English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
English Persian
lap joint riveting پرچ کاری اتصال رویهم
Other Matches
lap joint اتصال رویهم
overlap پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlapped پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
overlaps پوشاندن پوشش دو چیز رویهم افتادن رویهم
male connector ورودی با سوزنهای اتصال که وارد اتصال سادگی میشود تا اتصال الکتریکی برقرار میکند
advanced پروتکلهای IBM که امکان اتصال Peer-to-Peer را بین ایستگاههای کاری متصل به شبکه SNA فراهم می کنند که LU هم نامیده می شوند
plug compatible دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
wholly رویهم
laps رویهم قراردادن
overhand رویهم برعکس
pyramids رویهم انباشتن
lap wound armature ارمیچر رویهم
pyramid رویهم انباشتن
lap weld جوش رویهم
obvolute رویهم افتاده
overtype mode تایپ رویهم
overalls رویهم رفته
lap seam رویهم افتادگی
overall رویهم رفته
overlaying رویهم قراردادن
overlays رویهم قراردادن
overlay رویهم قراردادن
overlaps رویهم افتادن
accumulating رویهم انباشتن
overlapped رویهم افتادن
accumulates رویهم انباشتن
accumulate رویهم انباشتن
overlapping رویهم افتاده
overlap رویهم افتادن
patch کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
patches کابل کوچک با اتصال در هر انتها برای اجاد اتصال الکتریکی در تابلو
layers لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
layer لایهای که اتصال / عدم اتصال را بین گیرنده و فرستنده ایجاد میکند
PPP پروتکل تامین کننده اتصال شبکه روی اتصال آسنکرون
fiber نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
connector وسیله فیزیکی با چندین اتصال فلزی که به وسایل اجازه اتصال به سادگی می دهند
fibres نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
fibre نوعی اتصال که برای اتصال دو کابل فیبر نوری بهم به کار می رود
contact یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacted یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacts یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
contacting یچ یا اتصال که حاوی یک سیر الکتریکی است وقتی که با اتصال دیگر ارتباط برقرار میکند
moorings سیمهای اتصال مسلح کننده مین سیم اتصال
lapped seam welding جوشکاری درزی رویهم
lap winding سیم پیچ رویهم
lapped رویهم قرار دادن
roll up رویهم جمع شدن
lap زیرکار رویهم افتادگی
lap رویهم قرار دادن
lapped زیرکار رویهم افتادگی
laminate رویهم قرار دادن
DB connector اتصال به شکل D که معمولاگ به صورت دو ردیف سوزن است برای اتصال وسایل ارسال داده
banks رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
bank رویهم انباشتن در بانک گذاشتن
overlap of distillat curves رویهم افتادگی منحنیهای تقطیر
equitant رویهم قرار گرفتن برگها
girder bridge پل چند تکه قابل نصب رویهم
lap joint لبه رویهم افتاده ومتصل بهم
linkages مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
drawbar بازوی اتصال سهم اهرم اتصال
linkage مجموعه اتصال اتصال متصل کردن
swivels اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivelled اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
swivel اتصال گردنده اتصال لولایی چرخیدن
hotchpot سرجمع کردن دارایی رویهم ریختن اموال
RJ connector نام عمومی برای اتصال هشت سوزنی که درشبکههای BuneT برای اتصال کابل UTP به کار می رود
ramps سینه کش اتصال فراز اتصال
terminal محل اتصال پیچ اتصال
cascade connection اتصال کاسکاد اتصال پلهای
terminals محل اتصال پیچ اتصال
slip road سینه کش اتصال فراز اتصال
ramp سینه کش اتصال فراز اتصال
leads قطب اتصال سیم اتصال
lead قطب اتصال سیم اتصال
torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torches کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torching کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
to know the ropes راههای کاری را بلد بودن لم کاری رادانستن
blow torch کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
torched کوره لحیم کاری فشنگ جوش کاری
tusk tenon زبانه یا گیرهای که دارای زبانههای کوچکتری باشدبطوری که رویهم بشکل پله یاتضاریس پلهای درایند
pence for any thing میل بچیزی یا کاری یااستعدادبرای کاری
stringing خطوط خاتم کاری و منبت کاری
T connector اتصال Coa xial به شکل حرف T که دو کابل باریک loaxial را با دو شاخههای BNC بهم وصل میکند و اتصال سومی برای کابل دیگر یا کارت واسط شبکه ایجاد میکند
glid تذهیب کاری [در زمینه فرش بوسیله نخ طلا، نقره و یا جواهرات. نوعی از این تذهیب کاری به صوفی بافی معروف است.]
sidelap بالههای جانبی هواپیما پوشش جانبی عکسها رویهم
interface 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
interfaces 1-تغییر وسیله با افزودن مدار یا اتصال به آن برای ساخت سیستم ارتباطی استاندارد. 2-اتصال دو یا چند وسیله ناسازگار با هم با مدار برای برقراری ارتباط
subscriber's line اتصال تلفنی هادی اتصال هادی مشترک
splicing نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splice نیمه نیمه رویهم گذاشتن
splices نیمه نیمه رویهم گذاشتن
spliced نیمه نیمه رویهم گذاشتن
drilling pattern نمونه مته کاری الگوی مته کاری
mosaics موزاییک کاری معرق معرق کاری
plumbery سرب کاری کارخانه سرب کاری
overlapped نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlaps نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
overlap نیمه نیمه رویهم افتادن نیمه نیمه پوشاندن
fusion اتصال
unions اتصال
union اتصال
nexus اتصال
v joint اتصال "وی "
tie down اتصال
fusions اتصال
hitched اتصال
symphysis اتصال
tie line خط اتصال
interconnection اتصال
bonding اتصال
interconnetion اتصال
law of continvity اتصال
seam خط اتصال
inosculation اتصال
seams خط اتصال
attaching اتصال
cutter link اتصال
incorporation اتصال
contact اتصال
contacted اتصال
hitching اتصال
continuity اتصال
networks اتصال
lap joint اتصال لب به لب
attaches اتصال
attach اتصال
lead wire خط اتصال
suspensions اتصال
joint اتصال
contacts اتصال
suspension اتصال
hitches اتصال
fitting اتصال
network اتصال
contacting اتصال
connect node کد اتصال
connexions اتصال
abjoint بی اتصال
bounding اتصال
scarfs اتصال
scarf اتصال
clutch dog فک اتصال
hitch اتصال
conjuncture اتصال
junctions اتصال
bindings اتصال
binding اتصال
colligation اتصال
conjunction اتصال
juncture اتصال
single u butt weld اتصال لب به لب "یو"
connection line خط اتصال
single u butt joint اتصال لب به لب "یو"
connectivity اتصال
link اتصال
concatenate اتصال
connector اتصال
abutment اتصال
coupling اتصال
connection اتصال
junction اتصال
butt joint riveting اتصال لب به لب
jump joint اتصال لب به لب
wiring اتصال
butt joint اتصال لب به لب
coitus اتصال
conjunctions اتصال
internal connection اتصال داخلی
timber assembling اتصال چوبی
short circuit اتصال کوتاه
short circuit اتصال برق
short circuit اتصال پیداکردن
joint pin خار اتصال
jack box جعبه اتصال
lap joint اتصال نیمانیم
truss joist تیر اتصال
pipe connection اتصال لوله
slip joint اتصال ازاد
interconnection scheme نقشه ی اتصال
sleeve joint اتصال با بوش
equalizer اتصال برابرساز
equalizers اتصال برابرساز
rabbet joint اتصال دو راهه
program chaining اتصال برنامه
position coupling key کلید اتصال
open circuit اتصال باز
plug connection اتصال دوشاخه
synchronizes با هم اتصال دادن
riveted joint اتصال پرچ
outer connection اتصال خارجی
tie down طناب اتصال
lap joint اتصال پوششی
join clip گیره اتصال
synchronize با هم اتصال دادن
series connection اتصال دنبالهای
joint washer واشر اتصال
jointing iron اهن اتصال
knuckle joint اتصال زانویی
parallel connection اتصال موازی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com