Total search result: 203 (11 milliseconds) |
|
|
|
English |
Persian |
portiere |
پرده درب ورودی |
|
|
Search result with all words |
|
drapery rug |
قالیچه های پرده ای [جهت آویزان کردن در سر درب ورودی اتاق] |
Ensi |
[نوعی قالیچه پرده آویز بین ترکمن ها بر سر درب ورودی به چادر استفاده می شود و حالتی از پنجره را نشان می دهد.] |
Other Matches |
|
queues |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queue |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queued |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
queueing |
روش برنامه نویسی که تاخیر ورودی و خروجی را به این صورت کم میکند که اطمینان می یابد از اینکه داده ارسالی بین نرم افزار و وسیله ورودی و خروجی با وسایل و ورودی و خروجی همسان است |
membranaceous |
دارای غشاء پرده پرده غشایی |
JK flip flop |
نوعی flipe=flop با دو ورودی k,g و دو خروجی مخالف که بستگی به ورودی دارند |
gates |
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است |
gate |
دروازه ورودی که خروجی آن معادل معکوس منط ق ورودی است |
hash |
تولید عدد یکتا مشتق شده از ورودی برای هر ورودی پایگاه داده ها |
hash |
الگوریتم تولید کد hash برای ورودی و اطمینان از اینکه با سایر ورودی ها فرق دارد |
drop down list box |
لیستی از موضوعات برای هر ورودی که وقتی فاهر میشود که نشانه گر را بخش ورودی ببرد |
input preamplifier |
پری امپلی فایر ورودی تقویت کننده ورودی |
list |
لیست داده که هر ورودی آدرس ورودی بعدی را دارد |
tone and semitone |
پرده ونیم پرده |
d/a converter |
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند |
dac |
مداری که یک مقدار آنالوگی که مط ابق با عدد ورودی است خارج میکند و ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل میکند |
inputted |
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی |
input |
1-تابع ورودی . 2-فضای ورودی |
approach channel |
کانال ورودی- نهر ورودی |
adder |
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد |
adder |
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد |
adders |
مدار جمع دودویی که میتواند مجموع در ورودی را حساب کند و نیز میتواند ورودی یا خروجی به صورت وام شده را بپذیرد |
adders |
مدار جمع دودویی که جمع دو ورودی را حساب میکند و خروجی وام گرفته را هم نشان میدهد ولی چنین ورودی ای را نمیپذیرد |
analog |
مداری که سیگنال را که مط ابق با اعداد دیجیتال ورودی است به عنوان خروجی صادر میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به آنالوگ تبدیل کند |
chains |
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد |
chain |
فایلی که در آن هر ورودی داده و آدرس ورودی بعدی را که همان محتوای داده را دارد |
tringle |
چوب پرده میل پرده چوب دیرک |
fullest |
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند |
full |
مدار جمع دودویی که می توان مجموع دو ورودی را حساب کند و عدد نقلی ورودی را می پذیرد و در صورت لزوم رقم نقلی خروجی تولید میکند |
anti- |
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند |
analogue |
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند |
analogues |
مداری که یک سیگنال آنالوگ را که مط ابق با ورودی دیجیتال است به عنوان خروجی ارسال میکند تا بتواند ورودی دیجیتال را به حالت آنالوگ تبدیل کند |
dense index |
اندیس پایگاه داده حاوی آدرس یا ورودی برای هر موضوع یا ورودی در پایگاه داده |
inputted |
توان ورودی ورودی |
input |
توان ورودی ورودی |
fullest |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
full |
مدار تفریق دودویی که اختلاف دو ورودی را تولید میکند و یک رقم نقلی ورودی می پذیرد و در صورت لزوم رقم ثقلی خروجی تولید میکند |
differences |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
alternative |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
exjunction |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
EXOR |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و وقتی نادرست است که هر ورودی مشابه باشند |
difference |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشد و نادرست است وقتی ورودی ها مشابه اند |
alternatives |
تابع منط قی که خروجی آن در صورتی که تمام ورودی ها درست باشند نادرست است و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
input output processor |
پردازنده ورودی- خروجی پردازشگر ورودی- خروجی |
exclusive |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یک ورودی درست باشد و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
half |
جمع کننده دودویی که میتواند نتیجه جمع دو ورودی را تولید کند. و رقم نقل خروجی تولید میکند ولی نمیتواند رقم نقل ورودی بپذیرد |
NAND function |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی نادرست است که تمام ورودی ها درست باشند و وقتی درست است که یک ورودی نادرست باشد |
dispersion |
تابع منط قی که خروجی آن نادرست است وقتی تمام ورودی ها درست باشند و درست است وقتی یک ورودی نادرست باشد |
denial |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
symmetric difference |
تابع منط قی که خروجی آن وقتی درست است که یکی از ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که هر دو ورودی مثل هم باشند |
denials |
تابع منط قی که نتیجه آن نادرست است وقتی همه ورودی ها درست باشد و درست است اگر ورودی نادرست باشد |
except |
تابع منط قی که مقدار آن وقتی درست است که هر دو ورودی درست باشند. و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند |
equality |
تابع منط قی که وقتی خروجی آن درست است که یا دو ورودی درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مثل هم باشند |
input/output |
فضای ذخیره سازی موقت برای داده دریافتی از حافظه اصلی پیش از ارسال به وسیله ورودی /خروجی یا دادهای که از وسیله ورودی /خروجی پردازش میشود یا در حافظه اصلی ذخیره میشود |
blinded |
پرده |
pall |
پرده |
blunt |
بی پرده |
blinds |
پرده |
door curtain |
پرده |
veils |
پرده |
door curtain |
پرده در |
free spoken |
بی پرده |
bluntly |
بی پرده |
fin footed |
پرده پا |
pecten |
پرده |
patagium |
پرده |
veil |
پرده |
membrane |
پرده |
membranes |
پرده |
blunts |
بی پرده |
curtains |
پرده |
blunting |
بی پرده |
bluntest |
بی پرده |
blunter |
بی پرده |
blunted |
بی پرده |
blind |
پرده |
plain spoken |
بی پرده |
palled |
پرده |
franks |
بی پرده |
straightforward |
بی پرده |
outspokenly |
بی پرده |
hangings |
پرده |
franked |
بی پرده |
pert |
بی پرده |
straightest |
بی پرده |
vane |
پرده |
vanes |
پرده |
paintings |
پرده |
painting |
پرده |
straighter |
بی پرده |
purdah |
پرده |
mantle |
پرده |
diaphragm |
پرده |
mantles |
پرده |
palls |
پرده |
screen |
پرده |
franking |
بی پرده |
frankest |
بی پرده |
franker |
بی پرده |
frank |
بی پرده |
straight |
بی پرده |
screens |
پرده |
palling |
پرده |
screening, screenings |
پرده |
screened |
پرده |
diaphragms |
پرده |
velum |
پرده |
straight out |
بی پرده |
uninhibited |
بی پرده |
window shade |
پرده |
tympan |
پرده |
tympanon |
پرده |
backstage |
در پس پرده |
straightforwardly |
بی پرده |
smokescreen |
پرده |
at the rear of the stage <adj.> <adv.> |
در پس پرده |
unreserved |
بی پرده |
screen |
پرده سینما |
tableau |
پرده نقاشی |
tableaus |
پرده نقاشی |
tableaux |
پرده نقاشی |
curtains |
پرده پوشش |
curtains |
جدار پرده |
A 4-cat play. |
نمایش در 4 پرده |
Shrouded in mystrey. |
در پرده اسرار |
pelmets |
چوب پرده |
upholstery |
پرده فروشی |
pelmet |
چوب پرده |
screen |
پرده پوشش |
screening, screenings |
پرده پوشش |
smokescreen |
دود پرده |
veil nebula |
ابری پرده |
upholster |
پرده زدن |
screens |
پرده سینما |
roundly |
بی پرده اشکار |
screens |
پرده پوشش |
unreserve |
بی پرده گویی |
alkekengi |
عروسک پس پرده |
veil nebula |
سحابی پرده |
screened |
پرده سینما |
screened |
پرده پوشش |
watertight facing |
پرده اب بندی |
watertight diaphragm |
پرده اب بندی |
fretted |
پرده دار |
screening, screenings |
پرده سینما |
shutters |
پرده گذاشتن |
webbed |
پرده دار |
wanelength |
طول پرده |
tympanum |
پرده گوش |
veil |
پرده زدن |
franker |
بی پرده حرف زن رک |
franked |
بی پرده حرف زن رک |
frank |
بی پرده حرف زن رک |
ridden |
پرده محراب |
foreshortening |
پرده ازروبرو |
frankest |
بی پرده حرف زن رک |
tapestries |
پرده منقوش |
tapestries |
پرده دیوارکوب |
tapestry |
پرده منقوش |
tapestry |
پرده دیوارکوب |
veils |
پرده زدن |
franks |
بی پرده حرف زن رک |
franking |
بی پرده حرف زن رک |
balustrata |
پرده شبستان |
diaphragms |
میان پرده |
diaphragm |
میان پرده |
disclosure |
بی پرده گویی |
disclosures |
بی پرده گویی |
tympanum |
پرده گوش |
tympanic membrane |
پرده گوش |
shutter |
پرده گذاشتن |
brise-soleil |
پرده عمودی |
eardrum |
پرده گوش |
Iron Curtain |
پرده اهنین |
film |
پرده نازک |
filmed |
پرده نازک |
drapery panel |
چین پرده ای |
dossel |
پرده محراب |
dossal |
پرده محراب |
dorsel |
پرده محراب |
brise-soleil |
پرده افقی |
balloon barrage |
پرده دود |
endoderm |
پرده درونی |
straightaway |
رک وبی پرده |
steel facing membrane |
پرده فولادی |
panels |
پرده مخابرات |
panel |
پرده مخابرات |
it is wrapt in mystery |
در پرده است |
smoke screen |
پرده دود |
membranes |
پرده پوست |
silver screen |
پرده سینما |
sun blind |
پرده پنجره |
the curtain falls |
پرده میافتد |
entracte |
میان پرده |
to draw the c. forth |
پرده افتادن |
to draw the c. forth |
پرده کشیدن |
glozing |
پرده پوشی |
grout curtain |
پرده تزریق |
half tone |
نیم پرده |
he has a loose tongue |
پرده در است |