Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 124 (2 milliseconds)
English
Persian
polytheism
پرستش خدایان متعدد
Other Matches
o merciful powers
ای خدایان بخشنده
penates
خدایان خانواده
thearchy
حکومت خدایان
odin
خدای خدایان
heroic age
عصرنیم خدایان
theomachy
جنگ خدایان
ichor
خون خدایان اب جراحت
noumenal
وابسته به معنویات و خدایان
thearchy
سلسله مراتب خدایان
theogony
نسب نامه خدایان
innumerous
متعدد
several
متعدد
umpteen
متعدد
multiple
متعدد
multifarious
متعدد
stour
متعدد
somedeal
متعدد
umpteenth
متعدد
manifold
متعدد
libations
تقدیم شراب به حضور خدایان
zeus
زاوش رئیس خدایان یونانی
mercury
یکی از خدایان یونان قدیم
libation
تقدیم شراب به حضور خدایان
idol
وابسته به خدایان دروغی وبت ها
zigzag reflection
انعکاس متعدد
great
متعدد ماهر
great-
متعدد ماهر
blanket buying
خریدکالاهای متعدد
multilateral
متعدد الاطراف
multiplex
چندتایی متعدد
greatest
متعدد ماهر
numerously
بطور متعدد
pantheons
معبد تمام خدایان و ادیان مختلف
pantheon
معبد تمام خدایان و ادیان مختلف
mnemonics
دارگونه حافظ ومادر خدایان شعروادب
zoomorphic
دارای خدایان مجسم بشکل جانور
theogony
مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
nectar
شراب لذیذ خدایان یونان شهد
hebe
الهه جونی که ساقی خدایان بود
heroify
درگروه گردان ونیم خدایان دراوردن
jagannath
یکی از خدایان هندوهاکه اوراkrishnaمینامندومظهرهشتمین vishnuاست
multi contact plug
دوشاخه با کنتاکتهای متعدد
multidimensional
دارای ابعاد متعدد
polyphony
صداهای متعدد وگوناگون
manifoldly
بطور متعدد یا گوناگون
theogonic
وابسته به مطالعه وشناسایی اجداد واعقاب خدایان
zoomorphism
تجسم خدا یا خدایان بشکل حیوانات پست
dendrite
شاخههای متعدد سلولهای عصبی
chthonic
درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
chthonian
درون زمین وابسته به خدایان وارواح عالم اسفل
server
توسط کاربران متعدد در یک زمان است
polyphagous
تغذیه کننده برگیاهان یا جانوران متعدد
ambrosia
خوراک خدایان که زندگی جاوید بانها میداده مائدهء بهشتی
divine service
پرستش
idolization
پرستش
cult
پرستش
adoration
پرستش
worshiping
پرستش
cults
پرستش
worship
پرستش
worshiped
پرستش
adoring
پرستش
adores
پرستش
adored
پرستش
adore
پرستش
worships
پرستش
worshipping
پرستش
adulation
پرستش
adorable
قابل پرستش
zoolatry
پرستش حیوانات
martyrolatry
پرستش شهدا
meeting house
پرستش گاه
phallicism
پرستش کیر
hierolatry
پرستش اولیاء
praise
تحسین پرستش
ritual
ایین پرستش
worshipful
قابل پرستش
sorb
عبادت پرستش
self worship
پرستش خویشتن
devotion
دعا پرستش
praising
تحسین پرستش
praises
تحسین پرستش
praised
تحسین پرستش
phallism
پرستش الت مردی
worship
عبادت پرستش کردن
worshiping
عبادت پرستش کردن
the worship of god
پرستش یا عبادت خدا
worshiped
عبادت پرستش کردن
worshipping
عبادت پرستش کردن
bibliolatry
پرستش کتاب مقدس
latri
پرستش خدای برحق
elemental worship
پرستش قوای طبیعی
worships
عبادت پرستش کردن
bethel
محل پرستش خدا
object of worship
موضوع پرستش یاستایش
adorableness
قابلیت پرستش ستودنی .
hours of worship
ساعات پرستش یا نماز
adorability
قابلیت پرستش ستودنی
shares
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
shared
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
share
که توسط کاربران متعدد متصل به شبکه قابل دستیابی است
open policy
بیمه نامهای که جهت حمل مجموعههای متعدد تهیه میشود
open cover
بیمه نامهای که جهت حمل محمولههای متعدد تهیه میشود
idolized
بحد پرستش دوست داشتن
idolizes
بحد پرستش دوست داشتن
idolize
بحد پرستش دوست داشتن
idolizing
بحد پرستش دوست داشتن
mariolatry
پرستش مریم مادر عیسی
monolatry
پرستش یک خدا از میان چندخدا
idolising
بحد پرستش دوست داشتن
philanthropically
ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
hagiolatry
پرستش مقدسین وروحانیون ملاپرستی
idolised
بحد پرستش دوست داشتن
idolises
بحد پرستش دوست داشتن
multimult
پیشوند بمعنی " بسیار وزیاد "و " دارای تعداد زیاد " و "متعدد " و " بیشتر " و" چند "
theriaanthropism
پرستش موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانورباشند
bacchic
وابسته به باکوس خدای میگساری و پرستش او مستانه و پرهیاهو
nibbler
ابزاری برای بریدن ورقههای فلزی توسط برشهای متعدد و پیاپی موضعی قائم بکمک مته
prostyle
ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
polymeric
دارای ذرات وترکیبات متعدد ومشابه چند نژادی چند رگه
remote data concentrator
وسیله یی که پیام ها را ازطریق خطوط کم سرعت ازترمینالهای متعدد دریافت کرده و داده ها را از طریق یک حط واحد سنکرون باسرعت بالا به پردازنده میزبان منتقل میکند
terrtorialize
محدود بیک ناحیه کردن بصورت خطه در اوردن بنواحی متعدد تقسیم کردن بصورت قلمرو در اوردن
phallic
وابسته به پرستش الت مردی وابسته به الت رجولیت وابسته به قضیب
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com