English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
reck پروا داشتن
Other Matches
prudence پروا
heeds پروا
heeding پروا
temerarious بی پروا
heeded پروا
heed پروا
incosiderate بی پروا
audacious بی پروا
insouciant بی پروا
uninhibited بی پروا
unadvised بی پروا
solicitude پروا
foolhardy بی پروا
perdue بی پروا
hare brained بی پروا
heady بی پروا
impetuous بی پروا
dauntless بی پروا
dare devil بی پروا
dautless بی پروا
dashing بی پروا
perdu بی پروا
dreadnought بی پروا
irregardless بی پروا
rash بی پروا
daredevils بی پروا
heedless بی پروا
reckless بی پروا
inconsiderate بی پروا
unscrupulous بی پروا
rashes بی پروا
daredevil بی پروا
hotheads ادم بی پروا
slapdash بی پروا ناگهان
reckless of danger بی پروا ازخطر
adventurers جسور بی پروا
hothead ادم بی پروا
banzai attack حمله بی پروا
adventurer جسور بی پروا
confident بی پروا رازدار
harum scarum ادم بی پروا
brash عجول و بی پروا
brasher عجول و بی پروا
brashest عجول و بی پروا
have money to burn <idiom> بی پروا خرج کردن
madcap ادم بی پروا و وحشی
sprawl بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sprawling بی پروا درازکشیدن یا نشستن
spitfire آدم تند و بی پروا
headlong بی پروا شیرجه رونده
to ride for a fall بی پروا سوار شدن
sprawls بی پروا درازکشیدن یا نشستن
hell fire club باشگاه جوانان بی پروا
dont care a rap هیچ پروا نداشته باشید
to hog <idiom> بی پروا چیره شدن [اصطلاح]
hotspur ادم تند وبی پروا
to hog <idiom> بی پروا برای خود گرفتن [اصطلاح]
to hog <idiom> بی پروا برای خود قاپیدن [اصطلاح]
scapegrace ادم بی پروا وبی ملاحظه اصلاح ناپذیر
longer میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longed میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longs میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
money to burn <idiom> بیش ازاحتیاج ،داشتن،داشتن پول خیلی زیاد
long- میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
longest میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
long میل داشتن ارزوی چیزی را داشتن طولانی کردن
to keep up از افسرده شدن نگاه داشتن باذنگاه داشتن
to keep down زیرفرمان خودنگاه داشتن دراطاعت خود داشتن
differing اختلاف داشتن تفاوت داشتن
to have by heart ازحفظ داشتن درسینه داشتن
reside اقامت داشتن مسکن داشتن
proffers تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffering تقدیم داشتن عرضه داشتن
differs اختلاف داشتن تفاوت داشتن
cost قیمت داشتن ارزش داشتن
resides اقامت داشتن مسکن داشتن
proffer تقدیم داشتن عرضه داشتن
proffered تقدیم داشتن عرضه داشتن
resided اقامت داشتن مسکن داشتن
hope انتظار داشتن ارزو داشتن
meaner مقصود داشتن هدف داشتن
abhorred بیم داشتن از ترس داشتن از
hoped انتظار داشتن ارزو داشتن
abhorring بیم داشتن از ترس داشتن از
abhors بیم داشتن از ترس داشتن از
hopes انتظار داشتن ارزو داشتن
meanest مقصود داشتن هدف داشتن
differed اختلاف داشتن تفاوت داشتن
hoping انتظار داشتن ارزو داشتن
mean مقصود داشتن هدف داشتن
differ اختلاف داشتن تفاوت داشتن
upkeep بهنگام نگه داشتن . نگه داشتن وسایل در حالت فعال
long for اشتیاق چیزی را داشتن ارزوی چیزی را داشتن
to have something in reserve چیزی بطوراندوخته داشتن چیزی درپس داشتن
lead a dog's life <idiom> زندگی سخت داشتن ،زندگی سگی داشتن
possess داشتن
possesses داشتن
possessing داشتن
own داشتن
relieves داشتن
relieving داشتن
relieve داشتن
to possess داشتن
to hold داشتن
lacks کم داشتن
lacked کم داشتن
lack کم داشتن
to have داشتن
monogyny داشتن یک زن
to be in a f. تب داشتن
to be feverish تب داشتن
have داشتن
to go hot تب داشتن
to have possession of داشتن
owning داشتن
doubts شک داشتن
doubting شک داشتن
bear در بر داشتن
intercommon داشتن
to hold a meeting داشتن
doubted شک داشتن
doubt شک داشتن
bears داشتن
to have f. تب داشتن
bears در بر داشتن
bear داشتن
redolence بو داشتن
lackvt کم داشتن
owns داشتن
owned داشتن
want کم داشتن
wanted کم داشتن
having داشتن
herniate فتق داشتن
contradict تناقض داشتن با
contradicts تناقض داشتن با
figure on اطمینان داشتن
adjudge مقرر داشتن
herniate بادفتق داشتن
going to قصد داشتن
contesting اعتراض داشتن بر
imply دلالت داشتن
contested اعتراض داشتن بر
implying دلالت داشتن
gestate در شکم داشتن
contest اعتراض داشتن بر
falloff تمایل داشتن
contradicted تناقض داشتن با
to think [of] عقیده داشتن
vary فرق داشتن
to stop [doing something] نگاه داشتن
fribble لکنت داشتن
retained نگاه داشتن
expects چشم داشتن
to be there وجود داشتن
belonged تعلق داشتن
hears خبر داشتن
hear خبر داشتن
varies فرق داشتن
keeps نگاه داشتن
expect چشم داشتن
abominate تنفر داشتن
abominated تنفر داشتن
abominates تنفر داشتن
keep نگاه داشتن
expected چشم داشتن
expecting چشم داشتن
abominating تنفر داشتن
retain نگاه داشتن
implies دلالت داشتن
possesses در تصرف داشتن
existed وجود داشتن
resembling شباهت داشتن
resembles شباهت داشتن
resembled شباهت داشتن
resemble شباهت داشتن
exists وجود داشتن
stink تعفن داشتن
possess در تصرف داشتن
hankers اشتیاق داشتن
hankered اشتیاق داشتن
hanker اشتیاق داشتن
attends حضور داشتن
attending حضور داشتن
attend حضور داشتن
stinks تعفن داشتن
differs فرق داشتن
occupy مشغول داشتن
have a lien حق حبس داشتن
occupying مشغول داشتن
have a vote حق رای داشتن
have butterflies in one's stomach دلهره داشتن
have butterflies in one's stomach اضطراب داشتن
have an intention قصد داشتن
hazily با داشتن غبار و مه
occupies مشغول داشتن
differing فرق داشتن
vibrate ارتعاش داشتن
differed فرق داشتن
differ فرق داشتن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com