Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 120 (7 milliseconds)
English
Persian
multiple choice item
پرسش چند گزینهای
Other Matches
alternate response test
ازمون دو گزینهای
switch storage
انباره گزینهای
multiple choice test
ازمون چند گزینهای
interrogatively
بشکل پرسش بطور پرسش
question
پرسش
queried
پرسش
items
پرسش
item
پرسش
questioned
پرسش
test item
پرسش
questions
پرسش
queries
پرسش
querying
پرسش
query
پرسش
inquiries
پرسش بازجویی
item difficulty
دشواری پرسش
item analysis
تحلیل پرسش
inquiry
پرسش بازجویی
questioningly
پرسش کنان
point of interrogation
نشان پرسش
question
تردید پرسش
questioned
تردید پرسش
questions
تردید پرسش
in an interrogatory tone
با لحن پرسش
catechize
از راه پرسش
catechise
از راه پرسش
indirect question
پرسش غیرمستقیم
oblique question
پرسش غیرمستقیم
interogation mark
نشان پرسش
interrogators
پرسش کننده
interrogator
پرسش کننده
floorer
پرسش سخت
interrogarive pronoun
ضمیر پرسش
interrogatively
ازراه پرسش
cross-examinations
پرسش و مقابله
cross-examination
پرسش و مقابله
catechist
ازراه پرسش
questionary
پرسش نامه
questtioningly
پرسش کنل
question marks
پرسش نشان
question mark
پرسش نشان
debriefs
پرسش کردن
debriefed
پرسش کردن
debrief
پرسش کردن
cross-examine
پرسش کردن از
cross-examined
پرسش کردن از
poser
پرسش دشوار
poseurs
پرسش دشوار
poseur
پرسش دشوار
item validity
اعتبار پرسش
item selection
پرسش گزینی
leadingquestion
پرسش راهنما
cross-examining
پرسش کردن از
cross-examines
پرسش کردن از
posers
پرسش دشوار
this very question
دقیقا همین پرسش
item discrimination index
ضریب افتراق پرسش
inquiry system
سیستم پرسش- پاسخ
to overwhelm with questions
غرق پرسش کردن
status enquiry
پرسش نامه وضعیت
open ended question
پرسش باز پاسخ
leap frog test
آزمایش پرسش قورباغه
interrogator responsor
دستگاه پرسش- پاسخ
inquiries
پرسش بازجویی رسیدگی
circularize
پرسش نامه فرستادن
quiz
شوخی پرسش و ازمون
quizzes
شوخی پرسش و ازمون
inquiry
پرسش بازجویی رسیدگی
catechism
پرسش نامه مذهبی
catechisms
پرسش نامه مذهبی
leading question
پرسش راهنمایی کننده
leading questions
پرسش راهنمایی کننده
catechise
از راه پرسش یاددادن
catechize
از راه پرسش یاددادن
inquire
پرسش کردن جویا شدن
enquires
پرسش کردن جویا شدن
She did not ask about this.
او
[زن]
دراین باره پرسش نکرد.
enquired
پرسش کردن جویا شدن
resolveme this
این پرسش را پاسخ دهید
status enquiry
پرسش درخصوص وضعیت مشتری
multiple-choice
وابسته به پرسش چند پاسخی
inquired
پرسش کردن جویا شدن
inquires
پرسش کردن جویا شدن
inquisitorial
مقرون به سخت گیری در پرسش
in qviries r. to the accident
پرسش هایی درباره آن رویداد
to p any one with question
کسی را از پرسش زیاد بستوه اوردن
to pry into a person affairs
فضولانه در باره کسی پرسش کردن
... if you don't mind my asking
... اگر پرسش من
[برای تو]
ایرادی ندارد
this act provoked my inquiry
این کار موجب پرسش من است
to p angone with questions
با پرسش زیاد کسی را بستوه اوردن
interrogating
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogate
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
catechetical
مبنی براموزش زبانی ازراه پرسش وپاسخ
interrogates
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
interrogated
مورد پرسش یا بازرسی قراردادن استنطاق کردن از
opens
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
catechetics
فن اموزش اصول دین بوسیله پرسش مسئله گویی
jump instruction
پرسش شرطی در صورتی که پرچم یا ثبات صفر باشند
opened
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
relational database management system
پرسش پایگاه داده ها که حاوی عملگرهارابط های است
open
به جای اینکه یک پرسش به آدرس تابع انجام شود
maieutics
فن زنده کردن فکر نهایی شخص بوسیله پرسش وپاسخ
a penny for your thoughts
<idiom>
[طریقه ای پرسش در مورد اینکه طرف مقابل به چی فکر می کند؟]
images
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
image
توانایی صفحه نمایش برای تولید تصویر با کیفیت خوب و بدون پرسش
queries
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
queried
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
query
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
querying
که به کاربرامکان پرسش سول و دریافت پاسخ یا دستیابی به اطلاع مشخص طبق سوال میدهد
dogmatism
دگماتیسم روش فکری که به موجب ان "دگمها" یا سنن و سوابق مسلمه باید بدون پرسش وکورکورانه مورد تبعیت قرارگیرند
querying
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
query
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queries
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
queried
زبانی در سیستم مدیریت پایگاه داده ها که امکان جستجو و پرسش و پاسخ در پایگاه داده ها فراهم میکند
inquiringly
تحقیق کنان پرسش کنان
language
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
languages
زبان در سیستم هدایت پایگاه داده ها که امکان میدهد در پایگاه داده ها به راحتی جستجو شود و پرسش شود
sql
زبان برنامه نویسی پایگاه داده ساده و معروف استاندارد که برای تولید پرسش هایی برای داده از پایگاه داده ها به کار می رود
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com