Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
A white flag is a sign ( token ) of surrender.
پرچم سفید علامت تسلیم است
Other Matches
watermark
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
watermarks
علامت چاپ سفید در متن کاغذ سفید چاپ سفید یا سایه دار کردن
flagtruce
پرچم تسلیم ومتارکه جنگ
flagtruce
پرچم سفید
white flag
پرچم سفید
white f.
پرچم سفید
f. of truce
پرچم سفید
sign flag
پرچم علامت
checkered flag
پرچم شطرنجی سفید و سیاه پایان مسابقه اتومبیلرانی
ratch
علامت سفید
flags were their only signals
یگانه علامت ایشان پرچم بود
waff
اهتزاز پرچم یا هر چیزدیگری برای علامت دادن
white flag
پرچم سفید برای اعلام حضوراتومبیل امدادی یا داوردرمسیر یا در پایان خط بعلامت باقی ماندن یک دور ازمسابقه
diver's flag
پرچم قرمز با نوار سفید روی قایق برای هشدار به قایقرانان تا از منطقه غواصی دور شوند
blue flag
پرچم ابی برای علامت دادن بکسی که اتومبیل دیگری بدنبال و نزدیک اوست تا راه بدهد
semaphore
دستگاه مخابره به وسیله پرچم دستگاه علامت ده
deliveries
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
delivery
تسلیم در CL یکی ازشرایط اساسی اعتبار سند این است که پس از تنظیم و امضاو مهر به طرف " تسلیم "شود
flags
پرچم دار کردن پرچم زدن به
flag
پرچم دار کردن پرچم زدن به
color salute
سلام پرچم احترام به پرچم
field colors
پرچم رزمی پرچم یکانی
halyard
ریسمان پرچم طناب پرچم
leukon
عناصر سفید خون وسلولهای سازنده انها دودمان سفید خون
to give up the ghost
جان تسلیم کردن روح تسلیم کردن
symbol
اختصار علامت اختصاری علامت تجسمی
flag semaphore
سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
platina
پلاتین یا طلای سفید طبیعی برنگ طلای سفید
white with blue stripes
سفید با خطهای ابی سفید باراه راه ابی
identic notes
منظوریادداشتهایی با مضمون واحداست که چند دولت به یک دولت می دهند . چون این یادداشتها جداگانه تسلیم میشود عمل هر دولت فاهرا"مستقل از عمل دولت دیگراست تسلیم این یادداشتهاعمل غیردوستانه تلقی میشود
symbol
علامت ترسیمی علامت فرمولی
character
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
characters
نشانه گرافیکی که به صورت یک علامت چاپ شده یا نمایش داده شده مثل یکی از حروف الفبا یک عدد یا یک علامت فاهر میشود
leukocyte
گویچه سفید خون گلبول سفید خون
guiden
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
bingo
علامت رمز برای اعلام حداقل سوخت برای فرود علامت رمزابلاغ فرود در فرودگاه یدکی
xanthochroid
شخص بور و سفید پوست شخص مو زرد و سفید پوست
surrendered
تسلیم
rendition
تسلیم
deference
تسلیم
resign
تسلیم
renditions
تسلیم
compliance
تسلیم
capitulation
تسلیم
quietism
تسلیم
surrenders
تسلیم
resigns
تسلیم
non resistance
تسلیم
resignations
تسلیم
delivery
تسلیم
compromis
تسلیم
surrendering
تسلیم
consignation
تسلیم
resignation
تسلیم
livery
تسلیم
submission
تسلیم
deliveries
تسلیم
self submission
تسلیم
liveries
تسلیم
surrender
تسلیم
Unconditional surrender.
تسلیم بلاشرط
commits
تسلیم کردن
lodgement
تسلیم عرضحال
submit
تسلیم کردن
committed
تسلیم کردن
committing
تسلیم کردن
commit
تسلیم کردن
give oneself up
<idiom>
تسلیم شدن
obeys
تسلیم شدن
submitted
تسلیم کردن
to submit to
تسلیم شدن
submits
تسلیم کردن
give up
<idiom>
تسلیم شدن
surrendering
تسلیم شدن
hold the line
<idiom>
تسلیم نشدن
throw in the towel
<idiom>
تسلیم شدن
submitting
تسلیم کردن
pushover
زود تسلیم
to put by
تسلیم نشدن
quitting
تسلیم شدن
consigns
تسلیم کردن
consigning
تسلیم کردن
consigned
تسلیم کردن
consign
تسلیم کردن
yielding
تسلیم شدن
delivering
تحویل تسلیم
self surrender
تسلیم نفس
recreant
تسلیم شونده
prehension
گرفتن تسلیم
quit
تسلیم شدن
submission of a claim
تسلیم دادخواست
to knock under
تسلیم شدن
to give in charge
تسلیم کردن
to give in
تسلیم شدن
to give ground
تسلیم شدن
to fork over
تسلیم کردن
to deliver up
تسلیم کردن
to cry craven
تسلیم شدن
time yield limit
حد تسلیم زمانی
time yield
تسلیم زمانی
tap out
تسلیم شدن
never say die
تسلیم نشو
capitulate
تسلیم شدن
yield stress
تنش تسلیم
yielder
تسلیم کننده
acquiesce
تسلیم شدن
acquiesced
تسلیم شدن
acquiesces
تسلیم شدن
acquiescing
تسلیم شدن
betray
تسلیم کردن
betrayed
تسلیم کردن
betraying
تسلیم کردن
yield point
نقطه تسلیم
capitulated
تسلیم شدن
capitulates
تسلیم شدن
capitulating
تسلیم شدن
obey
تسلیم شدن
obeyed
تسلیم شدن
yeild point
نقطه تسلیم
obeying
تسلیم شدن
betrays
تسلیم کردن
capitulation
تسلیم بلاشرط
irrefragable
تسلیم نشدنی
infeoff
تسلیم کردن
give in
تسلیم شدن
surrendered
تسلیم شدن
surrender
تسلیم شدن
unrelenting
تسلیم نشدنی
inexorable
تسلیم نشدنی
extraditable
تسلیم کردنی
surrenders
تسلیم شدن
resignedly
با تسلیم به قضا
hand on
تسلیم کردن
addicted
تسلیم شده
acquiescently
از روی تسلیم
hand over
تسلیم کردن
give up
تسلیم کردن
incompliance
عدم تسلیم
compliant character
منش تسلیم گر
vouchsafed
تسلیم شدن عطاکردن
primrose path
راه تسلیم ورضا
betrayed
تسلیم دشمن کردن
capitulate
پیمان تسلیم بستن
renders
تسلیم داشتن دادن
vouchsafe
تسلیم شدن عطاکردن
betraying
تسلیم دشمن کردن
betrays
تسلیم دشمن کردن
ego trip
تسلیم به هوای نفس
ego trips
تسلیم به هوای نفس
extradition
تسلیم اسیر یا زندانی
capitulated
پیمان تسلیم بستن
yields
تسلیم کردن یا شدن
rendered
تسلیم داشتن دادن
render
تسلیم داشتن دادن
capitulates
پیمان تسلیم بستن
yielded
تسلیم کردن یا شدن
free living
تسلیم هوای نفس
abandons
واگذارکردن تسلیم شدن
abandoning
واگذارکردن تسلیم شدن
yield
تسلیم کردن یا شدن
abandon
واگذارکردن تسلیم شدن
vouchsafing
تسلیم شدن عطاکردن
vouchsafes
تسلیم شدن عطاکردن
capitulating
پیمان تسلیم بستن
We shall never surrender.
ماهرگز تسلیم نخواهیم شد
yielding
تسلیم شدگی فلز
to give up
تسلیم کردن امیدبریدن از
lodges
گذاشتن تسلیم کردن
lodged
گذاشتن تسلیم کردن
lodge
گذاشتن تسلیم کردن
extraditable
ایجاب کننده تسلیم
jurisdiction
تسلیم دادگاه کردن
betrayment
تسلیم به دشمن کردن
betray
تسلیم دشمن کردن
cede
تسلیم کردن صرفنظرکردن از
incompliant
تسلیم نشو سرسخت
cedes
تسلیم کردن صرفنظرکردن از
ceding
تسلیم کردن صرفنظرکردن از
committed for trial
تسلیم متهم به دادگاه
ensign
پرچم
emblazonry
پرچم
ensigns
پرچم
color
پرچم
vexillum
پرچم
flags
پرچم
oriflamme
پرچم
flag
پرچم
whiff
پرچم
banners
پرچم
flag bridge
پل پرچم
stamina
پرچم
anandrous
بی پرچم
blazon
پرچم
stamen
پرچم
stamens
پرچم
banner
پرچم
knuckles
تسلیم شدن مشت زدن
uncompromisingly
تسلیم نشو تمکین ندادنی
to muddle on
با تسلیم به پیشامد زندگی کردن
uncompromising
تسلیم نشو تمکین ندادنی
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com