Dictiornary-Farsi | پرستش قوای طبیعی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (10 milliseconds)

English	Persian
elemental worship	پرستش قوای طبیعی


Other Matches

physiographic	وابسته به اوضاع طبیعی یاجغرافیای طبیعی
the three powers	قوای ثلاثه
landing forces	قوای اب خاکی
land forces	قوای بری
host troop	قوای عمده
auxiliary forces	قوای کمکی
irregular force	قوای چریکی
the active powers of the mind	قوای عامله متحر
mass	تمرکز قوای جنگی
masses	تمرکز قوای جنگی
massing	تمرکز قوای جنگی
air parity	توازن قوای هوایی
irregular force	قوای غیر نظامی
militias	قوای شبه نظامی
magnetic lines of force	خطوط قوای مغناطیسی
faculty psychology	روانشناسی قوای ذهنی
magnetic line of force	خطوط قوای مغناطیسی
parity	توازن قوای نظامی
militia	قوای شبه نظامی
naturalism	فلسفه طبیعی مذهب طبیعی
impuissance	ضعف قوای جنسی سستی
militarism	بسط وگسترش قوای نظامی
demarkation	تحدید حدودکردن تعیین مرز قوای متخاصم
strength group	گروه عمده قوای دریایی درعملیات اب خاکی
absolutist	کسیکه معتقدبه قوای نامحدود الهی است
main body	عمده قوای کاروان دریایی نیروی اصلی تک
feelings indigenous to man	احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
short round	گلولهای که اشتباها روی قوای خودی فرود می اید
garrison forces	قوای پادگانی کلیه یکانهای مستقردر یک پایگاه یا منطقه یاتاسیسات
idolization	پرستش
worshiped	پرستش
cult	پرستش
divine service	پرستش
adoration	پرستش
worships	پرستش
worship	پرستش
adoring	پرستش
adores	پرستش
adulation	پرستش
adored	پرستش
worshiping	پرستش
adore	پرستش
cults	پرستش
worshipping	پرستش
devotion	دعا پرستش
worshipful	قابل پرستش
praised	تحسین پرستش
zoolatry	پرستش حیوانات
praising	تحسین پرستش
praise	تحسین پرستش
adorable	قابل پرستش
meeting house	پرستش گاه
phallicism	پرستش کیر
hierolatry	پرستش اولیاء
ritual	ایین پرستش
sorb	عبادت پرستش
martyrolatry	پرستش شهدا
self worship	پرستش خویشتن
praises	تحسین پرستش
the worship of god	پرستش یا عبادت خدا
adorability	قابلیت پرستش ستودنی
phallism	پرستش الت مردی
bethel	محل پرستش خدا
object of worship	موضوع پرستش یاستایش
polytheism	پرستش خدایان متعدد
adorableness	قابلیت پرستش ستودنی .
bibliolatry	پرستش کتاب مقدس
worshiped	عبادت پرستش کردن
hours of worship	ساعات پرستش یا نماز
worships	عبادت پرستش کردن
worshipping	عبادت پرستش کردن
worshiping	عبادت پرستش کردن
latri	پرستش خدای برحق
worship	عبادت پرستش کردن
idolized	بحد پرستش دوست داشتن
monolatry	پرستش یک خدا از میان چندخدا
mariolatry	پرستش مریم مادر عیسی
idolises	بحد پرستش دوست داشتن
philanthropically	ازروی نوع پرستش یا بشردوستی
hagiolatry	پرستش مقدسین وروحانیون ملاپرستی
idolised	بحد پرستش دوست داشتن
idolizing	بحد پرستش دوست داشتن
idolising	بحد پرستش دوست داشتن
idolizes	بحد پرستش دوست داشتن
idolize	بحد پرستش دوست داشتن
theriaanthropism	پرستش موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانورباشند
bacchic	وابسته به باکوس خدای میگساری و پرستش او مستانه و پرهیاهو
prostyle	ایوان پرستش گاههای یونانی که چهار ستون بیشتر نداشت
parlementaire	نماینده یا ایلچی قوای شورشی ایلچی رسمی دشمن
innocent passage	مثل حالتی که دولتی قوای خود را جهت سوار کردن به کشتی از خاک کشور دیگری با رضایت ان کشور بدون حالت تهاجمی عبور دهد
levee en masse	عبارت است از مسلح شدن افراد یک مملکت جهت مبارزه با دشمن پیش از رسیدن قوای خصم به خاک خودی این افراد که اشکارا سلاح حمل می کنندملزم به رعایت قوانین جنگ هستند
clandestine assembly area	منطقه تجمع قوای زیرزمینی منطقه تجمع نیروی پنهانی
naturals	طبیعی
normal	طبیعی
home born	طبیعی
homebred	طبیعی
crude copper	مس طبیعی
innate	طبیعی
natural bridge	پل طبیعی
physical	طبیعی
silvan	طبیعی
natural right	حق طبیعی
natural foundation	پی طبیعی
natural	طبیعی
indigenous	طبیعی
natural magnet	مغناطیس طبیعی
matten of course	چیز طبیعی
natural monopoly	انحصار طبیعی
matter of course	چیز طبیعی
inartificial	طبیعی غیرصنعتی
phenomenon	اثر طبیعی
natural number	عدد طبیعی
natural obstacle	مانع طبیعی
in vivo	در محیط طبیعی
natural persons	اشخاص طبیعی
preternatural	غیر طبیعی
in situ	در جای طبیعی
natural recharge	تغذیه طبیعی
natural reserves	ذخائر طبیعی
physical sciences	علوم طبیعی
natural sciences	علوم طبیعی
natural resin	صمغ طبیعی
preternatural	مافوق طبیعی
supernatural	ماوراء طبیعی
natural order	نظم طبیعی
natural resources	منابع طبیعی
natural person	شخص طبیعی
natural phenomena	اثار طبیعی
natural logarithm	لگاریتم طبیعی
natural products	مواد طبیعی
natural purification	پالایش طبیعی
debris	مانده طبیعی
falsetto	غیر طبیعی
falsettos	غیر طبیعی
emmetropis	بینایی طبیعی
full scale	اندازه طبیعی
pozzolan earth	سیمان طبیعی
natural disaster	حوادث طبیعی بد
continuous climbing	صعود طبیعی
natural easement	حق ارتفاق طبیعی
galenite	سرب طبیعی
natural economy	اقتصاد طبیعی
natural endowment	موهبت طبیعی
natural endowments	موهبت طبیعی
natural abundace	فراوانی طبیعی
natural agents	عوامل طبیعی
natural asphalt	اسفالت طبیعی
emmetropia	بینایی طبیعی
eupnoea	تنفس طبیعی
natural capacity	فرفیت طبیعی
natural competition	رقابت طبیعی
natural disaster	بلایای طبیعی
natural bed	بستر طبیعی
crude gas	گاز طبیعی
natural asphalt	قیر طبیعی
natrual cement	سیمان طبیعی
natively	بطور طبیعی
guardian by nature	قیم طبیعی
asphaltite	قیر طبیعی
asphaltic bitumen	قیر طبیعی
apparence	شباهت طبیعی
natural group	گروه طبیعی
natural habitat	بوم طبیعی
natural language	زبان طبیعی
immanent justice	عدالت طبیعی
natural law	حقوق طبیعی
natural ground	زمین طبیعی
metaphisical	غیر طبیعی
natural erosion	فرسایش طبیعی
natural excitation	تحریک طبیعی
natural frequency	بسامد طبیعی
native language	زبان طبیعی
bees wax	موم طبیعی
natural frequency	فرکانس طبیعی
hevea rubber	لاستیک طبیعی
natural rubber	لاستیک طبیعی
au naturel	بحالت طبیعی
sophisticate	غیر طبیعی
normalising	طبیعی کردن
trass	سیمان طبیعی
trim size	اندازه طبیعی
normalizes	طبیعی کردن
normalize	طبیعی کردن
normalises	طبیعی کردن
propensities	تمایل طبیعی
propensity	تمایل طبیعی
subnormal	غیر طبیعی
tegmen	پوشش طبیعی
tegmentum	پوست طبیعی
physically	با قواعد طبیعی
terrestrial occurrence	وفور طبیعی
full-size	اندازه طبیعی
full size	اندازه طبیعی
uncanny	غیر طبیعی
preposterous	غیر طبیعی
tincal	بوره طبیعی
tincal or kal	بوره طبیعی
supernatural	فوق طبیعی
normalised	طبیعی کردن
war of the elements	انقلابات طبیعی