Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (12 milliseconds)
English
Persian
direct processing
پردازش مستقیم
Search result with all words
direct
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directed
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
directs
مستقیم یا بدون پردازش یا حرکت مستقیم
mode
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
modes
قالب کدگذاری با دو حالت : حالت مشابه mode است . حالت نیاز به پردازش ندارد و داده مستقیم واد کانال خروجی میشود
deferred addressing
آدرس دهی غیر مستقیم که محلی که دستیابی شده است حاوی آدرس عملوند پردازش شدنی است
direct access processing
پردازش به روش دستیابی مستقیم
Other Matches
dasd
Device Storage DirectAccess اسباب حافظه بادستیابی مستقیم دستگاه انباره دستیابی مستقیم
direct admission
مراجعه مستقیم به بهداری پذیرش یامراجعه مستقیم بیماران
basic
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
basics
روش به هنگام سازی و بازیابی مستقیم بلاک داده مشخص که در یک وسیله با دستیالی مستقیم ذخیره شده است
direct exchange
تعویض مستقیم مبادله مستقیم قطعات
postprocessor
برنامهای که داده را از برنامه دیگر پردازش میکند که پردازش شده است
photocomposition
کاربرد پردازش الکترونیکی درتهیه چاپ که مستلزم تعریف و تنظیم تحریر و تولید ان به وسیله پردازش از طریق عکاسی میباشد
cost fraction
نتیجه مستقیم هزینههای مستقیم تولید یا خدمت به تعداد واحدهای تولید شده یاکمیت خدمات
interactive processing
پردازش فعل و انفعالی پردازش محاورهای
backing
رسانه ذخیره سازی موقت که داده روی آن قابل ضبط است پیش از اینکه پردازش شود یا پس از پردازش و برای باز یابی
direct command
فرماندهی مستقیم فرماندهی بلاواسطه تیراندازی به روش فرمان مستقیم
batches
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
batch
1-گروهی از متن ها که در یک زمان پردازش می شوند 2-گروهی از کارها یا حجمی از داده ها که به عنوان واحدیکتا پردازش میشوند
gpr
ثبات داده در واحد پردازش کامپیوتر که میتواند داده را برای عملیات ریاضی و منط ق مختلف پردازش کند
edp
پردازش داده در سطحی گسترده توسط کامپیوترهای دیجیتالی الکترونیکی پردازش داده به صورت الکتریکی
pipelines
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
pipeline
اجرای پردازش دستور دوم در حالی که هنوز پردازش اولی تمام نشده است برای سرعت اجرای برنامه
direct fire sights
زاویه یا بهای تیر مستقیم دوربینهای تیر مستقیم
elicitation
کسب اطلاعات غیر مستقیم بازجویی غیر مستقیم
direct dyes
رنگینه های مستقیم
[که بدون نیاز به دندانه بصورت مستقیم با آب و الیاف پنبه، ابریشم و پشم ترکیب داده شده و رنگ های روشن و براقی را بوجود می آورد ولی در عین حال در برابر شستشو، پایداری خوبی ندارد.]
distributed processing system
سیستم پردازش توزیعی سیستم پردازش غیر متمرکز
centralized data processing
پردازش تمرکز یافته داده پردازش داده متمرکز
direct access storage device
اسباب حافظه با دستیابی مستقیم دستگاه با ذخیره دستیابی تصادفی دستگاه انباره دستیابی مستقیم
in line processing
پردازش درون برنامهای پردازش درون خطی
upstanding
مستقیم
directs
مستقیم
straight line
خط مستقیم
straight line code
کد مستقیم
straight line code
کد خط مستقیم
straightish
مستقیم
on line
مستقیم
directed
مستقیم
straight line
مستقیم
straightest
مستقیم
right
مستقیم
unintermediate
<adj.>
مستقیم
first-hand
مستقیم
level
مستقیم
leveled
مستقیم
levelled
مستقیم
firsthand
مستقیم
levels
مستقیم
attributive
مستقیم
straight
مستقیم
righted
مستقیم
direct
<adj.>
مستقیم
bee line
خط مستقیم
straighter
مستقیم
beeline
خط مستقیم
righting
مستقیم
direct relationship
ارتباط مستقیم
direct observation
دیدبانی مستقیم
random access
دستیابی مستقیم
direct outlet
ابگیر مستقیم
direct process
فرایند مستقیم
direct support
کمک مستقیم
d.c.
جریان مستقیم
spur offtake
ابگیر مستقیم
direct pressure
فشار مستقیم
proximate cause
علت مستقیم
on line help
کمک مستقیم
proximate
بیفاصله مستقیم
d.c
جریان مستقیم
positive relation
رابطه مستقیم
direct relationship
وابستگی مستقیم
direct access
دسترسی مستقیم
direct file
فایل مستقیم
direct file
پرونده مستقیم
direct fire
اتش مستقیم
direct fire
تیر مستقیم
direct labour
دستمزد مستقیم
direct object
مفعول مستقیم
direct lighting
روشنایی مستقیم
direct load
بارگذاری مستقیم
direct material
مواد مستقیم
direct selection
انتخاب مستقیم
direct selling
فروش مستقیم
direct support
پشتیبانی مستقیم
forward voltage
ولتاژ مستقیم
forward resistance
مقاومت مستقیم
direct dye
رنگینه مستقیم
direct reading
قرائت مستقیم
line storm
طوفان مستقیم
direct access
دستیابی مستقیم
direct address
نشانی مستقیم
direct damage
ضرر مستقیم
direct address
آدرس مستقیم
direct hits
اصابت مستقیم
direct hit
اصابت مستقیم
direct control
کنترل مستقیم
direct conversion
تبدیل مستقیم
direct cost
هزینه مستقیم
direct coupling
جفتگری مستقیم
direct coupling
کوپلینگ مستقیم
directness
مستقیم بودن
direct aggression
پرخاشگری مستقیم
uncurl
مستقیم شدن
direct taxes
مالیاتهای مستقیم
indirect
غیر مستقیم
uniaxial bending
خمش مستقیم
video disk
دسترسی مستقیم
visual fire
تیر مستقیم
wall pass
پاس مستقیم
through call
مکالمه مستقیم
straight line
بخط مستقیم
straight line
دارای خط مستقیم
straightening flute drill
مته مستقیم
direct current
جریان مستقیم
close supervision
نظارت مستقیم
backstair
غیر مستقیم
dressing
مستقیم کنی
hottest
خط تلفن مستقیم
hotter
خط تلفن مستقیم
hot
خط تلفن مستقیم
aright
مستقیم مستقیما
dressings
مستقیم کنی
Go straight ahead.
مستقیم بروید.
airline
خط مستقیم هوایی
airlines
خط مستقیم هوایی
highroad
صراط مستقیم
highroads
صراط مستقیم
straight position
فرم مستقیم
as the crow files
بخط مستقیم
ambagious
غیر مستقیم
air line
خط مستقیم هوایی
straight left
چپ مستقیم در بوکس
straight edge
لبه مستقیم
specific cost
هزینه مستقیم
straightest
قسمت مستقیم
sonna deung koot
دست مستقیم
sideway
غیر مستقیم
straighter
قسمت مستقیم
straight
قسمت مستقیم
intuitions
درک مستقیم
rectilinear
مستقیم الخط
rectiliner
مستقیم الخط
intuition
درک مستقیم
direct taxation
مالیات مستقیم
direct tax
مالیات مستقیم
d.c. receiver
رادیوی جریان مستقیم
stiffest
مستقیم چوب شده
amitosis
تقسیم مستقیم یاخته
stiffer
مستقیم چوب شده
bilinear
دارای دوخط مستقیم
direct data entry
داده دهی مستقیم
fire
شوت محکم و مستقیم
fired
شوت محکم و مستقیم
deferred address
یک آدرس غیر مستقیم
helm
زاویه سکان از خط مستقیم
helms
زاویه سکان از خط مستقیم
fires
شوت محکم و مستقیم
point blank
روبه نشان مستقیم
direct laying
روانه کردن مستقیم
oblique
غیر مستقیم منحرف
dma
انتقال مستقیم به حافظه
direct support
پشتیبانی مستقیم کردن
direct support unit
یکان پشتیبانی مستقیم
intuitively
بوسیله درک مستقیم
manage
مستقیم یا تحت کنترل
dressing device
دستگاه مستقیم کنی
straihting machine
دستگاه مستقیم کنی
excise
مالیات غیر مستقیم
managed
مستقیم یا تحت کنترل
ambages
راهای غیر مستقیم
point-blank
روبه نشان مستقیم
devious
غیر مستقیم منحرف
consequential damage
خسارت غیر مستقیم
d.c. motor
موتور جریان مستقیم
managing
مستقیم یا تحت کنترل
manages
مستقیم یا تحت کنترل
d.c c. motor
موتور جریان مستقیم
direct lift control
کنترل مستقیم برا
direct current magnet
مغناطیس جریان مستقیم
direct addressing
ادرس دهی مستقیم
jab
ضربه سریع مستقیم
direct addressing
نشان دهی مستقیم
parrying
سد کردن دفاع مستقیم
parry
سد کردن دفاع مستقیم
parries
سد کردن دفاع مستقیم
parried
سد کردن دفاع مستقیم
indirect taxes
مالیاتهای غیر مستقیم
circumlocutions
بیان غیر مستقیم
circumlocution
بیان غیر مستقیم
direct quenching
سخت گردانی مستقیم
indirect object
مفعول غیر مستقیم
direct read after write
خواندن مستقیم پس از نوشتن
direct access
دسترسی مستقیم به اطلاعات
direct reading instrument
دستگاه مستقیم خوانی
direct absorption process
فرایند جذب مستقیم
jabbed
ضربه سریع مستقیم
jabbing
ضربه سریع مستقیم
jabs
ضربه سریع مستقیم
direct current instrument
سنجه جریان مستقیم
direct current generator
مولد جریان مستقیم
bilinear
وابسته بدو خط مستقیم
down hill casting
ریخته گری مستقیم
direct current converter
تبدیل گر جریان مستقیم
direct access method
روش دستیابی مستقیم
detour behavior
رفتار غیر مستقیم
direct measurement
اندازه گیری مستقیم
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com