Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
English
Persian
guidon
پرچم نماینده واحد
Other Matches
guiden
پرچم یکان پرچم نماینده یکان
commision agent
نماینده حق العمل کار نماینده یا عاملی که بصورت درصد به او پرداخت میشود
surrogates
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
surrogate
نماینده نماینده اسقف در هر ناحیه که مسئول صدور اسنادازدواج است
absolute system of units
سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
flags
پرچم دار کردن پرچم زدن به
flag
پرچم دار کردن پرچم زدن به
halyard
ریسمان پرچم طناب پرچم
field colors
پرچم رزمی پرچم یکانی
color salute
سلام پرچم احترام به پرچم
visiting correspondent
نماینده بازدید کننده مجاز نماینده مجاز رسانههای گروهی برای بازدید از صحنه عملیات یا قسمتهای ارتشی
powers
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power
واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot
نات
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
morpheme
واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu
واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit
واحد در حال کار واحد تابعی
flag semaphore
سیستم مخابره با پرچم سیستم علایم پرچم
knot
گره دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
knot
میل دریایی
[واحد اندازه گیری]
[واحد سرعت دریایی]
agencies
نماینده
representatives
نماینده
nominee
نماینده
dept
نماینده
deputy
نماینده
depts
نماینده
deputies
نماینده
agency
نماینده
factor
نماینده
factors
نماینده
proxy
نماینده
attorney
نماینده
nominees
نماینده
attorneys
نماینده
proctor
نماینده
commissioners
نماینده
indicator
نماینده
deligate
نماینده
representative
نماینده
doers
نماینده
doer
نماینده
mercantile agent
نماینده
commissioner
نماینده
indicatory
نماینده
delegates
نماینده ها
representatives
نماینده ها
delegated
نماینده
delegate
نماینده
agent
نماینده
indicant
نماینده
delegating
نماینده
delegates
نماینده
agents
نماینده
represents
نماینده بودن
representation
تمثال نماینده
marker ship
کشتی نماینده
represented
نماینده بودن
represent
نماینده بودن
representations
تمثال نماینده
sole agent
نماینده انحصاری
envoi
مامور نماینده
envoy
مامور نماینده
permanent deligate
نماینده دایمی
Members of Parliament
نماینده مجلس
stack indicator
نماینده پشته
Member of Parliament
نماینده مجلس
sales representative
نماینده فروش
priority indicator
نماینده اولویت
representative elements
عناصر نماینده
envoys
مامور نماینده
pathognomomical
نماینده ناخوشی
opostolic delegate
نماینده پاپ
overseas agent
نماینده خارجی
pathognomic
نماینده ناخوشی
expessive
حاکی نماینده
legates
نماینده پاپ
parliamentarians
نماینده مبرز
parliamentarian
نماینده مبرز
legate
نماینده پاپ
sales agent
نماینده فروش
jack and gill
دونامه نماینده ........
manufacturers' agent
نماینده سازنده
deputation
نماینده نمایندگی
consular agent
نماینده کنسولی
manufacturers' agent
نماینده تولیدکننده
check indicator
نماینده مقابله
law agent
نماینده حقوقی
walking delegate
نماینده سیار
deputies
وکیل نماینده
deputy
وکیل نماینده
law agent
نماینده قضایی
internunico
نماینده پاپ
by depty
بوسیله نماینده
election
انتخاب نماینده
manufacturer's agent
نماینده سازنده
deputations
نماینده نمایندگی
manufacturer's agent
نماینده تولیدکننده
customs agent
نماینده گمرکی
assignee
نماینده مامور
insurance agent
نماینده بیمه
forwarding agent
نماینده حمل و نقل
senators
نماینده مجلس سنا
lord lieutenant
نماینده پادشاه در ایالات
polyphonous
نماینده چندین صدا
senator
نماینده مجلس سنا
special agent
وکیل یا نماینده مقیدالوکاله
exponent
شرح دهنده نماینده
polyphonic
نماینده چندین صدا
home service agent
نماینده فروش داخلی
regents
نماینده پادشاه رئیس
phraseogram
خط یا خطوط نماینده عبارات
ho stands for water
نماینده اب است O2H
shipping agent
نماینده شرکت کشتیرانی
sole agent
نماینده منحصر بفرد
regent
نماینده پادشاه رئیس
sole representative
نماینده منحصر بفرد
legates
نماینده پاپ حاکم
exponents
شرح دهنده نماینده
delegacy
نماینده هیئت نمایندگان
debt collecting agency
نماینده وصول مطالبات
envoy extraordiinary
نماینده فوق العاده
officially represented
دارای نماینده رسمی
overseas agent
نماینده درکشور بیگانه
factor
حق العمل کار نماینده
factors
حق العمل کار نماینده
full length
نماینده تمام قدانسان
to act for somebody
نماینده کسی بودن
legate
نماینده پاپ حاکم
agents
نماینده عامل شیمیایی خرج
typified
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
legate
ایلچی نماینده تام الاختیار
delegation
اعزام نماینده هیات نمایندگی
delegations
اعزام نماینده هیات نمایندگی
unseat
محروم کردن نماینده از کرسی
unseated
محروم کردن نماینده از کرسی
ship's husband
مباشر و مالک نماینده کشتی
typifying
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
unseats
محروم کردن نماینده از کرسی
agent
نماینده عامل شیمیایی خرج
symptomatic
مطابق نشانه بیماری نماینده
typify
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
syndic
نماینده یا وکیل یک شرکت یادانشگاه
legates
ایلچی نماینده تام الاختیار
unseating
محروم کردن نماینده از کرسی
marker ship
ناو نماینده یاجلودار ستون
typifies
نماینده نوعی ازگیاه یاجانوربودن
g man
نماینده مخصوص دایره بازرسی
genotype
نوع معرف و نماینده یک جنس
impersonify
ادم ساختن نماینده بودن از
ensigns
پرچم
flag bridge
پل پرچم
ensign
پرچم
oriflamme
پرچم
stamina
پرچم
whiff
پرچم
stamen
پرچم
banners
پرچم
blazon
پرچم
banner
پرچم
color
پرچم
flags
پرچم
anandrous
بی پرچم
stamens
پرچم
vexillum
پرچم
flag
پرچم
emblazonry
پرچم
High Commissioners
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
High Commissioner
نماینده عالیرتبه کشوری درکشور دیگر
residents
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
subagent
عامل دست دوم نماینده فرعی
resident
نماینده سیاسی دولت استعمارگر در کشورمستعمره
lexigraphy
یکجور خط که هر حرف ان نماینده واژه ایست
to act
[as somebody]
عمل کردن
[به عنوان نماینده کسی]
he voted by proxy
بوسیله وکیل یا نماینده رای داد
laboriously
ساعیانه چنانکه نماینده زحمت باشد
commission pennant
پرچم سینه
device flag
پرچم دستگاه
flagstaff
چوب پرچم
mast high
پرچم افراشته
banneret
پرچم کوچک
flagstaff
میله پرچم
commissioning pennant
پرچم شعله
control flag
پرچم کنترل
corner flag
پرچم کرنر
burgee
پرچم سه گوش
answer pennant
پرچم جواب
guide flag
پرچم هادی
pennants
پرچم دم چلچلهای
pennant
پرچم باریک
pennant
پرچم دم چلچلهای
ensign
پرچم دار
tricolours
پرچم سه رنگ
tricolour
پرچم سه رنگ
flag
پرچم مخابره
pennants
پرچم باریک
guidon
پرچم کوچک
close
پرچم افراشته
alphabetical flag
پرچم الفبا
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com