English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (41 milliseconds)
English Persian
bounce پریدن گزاف گویی کردن
bounced پریدن گزاف گویی کردن
bounces پریدن گزاف گویی کردن
Other Matches
rhodomontade گزاف گویی
rodomontade گزاف گویی
bounces جست گزاف گویی
hyperbole غلو گزاف گویی
extravaganzas فانتزی گزاف گویی
extravaganza فانتزی گزاف گویی
bounce جست گزاف گویی
bounced جست گزاف گویی
grandiloquence گزاف گویی مبالغه
flim flam هرزه درایی گزاف گویی
magniloquence قلمبه نویسی گزاف گویی
steep گزاف فرو کردن
steepest گزاف فرو کردن
bluser out با لاف گزاف ادعا کردن
chiromancy پیش گویی وغیب گویی با دیدن خطوط کف دست
fly پرواز کردن پریدن
to d. a leap جرات پریدن کردن
bucks بالا پریدن وقوز کردن
tumbled جست وخیز کردن پریدن
tumbles جست وخیز کردن پریدن
tumble جست وخیز کردن پریدن
buck بالا پریدن وقوز کردن
To go for each other. بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن )
to snap one's nose or head off بکسی پریدن واوقات تلخی کردن
bail out به قید کفیل ازاد کردن و شدن با پاراشوت از هواپیما پریدن
to fling d. بد گویی کردن
to speak ill of بد گویی کردن از
knock بد گویی کردن از
knocks بد گویی کردن از
knocked بد گویی کردن از
soliloquize تک گویی کردن
complement تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complements تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complementing تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
complemented تملق گویی کردن خوشامد گفتن تکمیل کردن
telnet پروتکل TCP/ IP که به کاربر امکان اتصال و کنترل از طریق اینترنت به کامپیوترهای راه دور میدهد به طوری ککه گویی همان جا هستند و دستورات را تایپ میکند به طوری که گویی در مقابل کامپیوترهستند
exaggerate گزافه گویی کردن
nattering یاوه گویی کردن
fribble یاوه گویی کردن
natters یاوه گویی کردن
natter یاوه گویی کردن
nattered یاوه گویی کردن
forebode پیش گویی کردن
bullshit چرند گویی کردن
exaggerating گزافه گویی کردن
exaggerates گزافه گویی کردن
doted پرت گویی کردن
dote پرت گویی کردن
overstate گزافه گویی کردن
overstated گزافه گویی کردن
overstates گزافه گویی کردن
overstating گزافه گویی کردن
divining غیب گویی کردن
divines غیب گویی کردن
divined غیب گویی کردن
divine غیب گویی کردن
hyperbolize گزافه گویی کردن
dotes پرت گویی کردن
quibble زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbled زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbling زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
quibbles زبان بازی کردن ایهام گویی کردن
rodomontade گزافه گویی کردن فریاد
prate یاوه گویی کردن وراجی کردن
heavy گزاف
unconscionable گزاف
high flown گزاف
costly گزاف
costliest گزاف
exaggeratory گزاف گو
mouth filling گزاف
heaviest گزاف
heavies گزاف
fustain گزاف
rodomontade گزاف
extortionate گزاف
extortionary گزاف
stupendous گزاف
exorbitant گزاف
immense گزاف
heavier گزاف
vainglory گزاف
talll گزاف
costlier گزاف
extravagant گزاف
bombastic گزاف
to talk tall گزاف گفتن
mickey لاف و گزاف
fustian سخن گزاف
grandiloquent گزاف گوی
tack tall گزاف گفتن
fancy price بهای گزاف
highest وافر گران گزاف
high وافر گران گزاف
rack rent اجازه گزاف بستن بر
highs وافر گران گزاف
to brachiate از شاخه به شاخه پریدن [بازوپیمایی کردن]
kitsch پر نمایش و پر لاف و گزاف ولی سطحی
outherod در لاف و گزاف یا سخت دلی از هیرودیس گرو بردن
prohibitive price بهای گزاف که بر کالایی گذارندو مردم ازعهده خریدان برنیایند
to take off پریدن
jump پریدن
spring پریدن
jumps پریدن
springs پریدن
start up از جا پریدن
popping پریدن
to take ones flight پریدن
jumped پریدن
skipped پریدن
skip پریدن
to start up از جا پریدن
skips پریدن
stow پریدن انباشتن
skitter پریدن وسرخوردن
snap a person's head off بکسی پریدن
snap a person's nose off بکسی پریدن
pop پراندن پریدن
to skip rope از طناب پریدن
To jump . To be startled. ازجا پریدن
glide سبک پریدن
pole vaults بانیزه پریدن
shied ازجا پریدن
kickover زدن و پریدن
to fly away پریدن ورفتن
glides سبک پریدن
glided سبک پریدن
shy ازجا پریدن
shyer ازجا پریدن
shyest ازجا پریدن
shying ازجا پریدن
shies ازجا پریدن
pole vault بانیزه پریدن
splash line خط پریدن به اب در غواصی
pops پراندن پریدن
hip جستن پریدن
stowing پریدن انباشتن
stows پریدن انباشتن
hips جستن پریدن
popped پراندن پریدن
bail out پریدن از هواپیما
stowed پریدن انباشتن
hod بالا وپایین پریدن
vault جست زدن پریدن
spouted پریدن فواره زدن
spouting پریدن فواره زدن
vaults جست زدن پریدن
fly گریختن پریدن پرواز
spout پریدن فواره زدن
hurdles از روی مانع پریدن
spouts پریدن فواره زدن
hurdle از روی مانع پریدن
buck ازروی خرک پریدن
bucks ازروی خرک پریدن
bail out پریدن و شیرجه رفتن در اب
To jump across the stream. ازروی نهر آب پریدن
takeoff ازجا پریدن وبلندشدن
takeoffs ازجا پریدن وبلندشدن
hods بالا وپایین پریدن
jounce بشدت بالا و پایین پریدن
springs حالت ارتجاعی فنر پریدن
hurdle از روی پرچین یاچارچوب پریدن
spring حالت ارتجاعی فنر پریدن
hurdles از روی پرچین یاچارچوب پریدن
crash the gate <idiom> بی دعوت رفتن ،پابرهنه وسط پریدن
jumped پریدن با چتر پرش اسب از مانع
jump پریدن با چتر پرش اسب از مانع
front underlock خیمه کامل و پریدن به پشت حریف
To jump down somebodys throat. ناگهان وسط حرف کسی پریدن
jumps پریدن با چتر پرش اسب از مانع
to jump up at somebody به کسی پریدن [مانند سگ دوستانه یا خوشحال]
to jackknife با بدن سیخ از روی خرک حلقه پریدن [ژیمناستیک]
rushed برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rush برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
rushing برسر چیزی پریدن کاری را با عجله و اشتیاق انجام دادن
screening پریدن جلو دید تیم حریف درهنگام سرو زدن
steer wrestling پریدن از اسب به گردن گاو وفرود امدن او به زمین باپیچاندن گردنش
candour رک گویی
pauciloquy کم گویی
free spokenness رک گویی
one would say گویی
to stab in the back بد گویی
outdpokenness رک گویی
as thought گویی
downrightness رک گویی
plain speaking رک گویی
knop گویی
laconic speech کم گویی
hypologia کم گویی
candor رک گویی
hypophrasia کم گویی
scandal بد گویی
ingenuousness رک گویی
scandals بد گویی
soliloquies تک گویی
soliloquy تک گویی
so to peaking گویی
wits بذله گویی
rant بیهوده گویی
wit بذله گویی
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com