Dictiornary-Farsi | پرده کوتاه پیش ازاغازنمایش بزرگ | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 202 (12 milliseconds)

English	Persian
curtain-raiser	پرده کوتاه پیش ازاغازنمایش بزرگ
curtain-raisers	پرده کوتاه پیش ازاغازنمایش بزرگ


Other Matches

megascope	یکجور فانوس شعبده که تصویرهای بزرگ روی پرده می اندازد
haw finch	سهره منقار بزرگ وگردن کوتاه
afterpiece	نمایش کوتاه خنده دارپس ازنمایش بزرگ
short clothes	جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانندچون نیم تنه
acciaccatura	نت سریعی که نیم پرده کوتاه تر ازنت اصلی است وقبل از نت اصلی نواخته میشود
short coats	جامه کوتاه که به بچهای که تا اندازهای بزرگ شده بپوشانند چون نیم تنه
zinjanthropus	شبه انسان دارای ابروی کوتاه و دندان اسیاب بزرگ دوره پلیستوسن سفلی
landing net	تور ماهیگیری با دسته کوتاه یا بلند, دامی که باماهیهای بزرگ راباان به خشکی میکشند
membranaceous	دارای غشاء پرده پرده غشایی
blasts	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
blast	منفجر شدن بوق کوتاه سوت کوتاه
short lunge	نوعی سخمه کوتاه یا ضربه کوتاه در جنگ
My grandparents are six feet under. <idiom>	پدر بزرگ و مادر بزرگ من فوت و به خاک سپرده شده اند.
tone and semitone	پرده ونیم پرده
megalomania	مرض بزرگ پنداری خویش جنون انجام کارهای بزرگ
big game	صید ماهیهای بزرگ حیوانات بزرگ شکاری
museum piece	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
fossil	آدم پیر [پدر بزرگ ] [مادر بزرگ]
macropterous	دارای بالهای دراز یا بزرگ بزرگ بال
tringle	چوب پرده میل پرده چوب دیرک
pantywaist	شلوار کوتاه بچگانه که به بالاتنه لباسش تکمه میشود شلوار کوتاه
shorthorn	جانور شاخ کوتاه نژاد گاو شاخ کوتاه شمال انگلیس
grandparent	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
so large	چندان بزرگ بقدری بزرگ
grandparents	پدر بزرگ یا مادر بزرگ
grandam	مادر بزرگ ننه بزرگ
short quard	سخمه گارد کوتاه در جنگ سرنیزه سخمه کوتاه
cray	نوعی کامپیوتر بسیار بزرگ شرکت سازنده کامپیوترهای بسیار بزرگ
hurdle step	جهش کوتاه روی یک پا پیش از شیرجه جهش کوتاه پیش از پریدن از روی خرک
screened	پرده
bluntest	بی پرده
blunting	بی پرده
backstage	در پس پرده
blunts	بی پرده
pall	پرده
blinded	پرده
blunter	بی پرده
mantles	پرده
straightforwardly	بی پرده
blunted	بی پرده
blind	پرده
membrane	پرده
palls	پرده
blunt	بی پرده
palling	پرده
mantle	پرده
palled	پرده
tympan	پرده
tympanon	پرده
veils	پرده
outspokenly	بی پرده
uninhibited	بی پرده
membranes	پرده
window shade	پرده
smokescreen	پرده
hangings	پرده
screening, screenings	پرده
velum	پرده
bluntly	بی پرده
blinds	پرده
veil	پرده
screen	پرده
unreserved	بی پرده
screens	پرده
curtains	پرده
straight out	بی پرده
vane	پرده
pecten	پرده
fin footed	پرده پا
frankest	بی پرده
vanes	پرده
franking	بی پرده
purdah	پرده
franker	بی پرده
franked	بی پرده
straight	بی پرده
door curtain	پرده در
straighter	بی پرده
plain spoken	بی پرده
straightest	بی پرده
frank	بی پرده
pert	بی پرده
franks	بی پرده
patagium	پرده
diaphragms	پرده
free spoken	بی پرده
paintings	پرده
at the rear of the stage <adj.> <adv.>	در پس پرده
diaphragm	پرده
painting	پرده
straightforward	بی پرده
door curtain	پرده
watertight diaphragm	پرده اب بندی
screened	پرده پوشش
wanelength	طول پرده
osmosis	ازیک پرده
endocardium	پرده درونی دل
endoderm	پرده درونی
screening, screenings	پرده سینما
say it frankly	بی پرده بگو
round unvarnished tale	سخن بی پرده
disclosures	بی پرده گویی
disclosure	بی پرده گویی
curtain of fire	پرده اتش
curtain rod	چوب پرده
quater tone	یک چهارم پرده
smokescreen	دود پرده
tableaus	پرده نقاشی
tableaux	پرده نقاشی
entracte	میان پرده
palmated	پرده دار
panel code	کد پرده مخابرات
watertight facing	پرده اب بندی
diaphragms	میان پرده
panels	پرده مخابرات
tableau	پرده نقاشی
screen	پرده سینما
screen	پرده پوشش
A 4-cat play.	نمایش در 4 پرده
Shrouded in mystrey.	در پرده اسرار
To draw the curtain .	پرده را کشیدن
screened	پرده سینما
roundly	بی پرده اشکار
hymenopteral or terous	پرده بال
pellicular	پرده دار
deadlight	پرده کرکره
hymenoptera	پرده بالان
panel	پرده مخابرات
bituminous facing	پرده قیری
smoke screen	پرده دود
silver screen	پرده سینما
lambrequin	یا روی پرده
signal panel	پرده مخابرات
shutter	پرده گذاشتن
franks	بی پرده حرف زن رک
franking	بی پرده حرف زن رک
balloon barrage	پرده دود
frankest	بی پرده حرف زن رک
franker	بی پرده حرف زن رک
franked	بی پرده حرف زن رک
to draw the c. forth	پرده افتادن
to draw the c. forth	پرده کشیدن
steel facing membrane	پرده فولادی
straightaway	رک وبی پرده
upholstery	پرده فروشی
fretted	پرده دار
sun blind	پرده پنجره
filmed	پرده نازک
film	پرده نازک
webbed	پرده دار
the curtain falls	پرده میافتد
benined the curtain	پشت پرده
light screen	پرده نور
it is wrapt in mystery	در پرده است
tympanic membrane	پرده صماخ
alkekengi	عروسک پس پرده
marking panel	پرده مخابرات
upholster	پرده زدن
eardrums	پرده گوش
marking panel	پرده شناسایی
eardrum	پرده صماخ
eardrum	پرده گوش
veil nebula	ابری پرده
veil nebula	سحابی پرده
mediastinum	میان پرده
screens	پرده سینما
diaphrgam	میان پرده
frank	بی پرده حرف زن رک
tympanum	پرده گوش
Iron Curtain	پرده اهنین
living picture	پرده نقاشی
shutters	پرده گذاشتن
drumhead	پرده صماخ
screens	پرده پوشش
diaphragm	میان پرده
maidenhead	پرده بکارت
unreserve	بی پرده گویی
screening, screenings	پرده پوشش
hymen	پرده بکارت
dorsel	پرده محراب
dossal	پرده محراب
dossel	پرده محراب
drapery panel	چین پرده ای
pelmets	چوب پرده
grout curtain	پرده تزریق
ridden	پرده محراب
half note	نیم پرده
pelmet	چوب پرده
half-note	نیم پرده
brise-soleil	پرده افقی
brise-soleil	پرده عمودی
tapestries	پرده منقوش
tapestries	پرده دیوارکوب
tympanum	پرده گوش
tympanic membrane	پرده گوش
tapestry	پرده منقوش
tapestry	پرده دیوارکوب
glozing	پرده پوشی
eardrum	پرده گوش
veils	پرده زدن