Dictiornary-Farsi | پرده متعادل کننده گلولههای منور | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
stabilizing sleeve	پرده متعادل کننده گلولههای منور


Other Matches

settling rounds	گلولههای نشست دهنده توپ گلولههای مستقر کننده توپ
offsetting	رقم متعادل کننده متعادل کردن
offset	رقم متعادل کننده متعادل کردن
clear one's ears	متعادل کردن فشار نسبت به پرده گوشها هنگام شیرجه فشار متعادل در طرفین هنگام شیرجه در اب
stabilisers	متعادل کننده
balancer	متعادل کننده
regulator	متعادل کننده
compensator	متعادل کننده
corrector	متعادل کننده
regulators	متعادل کننده
stabilizer	متعادل کننده
dashpot	استوانه متعادل کننده
sash balancing weight	وزنه متعادل کننده
line charge compensation reactor	پیچک متعادل کننده
ballast	وزنه متعادل کننده
counterpoise	نیروی متعادل کننده
stabilizing sleeve	غلاف متعادل کننده
interphase reactor	پیچک متعادل کننده
interchange current	جریان متعادل کننده
delay equalizer	متعادل کننده تاخیری
impedance compensator	متعادل کننده مقاومت فاهری
parity bit	عدد یا علامت طراز کننده متعادل کننده عدد تعادل
stabilizing fin	پرههای متعادل کننده گلوله در مسیر
pressure equalized addition funnel	قیف افزایشی متعادل کننده فشار
trip flare	مین روشن کننده جهنده موشک منور جهنده
equilibrate	متعادل کردن متعادل شدن
vanes	علامت بادنما پرده جدا کننده
vane	علامت بادنما پرده جدا کننده
automatic levelling	سیستم متعادل کننده خودکارهواپیما سیستم ترازکننده خودکار
wanelength	طول جدار جداکننده یا پرده جدا کننده
equilibrator	دستگاه متعادل کننده دستگاه موازنه
equivalent service rounds	گلولههای معادل گلوله جنگی
jato unit	موتورموشکی یدکی گلولههای توپخانه
globe like	گوی مانند دارای گلولههای ریز
globy	گوی مانند دارای گلولههای ریز
delineascope	پرژکتور منعکس کننده عکس در روی یک پرده پرژکتوراگراندیسمان عکس
gunrack	مقر گلولههای توپ سکوی جای گلوله
membranaceous	دارای غشاء پرده پرده غشایی
corposant	گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
grape shot	گلولههای بهم چسبیده چون خوشه انگورکه یکباردرتوپ گذارند
flare	منور
illuminates	منور
flares	منور
illuminating	منور
float light	منور
illuminate	منور
illuminant	منور
light spot	نقطه منور
illuminations	منور کردن
flares	موشک منور
light firing	اشتعال منور
flare	موشک منور
illumination round	گلوله منور
starshell	گلوله منور
star shell	گلوله منور
illuminating	منور کردن
illuminating shell	گلوله منور
illuminates	منور کردن
illuminate	منور کردن
illumination	منور کردن
irradiates	منور کردن نورافکندن
irradiating	منور کردن نورافکندن
sunshiny	منور از نور افتاب
irradiate	منور کردن نورافکندن
irradiated	منور کردن نورافکندن
illume	منور کردن روشن فکر ساختن
thermate	نوعی ماده اتشزاست که در گلولههای اتشزا مورد استفاده قرار می گیرد و معمولا مخلوط اکسیداهن و الومینیم میباشد
thermite	ماده مخصوص جوش کاری و ماده اتشزای داخل گلولههای اتشزا
drop down menu	منویی که زیر عنوان منور دیگر در هنگام انتخاب فاهر میشود
tone and semitone	پرده ونیم پرده
baton rounds	گلولههای لاستیکی ضداغتشاش فشنگهای لاستیکی
tringle	چوب پرده میل پرده چوب دیرک
even-tempered	متعادل
level-headed	متعادل
balanced	متعادل
dominant	متعادل
equilibrant	متعادل
lopsided	غیر متعادل
rounded <adj.>	کامل و متعادل
equilibration	متعادل کردن
equilibrium flow	جریان متعادل
balancing	متعادل کردن
bales	متعادل کردن
equilibrant	نیروی متعادل
equilibrium drawdown	افت متعادل
ballast concrete	بتن متعادل
offsetting	وزنه متعادل
coequal	متعادل ومتساوی
moderate speed	سرعت متعادل
soaking	تابش متعادل
balanced system	سیستم متعادل
offset	وزنه متعادل
balances	متعادل کردن
bale	متعادل کردن
balanced state	حالت متعادل
baling press	پرس متعادل
ballast concrete	بتن متعادل
balance	متعادل کردن
balanced circuit	مدار متعادل
counterbalances	متعادل کردن
be in ballast	متعادل بودن
historical cost	قیمت متعادل
counterbalance	متعادل کردن
counterbalanced	متعادل کردن
balanced rudder	سکان متعادل
balanced armature unit	جوشن متعادل
even keel	حرکت متعادل ناو
equilibrium moisture content	درصد رطوبت متعادل
unbalancing	غیر متعادل کردن
unbalances	غیر متعادل کردن
unbalance	غیر متعادل کردن
stabilization	متعادل کردن تعادل
disequilibrate	غیر متعادل کردن
equilibrium pressure curve	منحنی فشار متعادل
balanced load	بار خارجی متعادل
balanced pressure torch	[مشعل با فشار متعادل]
balanced supply	اماد متعادل شده
balanced stock	ذخیره اماد متعادل
balance collective forces	نیروهای کلی متعادل
equipoise	برابری دروزن متعادل ساختن
balanced tackle	وضع متعادل وسایل ماهیگیری
balance	تراز شدن متعادل کردن ترازو
balances	تراز شدن متعادل کردن ترازو
isometric view	رسمی که سه بعد شی را به نسبت متعادل نشان میدهد
swingweight	وضع متعادل چوب گلف پس ازپایان حرکت
deadlock	حالت عدم فعالیتی که در اثروجود دو نیروی متعادل ایجادگردد
corrector	جبرانگر تعدیل کننده تصحیح کننده تنظیم کننده
balances	خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
balance	خط ارتباطی که از هر سه توسط یک مدار متعادل بسته شده است تا از انعکاس سیگنال جلوگیری کند
self reacting	بطور خودکار متعادل شونده خود بخود تطبیق شونده
balancing	حفظ عمق کشتی متعادل کردن عمق زیردریایی
antithyroid	ماده متعادل کنندهء غدد درقی ضد غدهء درقی
blinds	پرده
blinded	پرده
screens	پرده
blunts	بی پرده
membrane	پرده
franks	بی پرده
franking	بی پرده
frankest	بی پرده
blunt	بی پرده
blunted	بی پرده
blunter	بی پرده
blunting	بی پرده
straightforward	بی پرده
franker	بی پرده
veil	پرده
palled	پرده
pall	پرده
screened	پرده
veils	پرده
screen	پرده
frank	بی پرده
bluntest	بی پرده
bluntly	بی پرده
franked	بی پرده
palling	پرده
screening, screenings	پرده
membranes	پرده
window shade	پرده
patagium	پرده
door curtain	پرده
door curtain	پرده در
pecten	پرده
mantle	پرده
purdah	پرده
unreserved	بی پرده
plain spoken	بی پرده
diaphragm	پرده
mantles	پرده
vanes	پرده
velum	پرده
at the rear of the stage <adj.> <adv.>	در پس پرده
straight out	بی پرده
hangings	پرده
outspokenly	بی پرده
curtains	پرده
blind	پرده
straightforwardly	بی پرده
vane	پرده
tympanon	پرده
palls	پرده
straight	بی پرده
fin footed	پرده پا
straighter	بی پرده
straightest	بی پرده
free spoken	بی پرده
pert	بی پرده
paintings	پرده
smokescreen	پرده
uninhibited	بی پرده
diaphragms	پرده
tympan	پرده
painting	پرده
backstage	در پس پرده
curtain of fire	پرده اتش
eardrums	پرده صماخ
eardrums	پرده گوش
deadlight	پرده کرکره
to draw the c. forth	پرده کشیدن