Dictiornary-Farsi | پرسش نامه فرستادن | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 201 (11 milliseconds)

English	Persian
circularize	پرسش نامه فرستادن


Other Matches

questionary	پرسش نامه
catechisms	پرسش نامه مذهبی
catechism	پرسش نامه مذهبی
status enquiry	پرسش نامه وضعیت
to mail a letter [American English]	نامه ای را با پست فرستادن
to post a letter [British English]	نامه ای را با پست فرستادن
interrogatively	بشکل پرسش بطور پرسش
post script	مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent	تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparley	جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparler	جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts	بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libeling	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled	هجو نامه یا توهین نامه افترا
libels	هجو نامه یا توهین نامه افترا
affidavits	شهادت نامه قسم نامه
written agreement	موافقت نامه پیمان نامه
credential	گواهی نامه اعتبار نامه
certificates	رضایت نامه شهادت نامه
certificate	رضایت نامه شهادت نامه
to a. letter	روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
queried	پرسش
items	پرسش
item	پرسش
questioned	پرسش
question	پرسش
questions	پرسش
queries	پرسش
query	پرسش
querying	پرسش
test item	پرسش
testacy	دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
point of interrogation	نشان پرسش
item validity	اعتبار پرسش
cross-examining	پرسش کردن از
leadingquestion	پرسش راهنما
question mark	پرسش نشان
question marks	پرسش نشان
questtioningly	پرسش کنل
item selection	پرسش گزینی
item difficulty	دشواری پرسش
in an interrogatory tone	با لحن پرسش
item analysis	تحلیل پرسش
indirect question	پرسش غیرمستقیم
interogation mark	نشان پرسش
interrogatively	ازراه پرسش
interrogarive pronoun	ضمیر پرسش
cross-examine	پرسش کردن از
questions	تردید پرسش
cross-examination	پرسش و مقابله
question	تردید پرسش
cross-examinations	پرسش و مقابله
inquiry	پرسش بازجویی
inquiries	پرسش بازجویی
questioningly	پرسش کنان
debriefs	پرسش کردن
posers	پرسش دشوار
poser	پرسش دشوار
poseurs	پرسش دشوار
poseur	پرسش دشوار
interrogators	پرسش کننده
interrogator	پرسش کننده
cross-examines	پرسش کردن از
cross-examined	پرسش کردن از
questioned	تردید پرسش
catechist	ازراه پرسش
oblique question	پرسش غیرمستقیم
catechise	از راه پرسش
catechize	از راه پرسش
floorer	پرسش سخت
debriefed	پرسش کردن
debrief	پرسش کردن
leading questions	پرسش راهنمایی کننده
catechize	از راه پرسش یاددادن
item discrimination index	ضریب افتراق پرسش
catechise	از راه پرسش یاددادن
quizzes	شوخی پرسش و ازمون
interrogator responsor	دستگاه پرسش- پاسخ
open ended question	پرسش باز پاسخ
inquiry system	سیستم پرسش- پاسخ
leading question	پرسش راهنمایی کننده
multiple choice item	پرسش چند گزینهای
inquiries	پرسش بازجویی رسیدگی
leap frog test	آزمایش پرسش قورباغه
quiz	شوخی پرسش و ازمون
to overwhelm with questions	غرق پرسش کردن
this very question	دقیقا همین پرسش
inquiry	پرسش بازجویی رسیدگی
inquires	پرسش کردن جویا شدن
status enquiry	پرسش درخصوص وضعیت مشتری
enquires	پرسش کردن جویا شدن
enquired	پرسش کردن جویا شدن
inquire	پرسش کردن جویا شدن
inquired	پرسش کردن جویا شدن
She did not ask about this.	او [زن] دراین باره پرسش نکرد.
multiple-choice	وابسته به پرسش چند پاسخی
in qviries r. to the accident	پرسش هایی درباره آن رویداد
resolveme this	این پرسش را پاسخ دهید
inquisitorial	مقرون به سخت گیری در پرسش
this act provoked my inquiry	این کار موجب پرسش من است
... if you don't mind my asking	... اگر پرسش من [برای تو] ایرادی ندارد
to pry into a person affairs	فضولانه در باره کسی پرسش کردن
to p any one with question	کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
to p angone with questions	با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
to a. letter	فرستادن
consigns	فرستادن
pack	فرستادن
send round	فرستادن
consigning	فرستادن
consigned	فرستادن
to send off	فرستادن
consign	فرستادن
packs	فرستادن
sends	فرستادن
give off <idiom>	فرستادن
despatches	فرستادن
remitted	فرستادن
dispatches	فرستادن
remits	فرستادن
despatching	فرستادن
remit	فرستادن
to send back	پس فرستادن
remitting	فرستادن
dispateh	فرستادن
dispatch	فرستادن
to send off	فرستادن
dispatched	فرستادن
send	فرستادن
send back	پس فرستادن
sending	فرستادن
send in	فرستادن
hand over	فرستادن
send out	فرستادن
despatch	فرستادن
to serve a subpoena on	فرستادن
despatched	فرستادن
interrogate	مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated	مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetical	مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogates	مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogating	مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
send-ups	بزندان فرستادن
send up	بزندان فرستادن
issue	نشریه فرستادن
issued	نشریه فرستادن
jamming	پارازیت فرستادن
issues	نشریه فرستادن
delegate	به نمایندگی فرستادن
transmissibility	قابلیت فرستادن
missend	اشتباها فرستادن
to send for a person	بی کسی فرستادن
mission	بماموریت فرستادن
to send down rain	باران فرستادن
to send a message	پیام فرستادن
delegating	به نمایندگی فرستادن
delegated	به نمایندگی فرستادن
delegates	به نمایندگی فرستادن
to send on fools errand	پی نخودسیاه فرستادن
missions	بماموریت فرستادن
return	پس فرستادن عودت
mail	باپست فرستادن
returned	پس فرستادن عودت
send-up	بزندان فرستادن
send on	جداگانه فرستادن
forwarded	فرستادن رساندن
forward	فرستادن رساندن
remittances	فرستادن پول
retransmit	دوباره فرستادن
remittance	فرستادن پول
consignment	امانت فرستادن
mails	باپست فرستادن
pulsing	فرستادن موج
returning	پس فرستادن عودت
imparadise	به بهشت فرستادن
call for some one	پی کسی فرستادن
to call for anyone	پی کسی فرستادن
consignments	امانت فرستادن
circularize	بخشنامه فرستادن به
returns	پس فرستادن عودت
jump instruction	پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
catechetics	فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
opened	به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
opens	به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
open	به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
relational database management system	پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
deliver	فرستادن توپ به هدف
re export	دوباره بیرون فرستادن
dispatch	روانه کردن فرستادن
order about	پیوسته پی فرمان فرستادن
to send for a person	عقب کسی فرستادن
radiographic	پیام رادیوتلگرافی فرستادن
dispatch	عزیمت فرستادن پیام
dispatches	عزیمت فرستادن پیام
dispatched	عزیمت فرستادن پیام
refer	فرستادن بازگشت دادن
dispatched	روانه کردن فرستادن
red herring	پی نخود سیاه فرستادن