English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 213 (11 milliseconds)
English Persian
open ended question پرسش باز پاسخ
Search result with all words
queried که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queried زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queries زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
querying که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
inquiry system سیستم پرسش- پاسخ
interrogator responsor دستگاه پرسش- پاسخ
resolveme this این پرسش را پاسخ دهید
Excepting [With the exception of] two students, no one could answer the last question correctly. به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
Other Matches
reply [answer] پاسخ نامه ای [پاسخ به پیام پست الکترونیکی ] [پاسخ زبانی دفاعیه]
interrogatively بشکل پرسش بطور پرسش
answering پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answers پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answered پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
answer پاسخ دادن یا یافتن پاسخ یک سوال
voice answer back یک دستگاه پاسخ صوتی که میتواندسیستم کامپیوتری را به یک شبکه تلفنی وصل کند تا پاسخ صوتی را به درخواستهای انجام شده از ترمینالهای تلفنی فراهم اورد
originated با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originates با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originating با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
originate با مودم دیگر که منتظر تماس است تماس برقرار می گیرد. مودم اصلی به پاسخ مودم راه دور پاسخ می فرستد
it is inexpedient to reply پاسخ دادن مصلحت نیست پاسخ دادن مقتضی نیست
questions پرسش
querying پرسش
questioned پرسش
question پرسش
item پرسش
test item پرسش
query پرسش
queried پرسش
items پرسش
queries پرسش
cross-examining پرسش کردن از
poseur پرسش دشوار
posers پرسش دشوار
poser پرسش دشوار
questioningly پرسش کنان
interrogators پرسش کننده
item analysis تحلیل پرسش
inquiries پرسش بازجویی
cross-examine پرسش کردن از
poseurs پرسش دشوار
cross-examines پرسش کردن از
question mark پرسش نشان
question marks پرسش نشان
cross-examined پرسش کردن از
inquiry پرسش بازجویی
question تردید پرسش
indirect question پرسش غیرمستقیم
oblique question پرسش غیرمستقیم
interogation mark نشان پرسش
interrogatively ازراه پرسش
item difficulty دشواری پرسش
item selection پرسش گزینی
item validity اعتبار پرسش
leadingquestion پرسش راهنما
questionary پرسش نامه
in an interrogatory tone با لحن پرسش
floorer پرسش سخت
catechist ازراه پرسش
questioned تردید پرسش
point of interrogation نشان پرسش
questions تردید پرسش
interrogarive pronoun ضمیر پرسش
cross-examination پرسش و مقابله
cross-examinations پرسش و مقابله
interrogator پرسش کننده
catechise از راه پرسش
catechize از راه پرسش
questtioningly پرسش کنل
debrief پرسش کردن
debriefed پرسش کردن
debriefs پرسش کردن
item discrimination index ضریب افتراق پرسش
quizzes شوخی پرسش و ازمون
quiz شوخی پرسش و ازمون
to overwhelm with questions غرق پرسش کردن
circularize پرسش نامه فرستادن
catechism پرسش نامه مذهبی
catechize از راه پرسش یاددادن
catechise از راه پرسش یاددادن
catechisms پرسش نامه مذهبی
leading questions پرسش راهنمایی کننده
status enquiry پرسش نامه وضعیت
this very question دقیقا همین پرسش
leading question پرسش راهنمایی کننده
inquiry پرسش بازجویی رسیدگی
multiple choice item پرسش چند گزینهای
leap frog test آزمایش پرسش قورباغه
inquiries پرسش بازجویی رسیدگی
multiple-choice وابسته به پرسش چند پاسخی
She did not ask about this. او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
enquired پرسش کردن جویا شدن
status enquiry پرسش درخصوص وضعیت مشتری
enquires پرسش کردن جویا شدن
inquire پرسش کردن جویا شدن
inquired پرسش کردن جویا شدن
in qviries r. to the accident پرسش هایی درباره آن رویداد
inquires پرسش کردن جویا شدن
inquisitorial مقرون به سخت گیری در پرسش
to pry into a person affairs فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to p angone with questions با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
to p any one with question کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
... if you don't mind my asking ... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
this act provoked my inquiry این کار موجب پرسش من است
interrogate مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogates مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetical مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
catechetics فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
relational database management system پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
open به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opens به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opened به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
jump instruction پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
maieutics فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
a penny for your thoughts <idiom> [طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
image توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
images توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
response پاسخ
replies پاسخ
no : پاسخ نه
answers پاسخ
replied پاسخ
reply پاسخ
replying پاسخ
counterplea پاسخ رد
responsions پاسخ
item of written comment پاسخ
answering پاسخ
in reply to در پاسخ
reaction [answer, commentary] پاسخ
representation [statement] پاسخ
response [commentary] پاسخ
answered پاسخ
answer پاسخ
rebutter پاسخ رد
statement پاسخ
responses پاسخ
respond پاسخ
responded پاسخ
responds پاسخ
answerback در پاسخ
replication پاسخ
negative reply پاسخ رد
in answer to در پاسخ به
response threshold استانه پاسخ
delayed response پاسخ درنگیده
response time زمان پاسخ
responsorial پاسخ دهنده
discriminatory response پاسخ افتراقی
distal response پاسخ دوربرد
frequency respone پاسخ فرکانس
right answer پاسخ درست
correct response پاسخ درست
pleas پاسخ دعوی
running rate اهنگ پاسخ
an a answer پاسخ مثبت
anatomy response پاسخ کالبدی
answer mode حالت پاسخ
answerback پاسخ برگشتی
plea پاسخ دعوی
anticipatory response پاسخ انتظاری
answering پاسخ به یک سوال
solutions پاسخ یک مشکل
solution پاسخ یک مشکل
color response پاسخ رنگ
conditioned response پاسخ شرطی
consummatory response پاسخ پایانی
content response پاسخ محتوایی
image response پاسخ تصویر
impluse response پاسخ ایمپولز
manipulandum ابزار پاسخ
operandum ابزار پاسخ
moro response پاسخ مورو
movement response پاسخ حرکت
original response پاسخ ابتکاری
popular response پاسخ رایج
position response پاسخ مکانی
preparatory response پاسخ مقدماتی
response generalization تعمیم پاسخ
answer : جواب پاسخ
answer : پاسخ دادن
response equivalence هم ارزی پاسخ
response duration مدت پاسخ
reflection response پاسخ قرینه
replier پاسخ دهنده
response intensity شدت پاسخ
response amplitude دامنه پاسخ
answer پاسخ به یک سوال
response strength نیرومندی پاسخ
early answer پاسخ زود
answerable پاسخ دار
answering : جواب پاسخ
answering : پاسخ دادن
answered پاسخ به یک سوال
rejoining پاسخ دادن
response set امایه پاسخ
irresponsive پاسخ ندهنده
response rate سرعت پاسخ
response latency نهفتگی پاسخ
answered : جواب پاسخ
answered : پاسخ دادن
response differentiation تفکیک پاسخ
to make a response پاسخ دادن
responded پاسخ دادن
voice answer back پاسخ سمعی
responds پاسخ دادن
oracles پاسخ مبهم
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com