Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (13 milliseconds)
English
Persian
abstainer
پرهیزگار کسیکه از استعمال مسکرات پرهیز دارد
Other Matches
non abstainer
کسیکه از استعمال نوشابه پرهیز ننماید
teetotalism
پیروی از اصل منع استعمال مسکرات
abstinence
ریاضت پرهیز از استعمال مشروبات الکلی
petroleur
کسیکه با استعمال نفت اتش سوزی راه می اندازد
purists
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
purist
شخصیکه در استعمال کلمات صحیح وسواس دارد
gigman
کسیکه درشکه تک اسبه دارد
liveryman
کسیکه لباس نوکری بر تن دارد
color bearer
کسیکه پرچم را درجایگاه نگه می دارد
green thumbed
کسیکه در پرورش گیاهان شانس و استعدادخوبی دارد
laboratorian
کسیکه در ازمایشگاه یاکارخانه شیمیائی تخصص دارد
dipsomaniac
کسیکه میل مفرط بنوشابههای الکلی دارد
weisenheimer
کسیکه معلومات سطحی در همه چیز دارد
towhead
کسیکه موهای مایل به سفیدیا خاکستری دارد
wisenheimer
کسیکه معلومات سطحی درهمه چیز دارد
shoo in
کسیکه احتمال زیاد دارد برنده شود
bookworms
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
bookworm
کسیکه علاقه مفرطی به مطالعه کتب دارد
natural philosopher
فیزیک خوان کسیکه که عقیده به اصالت طبیعت دارد
hereditarian
کسیکه عقیده بتوارث تمایلات طبیعی وروحی دارد
monophysite
کسیکه عقیده دارد باینکه مسیح دارای یک ذات است و بس
advantaged
کسیکه در شرایط بهتری از لحاظ اجتماعی و یا مادی قرار دارد
usufructuary
کسیکه از عین ونماات ملک دیگری حق دارد استفاده کند
interlopers
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
interloper
کسیکه در کار دیگران مداخله میکندوایشان را ازسودبردن بازمی دارد
negationist
کسیکه عادت دارد همه چیز راانکار یا تکذیب کند
advowee
کسیکه حق دارد اشخاصی رابرای تصدی مقامات وقفی کلیسامعرفی کند
nympholept
کسیکه جنوی یافتن کمال مطلوب یا پی کردن چیز غیرقابل دسترسی را دارد
pious
پرهیزگار
indevout
نا پرهیزگار
rightteous
پرهیزگار
metaphrast
کسیکه در تبدیل عبارات ادبی یادرتبدیل نظم به نثریانثربه نظم دست دارد
al cololic drinks
مسکرات
smoke
استعمال دود استعمال دخانیات
smokes
استعمال دود استعمال دخانیات
prohibitionist
طرفدار منع مسکرات
teetotalist
طرفدار منع مسکرات
teetotal
وابسته به طرفداری از منع مسکرات کردن
mediaevalist
کسیکه هواخواه رسوم وعقایدقرنهای میانه است کسیکه اشنابتاریخ قرنهای
usage
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
radiologist
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
radiologists
متخصص استعمال پرتو رونتگن متخصص استعمال پرتومجهول
usages
استعمال استفاده مورد استفاده بودن استعمال کردن
disuse
عدم استعمال ترک کردن ترک استعمال
scalar
متغیری که یک مقدارمجزا منتسب به خود دارد. یک مقدارمجزا پایه دارد. بردار دویا چند مقدارجهت دار دارد
stripper
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
strippers
کسیکه چیزی راباریکه باریکه جدا میکند کسیکه رقص برهنه میکند
abstinence;or abstinency
پرهیز
abstinence
پرهیز
abstention
پرهیز
dieting
پرهیز
avoidance
پرهیز
gardyloo
پرهیز
abstentions
پرهیز
eschewal
پرهیز
dieted
پرهیز
turning away
پرهیز
diet
پرهیز
diets
پرهیز
abstemiousness
پرهیز و امساک
sanctity
پرهیز کاری
shunner
پرهیز کننده
indeclinable
پرهیز نکردنی
non abstainer
پرهیز گار
regimens
پرهیز غذایی
regimen
پرهیز غذایی
abstemiously
با پرهیز و امساک
abstainer
پرهیز کننده
negative virtue
پرهیز از بدی
nephalism
پرهیز از نوشابه خوری
lenten
روزهای پرهیز وروزه
piety
پرهیز گاری خداترسی
pietist
وابسته به پرهیز گاری پارسا
lent
04 روز پرهیز وروزه کاتولیک ها
ware
کالای فروشی پرهیز کردن از
wares
کالای فروشی پرهیز کردن از
holiness
پرهیز کاری لقب پاپ
dietetics
فن پرهیز یا رژیم غذایی مبحث اغذیه
burdened
مسئول پرهیز از تصادم با کشتی دیگر
A wise man avoids edged tools.
<proverb>
آدم عاقل از چیز تیز پرهیز مى کند .
lenten veil
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
hunger cloth
پرده روی صلیب ومجسمه ها
[دوران پرهیز وروزه کاتولیک ها]
employment
استعمال
uses
استعمال
expenditure
استعمال
application
استعمال
use
استعمال
applications
استعمال
. The car is gathering momentum.
اتوموبیل دارد دور بر می دارد
applying
استعمال کردن
ill use
بد استعمال کردن
telescopy
فن استعمال دوربین
application
موارد استعمال
abusive
سوء استعمال
law of use
قانون استعمال
abused
سوء استعمال
applies
استعمال کردن
apply
استعمال کردن
applications
موارد استعمال
abuse
بد استعمال کردن
desuetude
عدم استعمال
user cost
هزینه استعمال
value in use
ارزش استعمال
using
استعمال مصرف
usages
عرف استعمال
usage
عرف استعمال
usage
نحوه استعمال
use value
ارزش استعمال
unworn
استعمال نشده
abusing
سوء استعمال
abuse
سوء استعمال
abused
بد استعمال کردن
overkill
استعمال بیش از حد
abuses
بد استعمال کردن
abuses
سوء استعمال
riflery
استعمال تفنگ
tutoyer
استعمال کردن
abusing
بد استعمال کردن
usages
نحوه استعمال
ill usage
سوء استعمال
exercises
استعمال کردن
maltreatment
سوء استعمال
use
استعمال مصرف
nicotian
دود استعمال کن
disuse
عدم استعمال
employing
استعمال کردن
uses
استعمال مصرف
graphics
فن استعمال نمودار
employs
استعمال کردن
exercise
استعمال کردن
cranage
استعمال جرثقیل
employ
استعمال کردن
misapplication
استعمال بیجا
employed
استعمال کردن
bilinguality
استعمال دوزبان
bilingualism
استعمال دوزبان
smoking
استعمال دخانیات
overuse
استعمال مفرط
misusage
سوء استعمال
misapplication
سوء استعمال
exercised
استعمال کردن
user
استعمال کننده کاربر
outward application
استعمال برونی یا خارجی
catachresis
استعمال غلط کلمه
dosage
مقدار استعمال دارو
dosages
مقدار استعمال دارو
mitering
استعمال تاج اسقفی
mitring
استعمال تاج اسقفی
nicotian
استعمال کننده دخانیات
users
استعمال کننده کاربر
The habit of smoking.
عادت به استعمال دخانیات
vernacularism
استعمال زبان محلی
malapropism
سوء استعمال کلمات
law of disuse
قانون عدم استعمال
no smoking allowed
استعمال دخانیان ممنوع
holophrastic
استعمال کننده کلمه قصار
abjectival use of a noun
استعمال اسمی به طور صفت
deverbative
بصورت مشتق استعمال شده
neology
استعمال واژه یااصطلاح جدید
periphrasis
استعمال واژه ها وعبارات زائد
symbolization
استعمال علائم ونشانهای رمزی
purism
افراط در استعمال صحیح الفاظ
telescopist
متخصص استعمال دوربینهای نجومی
oxymoron
استعمال کلمات مرکب متضاد
oxymoron
استعمال کلمات مرکب ضدونقیض
incompatible
غیر قابل استعمال با یکدیگر
sesquipedalian
معتاد به استعمال لغات دراز
instrumentation
تنظیم اهنگ استعمال الت
wear and tear
از بین رفتن اموال در نتیجه استعمال
junkies
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
to smoke oneself sick
از بسیاری استعمال دخانیات ناخوش شدن
dump
موادی که موقتا برای استعمال انبارمیشود
utilization
به کار بردن استعمال در دسترس قراردادن
teetotaler
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
junkie
استعمال کنندهء هروئین و مواد مخدره
teetotaller
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
teetotallers
طرفدار منع استعمال مشروبات الکلی
smoker
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
malapropism
استعمال غلط وعجیب وغریب لغات
abstemious
مخالف استعمال مشروبات الکلی پرهیزکار
smokers
واگن یا اتاق مخصوص استعمال دخانیات
zoomorphism
استعمال اشکال حیوانات در هنربعنوان علائم مخصوص
nicotinism
مسمویت از نیکتین در نتیجه استعمال زیاد تنباکو
joint
جای کشیدن تریاک با استعمال نوشابه لولا
Walls have ears
<idiom>
دیوار موش دارد و موش گوش دارد
[اصطلاح]
labor theory of value
براساس این نظریه قیمتهای نسبی کالاها به مقادیر نسبی کارکه در تولید ان کالاهابکاررفته بستگی دارد بخش عمدهای از اقتصاد مارکس برپایه نظریه ارزش کارقرار دارد
I dont smoke at all.
اهل دود نیستم ( دخانیات استعمال نمی کنم )
jake leg
فلجی که به علت استعمال مشروبات الکلی ایجاد میشود
adoption
اقتباس استعمال لغت بیگانه بدون تغییر شکل آن
lupulin
خاکه تلخه که بعنوان داروی مسکن استعمال میشود
euphuism
انشاء پرتصنع و مغلق فصاحت فروشی یا استعمال صنایع لفظی
the word is sanctioned by use
کثرت استعمال این واژه راجزواژههای درست دراورده است
hendiadys
عطف دوکلمه بجای استعمال صفت وموصوف مانندپیالههای زرین
zero insertion force socket
[قطعه ای که ترمینال های اتصال متحرک دارد و امکان درج قطعه بدون اعمال نیرو دارد سپس اهرم کوچکی می چرخد تا با لبه های قطعه برخورد کند]
amphetamine
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
amphetamines
مادهای بفرمول N31H9C که بصورت بخور یا محلول بعنوان مسکن استعمال میشود
enclave economices
اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
walls here ears
دیوار موش دارد موش گوش دارد
whom
کسیکه
one who
کسیکه
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com