English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
the 28 year-old nurse-turned-independent insurance consultant پرستار ۲۸ ساله که مشاور مستقل بیمه شده است
Other Matches
independent consultant مشاور مستقل
brownie دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
brownies دختر پیشاهنگ هشت ساله تایازده ساله
multi window editor برنامه ایجاد و ویرایش تعدادی برنامه کاربردی مستقل هر یک در یک پنجره مستقل در صفحه نمایش در یک زمان
valued policy بیمه نامه دریایی که در ان مبلغ بیمه دقیقا" تعیین و ذکر میشود
self insurance بیمه شدگی توسط خویشتن بیمه شدن پیش خود
continuation clause مادهای که درقرارداد بیمه ذکر گردیده وبراساس ان قراداد بیمه تمدیدمی گردد
exclusion clause مادهای از قرارداد بیمه که در ان مواردی که مشمول بیمه نمیگردد ذکر شده است
excess loss cover بیمه مجدد ان قسمت از زیان که بیش از مقدار بیمه شده قبلی است
accomodation line قبول یک نوع خطر به وسیله بیمه گزار وقتی با بیمه نامه های دیگری همراه است
open policy بیمه نامهای که در ان قیمت کالای بیمه شده معین نشده ودر وقت تلف شدن تعیین میشود
judge advocate general رئیس دادرسی ارتش مشاور حقوقی وزارت جنگ یا وزارت دفاع مشاور حقوقی ارتش
reassurance بیمه اتکایی بیمه ثانوی
policy بیمه نامه ورقه بیمه
reassurances بیمه اتکایی بیمه ثانوی
policies بیمه نامه ورقه بیمه
quinquennial پنج ساله دوره پنج ساله
c & f قیمت کالا وهزینه حمل ان بدون بیمه دریایی و تولید کننده پس ازتسلیم کالا به شرکت کشتیرانی و پرداخت هزینه حمل از خودسلب مسئولیت میکند و حق بیمه تا مقصد به عهده خریدار است
charge nurse سر پرستار
mothers help زن پرستار
minisetering angel پرستار
nurser پرستار
nurse پرستار
nursed پرستار
nurses پرستار
psychiatric nurse پرستار روانی
practical nurse کمک پرستار
nursemaid دختر پرستار
nannies پرستار بچه
sick nurse پرستار بیمار
visitig nurse پرستار سیار
nursemaids دختر پرستار
district nurse پرستار سرخانه
nanny پرستار بچه
health nurse پرستار ارتشی
male nurse پرستار مرد
babysitter پرستار بچه
nurse maid دختر پرستار
nursing auxiliary کمک پرستار [مرد]
fosters بچه سر راهی پرستار
fostering بچه سر راهی پرستار
She is experienced nurse. پرستار پر تجربه ای است
fostered بچه سر راهی پرستار
foster بچه سر راهی پرستار
licensed practical nurse [LPN] [male] [American] کمک پرستار [مرد]
Qualified Nurse [male] [British] کمک پرستار [مرد]
sisters پرستار دخترتارک دنیا
sister پرستار دخترتارک دنیا
nursing auxiliary کمک پرستار [زن] [شغل] [پزشکی]
Qualified Nurse [female] [British] کمک پرستار [زن] [شغل] [پزشکی]
licensed practical nurse [LPN] [female] [American] کمک پرستار [زن] [شغل] [پزشکی]
registered nurse پرستار دیپلمه دارای پروانه رسمی
nursery governess بانویی که کودکان را هم پرستاروهم اموزگاراست پرستار اموزگار
nursling or nurse کودکی به دست دایه یا پرستار سپرده شده است
Can you find me a babysitter? آیا میتوانید برای من یک پرستار بچه پیدا کنید؟
advisors مشاور
advisor مشاور
consuls مشاور
consul مشاور
advisers مشاور
counselor مشاور
consultor مشاور
consultee مشاور
admonisher مشاور
consultants مشاور
consultant مشاور
consulting مشاور
counsellor مشاور
adviser مشاور
counselors مشاور
counsellors مشاور
headhunter مشاور کاریاب
solicitor مشاور حقوقی
solicitors مشاور حقوقی
financial secretary مشاور مالی
advisory service دفتر مشاور
financial adviser مشاور مالی
legal counsel مشاور قانونی
marketing consultant مشاور بازاریابی
legal counsel مشاور حقوقی
minister without portfolio وزیر مشاور
nestor پیردانا و مشاور
marriage counselor مشاور زناشویی
legal adviser مشاور حقوقی
Legal Advisor مشاور قانونی
Legal Advisor مشاور حقوقی
school counselor مشاور مدرسه
legal advisor مشاور حقوقی
councillor at ministry وزیر مشاور
consulting engineers مهندسین مشاور
councillors مشاور مستشار
counsellor at law وکیل مشاور
councilor مشاور مستشار
councillor مشاور مستشار
chamber counsel وکیل مشاور
consulting engineer مهندس مشاور
annual یک ساله
ten years old ده ساله
decades 01 ساله
annuals یک ساله
triennal سه ساله
triennial سه ساله
decade 01 ساله
sexennial شش ساله
decennry ده ساله
vicennial 02 ساله
year-long یک ساله
jurisconsult فقیه مشاور حقوقی
lawyers مشاور حقوقی حقوقدان
councillor at ministry مشاور یامستشار سفارتخانه
lawyer مشاور حقوقی حقوقدان
writer to the signet مشاور حقوقی اسکاتلندی
perennials همه ساله
octennial هشت ساله
seventies هفتاد ساله
perennial همه ساله
bicentenary دویست ساله
bicentenaries دویست ساله
bimillenary دو هزار ساله
centenarian جشن صد ساله
chiliad هزار ساله
colts اسب 3 یا 4 ساله
octogenarian هشتاد ساله
nonagenarian نود ساله
octogenarians هشتاد ساله
annually همه ساله
colt اسب 3 یا 4 ساله
seventy هفتاد ساله
centenarians جشن صد ساله
quadrangena rian چهل ساله
annuallyy هر ساله سالیانه
half yearly نیم ساله
year-round <idiom> همه ساله
tenant from year to year مستاجر یک ساله
triennium دوره سه ساله
sexennium دوره شش ساله
yearling گیاه یک ساله
year by year همه ساله
f.year old پنج ساله
sepennial هفت ساله
semiyearly نیم ساله
septennial هفت ساله
he is 0 years old او ده ساله است
tercentennial سیصد ساله
sorrel گوزن نر سه ساله
quinquagenarian پنجاه ساله
septuagenarian هفتاد ساله
quinquagenary پنجاه ساله
civil advisor مشاورامور غیرنظامی مشاور امورشهرسازی
bicentenaries جشن دویست ساله
lustrum دوره پنج ساله
bicentennials جشن دویست ساله
bicentennial جشن دویست ساله
annuallyy همه ساله هر سال
indiction دوره پانزده ساله
teens نوجوان ده تا91 ساله
octogenarians وابسته به ادم 08 ساله
octogenarian وابسته به ادم 08 ساله
filly مادیان اصیل 3 یا 4 ساله
tercentenary سه قرن سیصد ساله
tercentenaries سه قرن سیصد ساله
quinquagenary شخص پنجاه ساله
maturity مسابقه اسبهای 4 ساله
nursey race مسابقه اسبهای 2 ساله
quinquenniad دوره پنج ساله
strike it rich <idiom> یک شبه ره صد ساله رفتن
pricket sister گوزن ماده دو ساله
quadrangena rian ادم چهل ساله
quinquagenarian شخص پنجاه ساله
septennium دوره هفت ساله
septennate دوره هفت ساله
bicentenary جشن دویست ساله
decades دوره ده ساله دهدهی
decade دوره ده ساله دهدهی
quinquennium دوره پنج ساله
mares مادیان 4 ساله یا بیشتر
fillies مادیان اصیل 3 یا 4 ساله
millennial جشن هزار ساله
millenium دوره هزار ساله
nonagenarian ادم نود ساله
mare مادیان 4 ساله یا بیشتر
millenial وابسته به دوره هزار ساله
sexagesimal شصتم دوره شصت ساله
indiction مالیات پانزده ساله املاک
mother goose stakes مسابقه کره مادیانهای سه ساله
junior college دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
She must be at least 40. او [زن] کم کمش باید ۴۰ ساله باشد.
a man in his forties مرد چهل و خورده ساله
men affifty and above مردان پنجاه ساله به بالا
advisee کسی که از مشاور در مدرسه یا دانشگاه کمک می گیرد
sovereign مستقل
independent مستقل
solos مستقل
solo مستقل
free مستقل
maverick مستقل
freed مستقل
exogenous مستقل
freeing مستقل
freelance مستقل
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com