English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English Persian
enlisted personnel پرسنل سرباز و درجه دار
Other Matches
airman basic سرباز ساده و بدون درجه نیروی هوایی
operating strenght پرسنل حاضر به خدمت پرسنل موجود یکان
sappers سرباز کلنگ دار سرباز حفار یا نقب زن متخصص خرابکاری
sapper سرباز کلنگ دار سرباز حفار یا نقب زن متخصص خرابکاری
staffing guide کتاب راهنمای پرسنل ستاد یاکتاب راهنمای انتخاب وتشکیل پرسنل ستادی
bureau of naval personnel اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
beam attack تک هواپیمای رهگیری که بازاویه افقی بیش از 54 درجه و کمتر از 531 درجه انجام میشود
elevation indicator صفحه مدرج درجه طبلک درجه
shoulder patch درجه روی بازوی درجه داران
sighting bar ستون درجه ونک مگسک میله ستون درجه دستگاه نشانه روی اموزشی
third class درجه سوم بلیط درجه 3
third-class درجه سوم بلیط درجه 3
superelevation درجه ارتفاع درجه بلندی
sighting leaf ستون درجه تفنگ یا دستگاه نشانه روی شاخص درجه تفنگ
personnel پرسنل
staff پرسنل
staffed پرسنل
staffs پرسنل
operations personal پرسنل عملیات
turout تجمع پرسنل
permanent party پرسنل دایمی
personnel officer افسر پرسنل
complemented پرسنل سازمانی
crewed پرسنل ناو
complementing پرسنل سازمانی
crew پرسنل ناو
crews پرسنل ناو
complements پرسنل سازمانی
cadre پرسنل پیمانی
cadres پرسنل پیمانی
crewing پرسنل ناو
operating personnel پرسنل فعال
ship's company پرسنل ناو
trooping پرسنل دار
complement پرسنل سازمانی
trooped پرسنل دار
troop پرسنل دار
adjutant general دایره پرسنل
intransit strenth پرسنل سیال
all hands کلیه پرسنل
shipmate پرسنل هم ناو
ration method روش تغذیه پرسنل
station complement پرسنل ثابت یک پایگاه
evacuees پرسنل تخلیه شده
regular پرسنل کادر منظم
regulars پرسنل کادر منظم
evacuee پرسنل تخلیه شده
administrative acceptees پرسنل پذیرفته شده
proceed time زمان انتقال پرسنل
lag rate میزان کسری پرسنل
staffed پرسنل ستاد ستادی
carreer personnel پرسنل کادر ثابت
staffs پرسنل ستاد ستادی
military pay order لیست حقوقی پرسنل
service number شماره خدمتی پرسنل
nonoperating strength پرسنل غیر فعال
turout جمع شدن پرسنل
station complement پرسنل خدماتی پایگاه
quarters محل اسایشگاه پرسنل
manpower cieling سطح استعداد پرسنل
staff پرسنل ستاد ستادی
release denial جلوگیری از ترخیص پرسنل یاکالا
debarkation net پل تخلیه پرسنل ازکشتی به ساحل
reimbursable personnel پرسنل حقوق بگیر نظامی
safeguards مامور حفافت پرسنل و یا اموال
transport area منطقه حمل و نقل پرسنل
blind بدون دید مستقیم پرسنل
safeguarding مامور حفافت پرسنل و یا اموال
blinds بدون دید مستقیم پرسنل
blinded بدون دید مستقیم پرسنل
retrofit action بهبودسازی وسایل وتجهیزات و پرسنل
sending state کشور اعزام کننده پرسنل
safeguarded مامور حفافت پرسنل و یا اموال
safeguard مامور حفافت پرسنل و یا اموال
replacement factor ضریب جایگزینی پرسنل ووسایل
debarkation net تور پیاده شدن پرسنل
airmen پرسنل نیروی هوایی هوانورد
airman پرسنل نیروی هوایی هوانورد
military pay order جدول تغییرات حقوقی پرسنل
registrant پرسنل ثبت نام کننده
overhead personnel پرسنل اضافی یا اضافه برسازمان
battlefield evacuation تخلیه پرسنل اسیب دیده
conus residents پرسنل ارتشی مقیم قاره امریکا
station bill لوحه نشان دهنده محلهای پرسنل
army deposit fund سپرده پولی پرسنل نیروی زمینی
administrative acceptees پرسنل قبول شده از نظر اداری
air tropping ترابری هوایی غیر تاکتیکی پرسنل
quarantining اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantine اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantined اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
quarantines اردوگاه ضد عفونی کردن پرسنل از نظر امراض
constructive school credit بورس تحصیلی برای پرسنل شایسته نظامی
regulating station پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
escape line مسیر نجات پرسنل درگیر در عملیات پنهانی وچریکی
stage سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
rest and recuperation عقب بردن پرسنل برای استراحت و تجدید قوا
stages سوار کردن پرسنل و وسایل در خودرو یاهواپیما یا کشتی
triage سیستم ارزیابی خدمات پزشکی و نیازهای درمانی پرسنل
he is a private او سرباز
sepoy سرباز
conscripting سرباز
camper سرباز
lines man سرباز صف
trooper سرباز بر
man at arms سرباز
jacks سرباز
man of war سرباز
conscript سرباز
linesmen سرباز صف
linesman سرباز صف
troopers سرباز بر
miliaman سرباز
militiamen سرباز
militiaman سرباز
conscripted سرباز
campers سرباز
enlistedman سرباز
comrades in arms سرباز
soldier سرباز
soldiers سرباز
jack سرباز
comrade in arms سرباز
court card سرباز
conscripts سرباز
ranker سرباز
gl سرباز
brevet درجه افتخاری دادن فرمان درجه افتخاری
manning level درصد پرسنل موجود ناو سطح استعداد پرسنلی وسیله
bareboat charter ضمانت نامه تضمین حرکت کشتی و پرداخت مخارج پرسنل ان
manning the rail گماردن پرسنل به دور ناو یاوسیله برای انجام تشریفات
staged crews پرسنل هوایی یا دریایی مستقر درپایگاههای مسیر ناو یاهواپیما
rail loading سوار کردن بار یا پرسنل روی درزینهای راه اهن
blockhouse ساختمان محکمی نزدیک سکوی پرتاب برای محافظت پرسنل
infantry man سرباز پیاده
soldiery یک دسته سرباز
legionary سرباز هنگ
legionary سرباز سپاهی
ranksman سرباز صفی
levied سرباز گیری
conscripted سرباز وفیفه
redcoat سرباز انگلیسی
levies سرباز گیری
levy سرباز گیری
levying سرباز گیری
ranko سرباز معمولی
legionnaire سرباز هنگ
defaulter سرباز مقصر
earl سرباز دلیر
grabby سرباز پیاده
footsoldier سرباز پیاده
earls سرباز دلیر
foot slugger سرباز پیاده
recruits تازه سرباز
recruiting تازه سرباز
private first class سرباز یکم
recruited تازه سرباز
recruitment سرباز گیری
furlough مرخصی سرباز
defaulters سرباز مقصر
withdraw سرباز زدن
withdraws سرباز زدن
rifle man سرباز پیاده
veteran کهنه سرباز
open hearth furnace کوره سرباز
veterans کهنه سرباز
recruit تازه سرباز
conscripts سرباز وفیفه
liner سرباز خط جبهه
refused سرباز زدن
liners سرباز خط جبهه
foreign volunteer [سرباز] مزدور
sellsword [سرباز] مزدور
paratrooper سرباز چترباز
conscripting سرباز وفیفه
troopship کشتی سرباز بر
refusing سرباز زدن
refuses سرباز زدن
mercenaries سرباز مزدور
mercenary سرباز مزدور
applicant سرباز داوطلب
applicants سرباز داوطلب
draft سرباز وفیفه
drafted سرباز وفیفه
drafts سرباز وفیفه
paratroopers سرباز چترباز
caserne سرباز خانه
infantry سرباز پیاده
cavalier سرباز سوار
conscription سرباز گیری
enlistee سرباز داوطلب
private مستور سرباز
privates مستور سرباز
stratocracy سرباز سالاری
tommy atkins سرباز انگلیسی
refuse سرباز زدن
conscript سرباز وفیفه
dispatch route جاده تحت کنترل خودی درزمان مشخص مسیر اعزام پرسنل
reservists سرباز یا افسر ذخیره
limeys سرباز یا ملوان انگلیسی
janizary سرباز پیاده نظام
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com