Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English
Persian
palmipede
پرندهای که پنجه هایش پرده دارد
Other Matches
bear's foot
نوعی گیاه خریق که برگ هایی به شکل پا و پنجه ها خرس دارد.
palmatifid
دارای شکافی شبیه پنجه دست شکافته پنجه
ornithic
پرندهای
buzzard
پرندهای شبیه باز
francolin
پرندهای شبیه قرقاول
buzzards
پرندهای شبیه باز
membranaceous
دارای غشاء پرده پرده غشایی
They ripped off his medals .
مدال هایش را از سینه اش کندند
blood sprang to his cheeks
خون درگونه هایش دوید
his kidnegs have gone w
گرده هایش درست کارنمیکنند
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
He was wearing his decorations .
نشان هایش را به سینه زده بود
he ia as leanas a rake
ازلاغری دنده هایش رامیتوان شمرد
A tree is known by its fruit .
<proverb>
درخت با میوه هایش شناخته مى شود .
She was crying over her misfortunes.
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
sell-outs
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
sell-out
تاتری که تمام بلیط هایش بفروش رفته
to i.a person for his actions
کسیرا ازمسئولیت قانونی دربرابر کرده هایش رهاکردن
atlas
قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
atlases
قهرمانی که دنیا راروی شانه هایش نگهداشته است
pentadactyl
دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
cross-window
[پنجره ای با جرز عمودی میان قسمت هایش به شکل صلیب]
tone and semitone
پرده ونیم پرده
tringle
چوب پرده میل پرده چوب دیرک
DIF file
استاندارد de fouto که روشی که صفحه گسترده فرمولها و داده هایش را در فایل ذخیره میکند بیان میکند
fives
پنجه
toes
پنجه
fistula
پنجه
digitation
پنجه
digitigrade
پنجه رو
downstream toe
پنجه سد
toe
پنجه
forking
پنجه
fork
پنجه
pawing
پنجه
paws
پنجه
claw
پنجه
clawed
پنجه
clawing
پنجه
claws
پنجه
pitchforks
پنجه
pitchfork
پنجه
paw
پنجه
pawed
پنجه
griff
پنجه
adactylous
بی پنجه
cross arm
پنجه
talons
پنجه
talon
پنجه
pentadactylous
پنجه دار
pentadactylic
پنجه دار
hellweed
پنجه کلاغ
toe
با پنجه پا راندن
heel and toe
با پنجه و پاشنه
hand post
پنجه راهنما
pedatifid
پنجه وار
swine bread
پنجه مریم
pawing
پنجه زدن
palmate
شبیه پنجه
cyclamen
پنجه مریم
cyclamens
پنجه مریم
sowbread
پنجه مریم
paws
پنجه زدن
pawed
پنجه زدن
paw
پنجه زدن
toe
با پنجه پا زدن
intoed
پنجه برگشته
lycopod
پنجه گرگی
leptodactyl
باریک پنجه
knuckle duster
پنجه بوکس
knuckle-duster
پنجه بوکس
tiptoe
نوک پنجه
tiptoed
نوک پنجه
tiptoeing
نوک پنجه
tiptoes
نوک پنجه
knuckle-dusters
پنجه بوکس
brass knuckles
پنجه بوکس
cat's paw
پنجه گربه
cat's paws
پنجه گربه
lobster claw
پنجه خرچنگی
the mailed fist
زور سر پنجه
lycopodium
پنجه گرگی
branch pipe
پنجه اگزوز
fissiped
پنجه شکافته
fissidactyl
پنجه شکافته
toe cap
پنجه کفش
wild bryony
پنجه کلاغ
toeless
بدون پنجه
intoed
پنجه بتو
kick up
زدن پنجه
brass knuckles
پنجه مشت زنی
ground fir
پنجه گرگ سلاژین
devil's claw
خفت پنجه دیوی
pigeon toed
دارای پنجه برگشته
toeplate
نعل پنجه کفش
pounced
درحال حمله با پنجه
pounces
درحال حمله با پنجه
monkey fist
گره پنجه میمون
forepaw
پنجه دست حیوانات
forepaw
پنجه پای جلو
clevis
اتصال پنجه مفصلی
pouncing
درحال حمله با پنجه
digitation
انشعاب بشکل پنجه
square toed
دارای پنجه مربع
lumbrical
ماهیچه انگشت یا پنجه
crow foot zinc
پیل پنجه کلاغی
ball of toe
گوشت زیر پنجه پا
pedate
پنجه دار شبیه پا
pounce
درحال حمله با پنجه
winnowwing fan
جام پنجه شانه
hunker
روی پنجه پاایستادن
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
pigeon toed
دارای پنجه خمیده بداخل
scoops
پنجه ماشین خاک برداری
scooping
پنجه ماشین خاک برداری
scooped
پنجه ماشین خاک برداری
scoop
پنجه ماشین خاک برداری
cross swords
دست و پنجه نرم کردن
He has a delightful touch on the guitar .
گیتار را با پنجه گرمی می نوازد
hand-to-hand
دسته و پنجه نرم کردن
hand to hand
دسته و پنجه نرم کردن
fingering
پنجه گذاری انگشت کاری
base thickness of buttress
عرض پنجه پشت بند
toe off
جدا شدن پنجه پا از زمین
heat muff
پوشش اطراف پنجه اگزوز
syndactylism
پیوستگی واتصال پنجه ها بیکدیگر
Ravishingly beautiful.
مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
pentadactylate
دارای پنج زائده شبیه پنجه
Foxglove
گل پنجه علی
[در تهیه رنگ زرد]
cats paw
الت دست دیگران گره پنجه گربهای
jacana
پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
tap dance
نوعی رقص که در ان پنجه وپاشنه پا را به سرعت به زمین می زنند
barburetor heater
جلد نصب شده دراطراف لولههای پنجه اگزوز
to beg
[of a dog holding up front paws]
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
to sit up and beg
التماس کردن
[سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
longspur
انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا
crow's foot
هرچیزی بشکل پنجه کلاغ چین و چروک گوشه لب و چشم.
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
musub duchi
موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
parmakli
لوزی پنجه ای
[این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
hangings
پرده
vanes
پرده
vane
پرده
screening, screenings
پرده
paintings
پرده
smokescreen
پرده
outspokenly
بی پرده
screens
پرده
curtains
پرده
straightforwardly
بی پرده
fin footed
پرده پا
palls
پرده
palling
پرده
mantle
پرده
palled
پرده
mantles
پرده
purdah
پرده
door curtain
پرده
door curtain
پرده در
screened
پرده
uninhibited
بی پرده
at the rear of the stage
<adj.>
<adv.>
در پس پرده
straight out
بی پرده
screen
پرده
window shade
پرده
painting
پرده
pall
پرده
patagium
پرده
blunt
بی پرده
blunted
بی پرده
franked
بی پرده
blind
پرده
blinded
پرده
franks
بی پرده
blinds
پرده
blunter
بی پرده
frank
بی پرده
straight
بی پرده
straighter
بی پرده
straightforward
بی پرده
unreserved
بی پرده
pecten
پرده
franker
بی پرده
velum
پرده
tympanon
پرده
membranes
پرده
pert
بی پرده
straightest
بی پرده
bluntly
بی پرده
plain spoken
بی پرده
veils
پرده
tympan
پرده
membrane
پرده
blunts
بی پرده
veil
پرده
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com