English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (20 milliseconds)
English Persian
check flight پروازی برای اشناشدن خدمه و یا ازمایش صلاحیت انها
Other Matches
probational ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
probation ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
tryout ازمون برای گزیدن نامزدمسابقات یانمایش وغیره ازمایش درجه استعداد ازمایش
quarter session محاکمی که چهار بار در سال تشکیل می شوند این محاکم صلاحیت رسیدگی به جرایمی را که شخص ممکن است به علت ارتکاب انها به اعدام یاحبس ابد محکوم شود ندارند
flight test ازمایش هواپیما برای پرواز ازمایش پرواز کردن
it is a pity of them دل ادم برای انها میسوزد
accustoming اشناشدن
accustoms اشناشدن
to become a اشناشدن
troop space جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
computer literacy دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
bead roll صورت مردگانی که برای ارواح انها فاتحه یادعامیخوانند
dispatching priority شماره کارها برای مشخص کردن تقدم انها
notobranchiate در باب ماهیانی گفته میشود که نفس کش انها در روی پشت انها است
blasting machine دستگاهی که برای منفجرکردن سنگهای معدنی جهت استخراج انها
beadroll صورت مردگانیکه باید برای ارواح انها فاتحه یادعابخوانند
disqualification عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
disqualifications عدم صلاحیت فاقد صلاحیت قضایی
peers of iveland بزرگانی که از میان انها 82تن بطور دائم برای نمایندگی برگزیده می شوند
peers of scotland بزرگانی که از میان انها 61تن برای نمایندگی در مجلس اعیان برگزیده میشود
homing device رادارهای ردیاب امواج رادیویی و رادار برای پیداکردن ایستگاه فرستنده انها
wire locking بستن تعدادی مهره یا پیچ به یکدیگر توسط سیم ایمنی برای جلوگیری از شل شدن انها
control lock وسیلهای برای قفل کردن سطوح فرامین و جلوگیری ازحرکت انها وقتیکه هواپیمامتوقف است
check out time زمان لازم برای ازمایش یک وسیله
paris doll مجسمه برای ازمایش جامه زنانه
dichroscope اسبابی برای ازمایش بلورهای دورنگ نما
record برنامهای که رکوردها را نگه می داردو میتواند به انها دستیابی داشته باشد و برای تامین اطلاعات پردازش کند
pits منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
pit منطقه خارج ازمسیر برای رسیدگی به انها که ضمن مسابقه اتومبیل رانی به کمک نیازدارند شکاف عمودی درکوه
wassermann reaction ازمایش سرم خون برای تشخیص وجودمیکروب سیفیلیس در بدن
master clear کلیدی روی بعضی ازکنسولهای کامپیوتری که ثباتهای عملیاتی را پاک کردن و انها را برای حالت جدید عملیات اماده میکند
flying status وضعیت پرواز از نظر جسمی و روحی وضعیت امادگی خدمه برای پرواز
xylotomy برش دادن چوب بصورت ورقه نازکی برای ازمایش میکروسکپی
drivers یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
driver یک سری دستورالعمل که کامپیوتر از انها پیروی میکند تا اطلاعات را برای انتقال به دستگاه جانبی خاص یابازیابی از ان دوباره قالب بندی کند
penetrometer وسیلهای برای اندازه گیری قدرت نفود اشعه ایکس واشعههای نافد دیگر توسط مقایسه عبور و نفوذ انها درموارد مختلف
use testing ازمایش عمر قانونی ازمایش مدت متوسط دوام وسایل
pilot method عمل ازمایش سیستم کامپیوتری در یک ناحیه بجای ازمایش ان در محدوده گستردهای از فعالیت ها
volar پروازی
ciphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cipher مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
cyphers مجموعه حروف واعدادی که مامورین سیاسی برای ارتباط سری با کشورخود از انها استفاده می کنندو درک مفاهیمشان بدون دردست داشتن کلید ممکن نیست
assay محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
assays محک زدن تحقیق و ازمایش کردن ازمایش فلز
flight test ازمایش پرواز یا ازمایش امادگی پرتاب موشک
test element دستگاه ازمایش کننده عنصر ازمایش مدار
continous immersion test ازمایش فروبری دائمی ازمایش غوطه وری
ambition بلند پروازی
grandiloquence بلند پروازی
aviation duty شغل پروازی
ambitions بلند پروازی
flight attitude وضعیت پروازی
soar بلند پروازی کردن
soars بلند پروازی کردن
an ambitious programme برنامه بلند پروازی
soared بلند پروازی کردن
soil examination بررسی و ازمایش زمین ازمایش خاک
insulation test ازمایش ایزولاسیون ازمایش عایق بندی
continuity light وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
rack control نوعی کنترل پروازی غیر دستی
attitude gyro الت نشان دهنده پروازی که توسط ژایرو کارمیکند
service test ازمایش از وضعیت تجهیزات و وسایل پشتیبانی ازمایش امادگی رزمی وسایل
adverse yaw شرایط پروازی که در ان دماغه هواپیما در خلاف جهت مطلوب منحرف میشود
contiguous zone منطقهای ازابهای متصل به ابهای ساحلی کشور را گویند که هرچند قواعد مربوط به ابهای ساحلی در مورد انها رعایت نمیشود ولی برای کشورمجاور در محدوده ان حقوق استیلایی خاص و محدودی وجود دارد
best economy mixture نسبت متناسب سوخت و بنزین در موتورهای پیستونی جهت حصول بیشترین برد پروازی
cannoneer خدمه
crewed خدمه
crew خدمه
crewing خدمه
crews خدمه
confident test ازمایش قابلیت اطمینان ازمایش اطمینان از عمل یکان
creep test ازمایش خزش در درجه حرارت عادی ازمایش خزش
cannoneer خدمه توپ
crews خدمه هواپیما
gunners خدمه توپ
mans خدمه گماردن
crew خدمه هواپیما
man خدمه گماردن
submariner خدمه زیردریایی
airmen خدمه هواپیما
crewed خدمه هواپیما
crewing خدمه کشتی
crewing خدمه هواپیما
airman خدمه هواپیما
gunner خدمه توپ
crews خدمه کشتی
ship's company خدمه ناو
crewed خدمه کشتی
cattles خدمه وغلامان
stewards خدمه باشگاه
steward خدمه باشگاه
chattels خدمه وغلامان
gun's crew خدمه توپ
live vessel شناوه با خدمه
operators خدمه وسیله
crew خدمه کشتی
crew member خدمه هواپیما
operator خدمه وسیله
combat crew خدمه رزمی
crewing خدمه جنگ افزار
dumb vessel شناوه بدون خدمه
close station خدمه بدو مرخص
crewed خدمه جنگ افزار
boat station جای خدمه قایق
boat awain's locker انبار خدمه قایق
crew خدمه جنگ افزار
crew member خدمه جنگ افزار
noncrew خدمه غیر سازمانی
crews خدمه جنگ افزار
bubble turn and slip الات دقیق اصلی پروازی که شتاب جانبی را با جابجایی حبابی داخل لوله شیشهای خمیده پر از مایعی نشان میدهد
bareboat charter اجاره کشتی بدون خدمه ان
combat crew خدمه رزمی هواپیما یاخودرو
crew served weapon جنگ افزار خدمه دار
noncrew خدمه اضافی هواپیما یا وسیله
skeleton crew حداقل خدمه یک وسیله یا جنگ افزار
tube tester دستگاه ازمایش لامپ ازمایش کننده لامپ
environmental test ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
rolleron کنترل پروازی که به عنوان کنترل اولیه و اصلی درموشکهای دارای بال شعاعی بکار رود
canopy پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
staged crews خدمه موجود در روی وسیله یا کشتی یا هواپیما
canopies پوشش شفاف روی قسمت خدمه پرواز
formidableness صلاحیت
clearance صلاحیت
capacities صلاحیت
authority صلاحیت
skill صلاحیت
capacity صلاحیت
competence صلاحیت
qualification صلاحیت
credential صلاحیت
qualification صلاحیت
expertise صلاحیت
competence صلاحیت
qualifying صلاحیت
capability صلاحیت
jurisdiction صلاحیت
competent ذی صلاحیت
competent با صلاحیت
competency صلاحیت
qualifications صلاحیت
capacities صلاحیت توانایی
competently باداشتن صلاحیت
competency of courts صلاحیت محاکم
intestable فاقد صلاحیت
capacity صلاحیت توانایی
It is not within his competence. در صلاحیت اونیست
incompetency عدم صلاحیت
incapacity عدم صلاحیت
incompetently با عدم صلاحیت
incapacitating عدم صلاحیت
capability صلاحیت قابلیت
disabilities عدم صلاحیت
incapacitated عدم صلاحیت
competency of courts صلاحیت دادگاهها
incapacitate عدم صلاحیت
competency صلاحیت لیاقت
competence clause شرط صلاحیت
incapacitates عدم صلاحیت
it lies beyond his competence در صلاحیت او نیست
incompetence عدم صلاحیت
incompetent فاقد صلاحیت
relative jurisdiction صلاحیت نسبی
inexpedience عدم صلاحیت
disqualifications سلب صلاحیت
competent صلاحیت دار
jurisdication صلاحیت حاکمیت
incapacitation سلب صلاحیت
fitness صلاحیت شایستگی
inexpediency عدم صلاحیت
disqualification سلب صلاحیت
abilities لیاقت صلاحیت
ability لیاقت صلاحیت
qualifying examination امتحان صلاحیت
qualifying certificate گواهی صلاحیت
jurisdiction of the court صلاحیت دادگاه
unmeet فاقد صلاحیت
legal capacity صلاحیت قانونی
disability عدم صلاحیت
clearance تعیین صلاحیت کردن
ablest بااستعداد صلاحیت دار
incapacitation فاقد صلاحیت کردن
security clearance تایید صلاحیت کردن
incapacitated سلب صلاحیت کردن از
abler دارای صلاحیت قانونی
ablest دارای صلاحیت قانونی
venues حوزه صلاحیت دادگاه
airworthiness دارای صلاحیت پرواز
venue حوزه صلاحیت دادگاه
by fits and starts مقتضی صلاحیت دار
adequate صلاحیت دار بسنده
incapacitating سلب صلاحیت کردن از
incapacitates سلب صلاحیت کردن از
incapacitate سلب صلاحیت کردن از
non ability ناشایستگی عدم صلاحیت
able دارای صلاحیت قانونی
sufficient شایسته صلاحیت دار
security clearance داشتن صلاحیت خدمتی
authority مقام صلاحیت دار
able با استعداد صلاحیت دار
security cognizance شناخت ازنظر صلاحیت
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com