Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 155 (8 milliseconds)
English	Persian
luminaries	پر فروغ شخصیت تابناک
luminary	پر فروغ شخصیت تابناک
Other Matches
split personality	تعدد شخصیت شخصیت دو نیم
blazes	فروغ
blazed	فروغ
blaze	فروغ
splendent	پر فروغ
aphotic	بی فروغ
phototroph	فروغ- پرواره
shine	فروغ تابش
shines	فروغ تابش
sunlit	روشن از فروغ افتاب
luminosity	جسم نورانی فروغ
sunny	تابناک
luminescent	تابناک
glitzy	تابناک
glitziest	تابناک
glitzier	تابناک
lucent	تابناک
brighter	تابناک
brightest	تابناک
bright	تابناک
sunnier	تابناک
sunniest	تابناک
shining	تابناک
radiant	تابناک
coruscant	تابناک
luminiferous	تابناک
luminous	تابناک
glow discharge	تخلیه تابناک
incorporating	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporates	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
incorporate	شخصیت حقوقی دادن دارای شخصیت حقوقی
normal glow discharge	تخلیه تابناک متعارف
abnormal glow discharge	تخلیه تابناک نامتعارف
intrapsychic	با شخصیت
selfdom	شخصیت
personas	شخصیت ها
personae	شخصیت ها
peronality	شخصیت
notability	شخصیت
persona	شخصیت ها
personage	شخصیت
personages	شخصیت
individuality	شخصیت
presence	شخصیت
personality	شخصیت
personalities	شخصیت
identity	شخصیت
sympatric	هم شخصیت
person	شخصیت
identities	شخصیت
persons	شخصیت
personality disorder	اختلال شخصیت
individuate	شخصیت دادن
multiple personality	شخصیت چندگانه
juridical personality	شخصیت حقوقی
personality disintegration	تلاشی شخصیت
personality assessment	ارزیابی شخصیت
legal personality	شخصیت حقوقی
paranoid personality	شخصیت پارانویای
modal personality	شخصیت هنجاری
inadequate personality	شخصیت نابسنده
personality disturbance	اختلال شخصیت
to create an image for oneself as somebody	شخصیت دادن
personification	تجسم شخصیت
personification	شخصیت بخشی
personology	شخصیت شناسی
syntality	شخصیت گروهی
schizoid personality	شخصیت اسکیزوئید
superego	شخصیت اخلاقی
selfhood	شخصیت خودپسندی
personality integration	یکپارچگی شخصیت
personality test	ازمون شخصیت
personality inventory	پرسشنامه شخصیت
personality module	واحد شخصیت
personality structure	ساخت شخصیت
personality trait	ویژگی شخصیت
personality type	سنخ شخصیت
primary personality	شخصیت نخستین
shut in personality	شخصیت بسته
impersonators	شخصیت دهنده
cosmopolite	شخصیت جهانی
characterization	توصیف شخصیت
ethos	شخصیت ملی
impersonal	فاقد شخصیت
impersonator	شخصیت دهنده
personifying	شخصیت دادن به
personify	شخصیت دادن به
personifies	شخصیت دادن به
personified	شخصیت دادن به
self	شخصیت جنبه
depersonalization	زوال شخصیت
impersonify	شخصیت دادن به
impersonality	عدم شخصیت
hysterical personality	شخصیت هیستریایی
hypostatize or size	شخصیت دادن به
epileptoid personality	شخصیت صرعی
dual personality	شخصیت دوگانه
anal personality	شخصیت مقعدی
depersonalize	بی شخصیت کردن
personifying	دارای شخصیت کردن
to have a magnetic personality	شخصیت مغناطیسی داشتن
personify	دارای شخصیت کردن
premorbid personality	شخصیت پیش مرضی
heart of gold <idiom>	شخصیت بخشنده داشتن
psychopathic personality	شخصیت جامعه ستیز
personifies	دارای شخصیت کردن
corporate	دارای شخصیت حقوقی
personified	دارای شخصیت کردن
being	موجود زنده شخصیت
peronality	انتقادات راجع به شخصیت
personalize	دارای شخصیت کردن
personage	شخصیت بازیگران داستان
extravaganzas	ازیک شخصیت خیالی
amour propre	عزت نفس شخصیت
personages	شخصیت بازیگران داستان
characters	مجسم کردن شخصیت
depersonalize	فاقد شخصیت کردن
character	مجسم کردن شخصیت
extravaganza	ازیک شخصیت خیالی
ciothes do not make the man. <proverb>	لباس شخصیت نمی آورد .
triune	اعتقاد بوجود سه شخصیت در خدا
heart of stone <idiom>	شخصیت با یک سرنوشت وخوی بی رحم
corporation	که دارای شخصیت حقوقی باشند
corporations	که دارای شخصیت حقوقی باشند
star turn	ستاره یا شخصیت برجسته جماعت
sixteen factor personality questionnaire	پرسشنامه شانزده عاملی شخصیت
personifier	مجسم کننده شخصیت دیگری
intrapsychic	واقع دردرون شخصیت یا روان
prepsychotic personality	شخصیت پیش روان پریشی
personalize	شخصیت را مجسم کردن ونشان دادن
masculinize	شخصیت مردانه در زنی بوجود اوردن
personal remarks	اشارات وسخنانی که به شخصیت کسی برخورد
california tests of personality	ازمونهای کالیفرنیا برای سنجش شخصیت
anthropomorphism	تصور شخصیت انسانی برای چیزی
individuation	تک شدگی تشخیص فرد در جمع شخصیت
identified	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
identify	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
incorporation	جا دادن ایجاد شخصیت حقوقی برای شرکت
identifying	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
corporator	گروه یا شرکتی که شخصیت حقوقی داشته باشد
mmpi	شخصیت سنج چند وجهی مینه سوتا
identifies	مشخص کردن شخصیت کسی یا ماهیت چیزی
attribute	[نشان قدرت شخصیت های اسطوره ای مانند آپولو و ونوس]
corporation	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
corporations	شرکت یا بنگاه دارای شخصیت حقوقی هیات اعضا انجمن شهر یا مامورین منتخب شهرداری
personate	خودرا بجای دیگری قلمداد کردن دارای شخصیت کردن
incorporates	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
incorporating	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
apolitical	دارای شخصیت غیر سیاسی بی علاقه بامور سیاسی
incorporate	جادادن دارای شخصیت حقوقی کردن ثبت کردن
He is rich but is lacking in personality .	پولدار است ولی بی شخصیت است
id	مجموع تمایلات انسان که نفس یا شخصیت انسان و تمایلات شهوانی وجنسی ازان ناشی میشود
historic character	[شخصیت های تاریخی که در طرح های مناظر برای توصیف ساختارها و ویژگی های معماری و تاریخی استفاده می شد.]

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com