر تعداد اشخاص است
affiliation need
نیاز پیوندجویی
want
نقصان نیاز
self-evident
بی نیاز از اثبات
construction need
نیاز سازندگی
necessity
نیاز نیازمندی
cognizance need
نیاز شناخت
agamic
بی نیاز ازتخم نر
n affiliation
نیاز پیوندجویی
demands
نیاز احتیاج
wanted
نقصان نیاز
requirement
مورد نیاز
capital requirement
نیاز سرمایه
demand
نیاز احتیاج
self-explanatory
بی نیاز از توصیف
achievement need
نیاز پیشرفت
self explanatory
بی نیاز از توصیف
n achievement
نیاز پیشرفت
demanded
نیاز احتیاج
self explaining
بی نیاز از توصیف
sweet nothings
راز و نیاز
prerequisites
پیش نیاز
structural requirement
نیاز استاتیکی
succorance need
نیاز مهرطلبی
urgency of need
ضرورت نیاز
prerequisite
پیش نیاز
need gratification
ارضای نیاز
felt need
نیاز هشیار
nurturance need
نیاز مهرورزی
self contained
برون بی نیاز
quasi need
شبه نیاز
social need
نیاز اجتماعی
manifest need
نیاز اشکار
obviates
رفع نیاز کردن
obviating
رفع نیاز کردن
floor space occupied
فضای مورد نیاز
obviated
رفع نیاز کردن
need press theory
نظریه نیاز- فشار
dominance need
نیاز سلطه گری
reserve requirements
ذخائر مورد نیاز
lime requirement
اهک مورد نیاز
self sufficient
مستغنی بی نیاز از غیر
obviate
رفع نیاز کردن
deference need
نیاز دنباله روی
c.o.d
نیاز شیمیایی به اکسیژن
criminal court
راز و نیاز کردن
custom ROM
مین نیاز مشتری
chemical oxygen demand
نیاز شیمیایی اکسیژن
defendance need
نیاز خویشتن پایی
common goods
کالای مورد نیاز عموم
combat essential
مورد نیاز حتمی رزمی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com