English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (10 milliseconds)
English Persian
re examination پرس ازمایی مجدد
re-examination پرس ازمایی مجدد
Other Matches
self examination خود ازمایی
reality testing واقعیت ازمایی
hypothesis testing فرضیه ازمایی
raffle بخت ازمایی کردن
to try one's luck بخت ازمایی کردن
lotteries بخت ازمایی لاطاری
swordplay مبارزه زور ازمایی
lottery بخت ازمایی لاطاری
raffles بخت ازمایی کردن
to try ones fortune بخت ازمایی کردن
charge ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
charges ایجاد مجدد بار در یک باتری که امکان شارژ مجدد دارد
re endorsement پشت نویسی مجدد فهرنویسی مجدد
regenerating 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerates 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerated 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
regenerate 1-رسم مجدد تصویر روی صفحه نمایش تا قابل دیدن بماند. 2-دریافت سیگنال ها پردازش و رفع خطای آنها و پس ارسال مجدد آنها
voir dire سوالاتی که پیش از پرس ازمایی اصلی از شاهد میشود و هدف از ان احرازصلاحیتش برای ادای شهادت است
reflorescence مجدد
seconds مجدد
furthering مجدد
furthers مجدد
seconding مجدد
seconded مجدد
further مجدد
furthermore مجدد
further on مجدد
second مجدد
furthered مجدد
renewed مجدد
recreations خلق مجدد
reconditioning تعمیر مجدد
reissue چاپ مجدد
crossecheck مقابله مجدد
reproductions تولید مجدد
restatement بیان مجدد
reproduction تولید مجدد
reinforcement وضع مجدد
after shrinkage انقباض مجدد
reassurances اطمینان مجدد
recurrences رویدادن مجدد
recurrence رویدادن مجدد
recreation خلق مجدد
restatements بیان مجدد
reassurance اطمینان مجدد
replenishing تدارک مجدد
remanding بازداشت مجدد
reissued چاپ مجدد
revisits ملاقات مجدد
revisiting ملاقات مجدد
recounting شمارش مجدد
revisited ملاقات مجدد
revisit ملاقات مجدد
recounts شمارش مجدد
recounted شمارش مجدد
recount شمارش مجدد
reorganization تشکیلات مجدد
reorganization سازماندهی مجدد
rally اجتماع مجدد
reissues چاپ مجدد
reissuing چاپ مجدد
replenishing پرکردن مجدد
replenishes تدارک مجدد
replenishes پرکردن مجدد
replenished تدارک مجدد
replenished پرکردن مجدد
replenish تدارک مجدد
replenish پرکردن مجدد
subdivisions تقسیم مجدد
subdivision تقسیم مجدد
remands بازداشت مجدد
remanded بازداشت مجدد
remand بازداشت مجدد
rallies اجتماع مجدد
re attachment توقیف مجدد
retaking گرفتن مجدد
restart شروع مجدد
resorption مکیدن مجدد
reshipment حمل مجدد
resale حراج مجدد
resale فروس مجدد
rerun اجرای مجدد
republication انتشار مجدد
reporduce تولید مجدد
reoccur فهور مجدد
renegotiation مذاکره مجدد
renascence زندگی مجدد
resupply اماد مجدد
resurvey بررسی مجدد
retakes گرفتن مجدد
retaken گرفتن مجدد
retake گرفتن مجدد
re-runs نمایش مجدد
re-running نمایش مجدد
re-run نمایش مجدد
re-ran نمایش مجدد
comebacks دستیابی مجدد
comeback دستیابی مجدد
retread process تعمیر مجدد
retransmission ارسال مجدد
retransmission مخابره مجدد
remotion حرکت مجدد
reinterpretation تفسیر مجدد
reintegration استقرار مجدد
rededication اهدا مجدد
recrystallization تبلور مجدد
recoupment کسب مجدد
reconviction محکومیت مجدد
reconveyance اعاده مجدد
reconversion گرایش مجدد
recompile کامپایل مجدد
recaption توقیف مجدد
reapparition فهور مجدد
reallocation تخصیص مجدد
reactivation فعالیت مجدد
re establishment تاسیس مجدد
rededication تقدیم مجدد
redirection راهنمایی مجدد
reinsurance بیمه مجدد
reinfection عفونت مجدد
regeneracy تولید مجدد
regelation انجماد مجدد
reformat فرمت مجدد
reexport صادرات مجدد
reentrance دخول مجدد
reenlistment سربازگیری مجدد
reeducation تربیت مجدد
reebtry تملک مجدد
reebtry دخول مجدد
reebtry ورود مجدد
re claim تقاضای مجدد
rallied اجتماع مجدد
reorganizing تشکیلات مجدد
reorganizes سازماندهی مجدد
redrawn رسم مجدد
reorganizes تشکیلات مجدد
reorganized سازماندهی مجدد
reorganized تشکیلات مجدد
rearrangement ترتیب مجدد
reorganize سازماندهی مجدد
reorganize تشکیلات مجدد
reorganising سازماندهی مجدد
reorganising تشکیلات مجدد
reorganises سازماندهی مجدد
reorganises تشکیلات مجدد
reorganised سازماندهی مجدد
regenerate تولید مجدد
regenerated تولید مجدد
regenerates تولید مجدد
repaint رسم مجدد
resurgence طغیان مجدد
redrew رسم مجدد
redraws رسم مجدد
redrawing رسم مجدد
re-examination بازپرسی مجدد
restoration استقرار مجدد
re examination بازپرسی مجدد
reorganizing سازماندهی مجدد
remarriage ازدواج مجدد
remarriages ازدواج مجدد
redraw رسم مجدد
rehearsals تکرار مجدد
rehearsal تکرار مجدد
redistribution توزیع مجدد
regenerating تولید مجدد
reversion ترجمه مجدد
reorganised تشکیلات مجدد
re election انتخاب مجدد
reload بارکردن مجدد
retrial محاکمه مجدد
reloading پر کردن مجدد
reloaded پر کردن مجدد
reloaded بارکردن مجدد
reloading بارکردن مجدد
reloads پر کردن مجدد
reloads بارکردن مجدد
readjustment سازگاری مجدد
readjustments سازگاری مجدد
retrial ازمایش مجدد
re-election انتخاب مجدد
reload پر کردن مجدد
repayments پرداخت مجدد
revaluation ارزیابی مجدد
rearrangements ترتیب مجدد
repayment پرداخت مجدد
retrials محاکمه مجدد
revaluation بهاگذاری مجدد
retrials ازمایش مجدد
image reproduction تولید مجدد تصویر
redesign طراحی مجدد کردن
regained به دست اوردن مجدد
overpacking لفاف پیچی مجدد
reculaulation order تنظیم محاسبه مجدد
optimal recalculation محاسبه مجدد بهینه
redoing شروع مجدد از ابتدا
natural recalculation محاسبه مجدد طبیعی
redone شروع مجدد از ابتدا
redistribution of force تقسیم مجدد نیروها
regaining به دست اوردن مجدد
redistribution effect اثر توزیع مجدد
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com