Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
English
Persian
medicaster
پزشک زبان باز
Other Matches
disassembler
برنامهای که کد زبان ماشین را گرفته و کد زبان اسمبلر راکه برنامه به زبان ماشین ازان ایجاد میشود تولید میکند
translators
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
translator
برنامهای که برنامه زبان سطح بالا را به زبان دیگر ترجمه میکند
languages
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
assembly
زبان برنامه سازی ای که اطلاعاتی که به زبان ماشین تبدیل می کنند
language
برنامهای که را در یک زبان به دستور مشابه در زبان دیگر تبدیل میکند
language
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
languages
استفاده از کامپیوتر برای ترجمه یک متن از یک زبان به زبان دیگر
host language
زبان برنامه نویسی که در ان زبان دیگری شامل شده و یاجاسازی گردیده است
compiler
که یک برنامه اصلی را که طبق اصول زبان است به زبان ماشین تبدیل و اجرا میکند
snobol
Language OrientedSymbolic String اسنوبال زبان سمبولیک رشته گرا زبان نمادی با گرایش رشتهای
linguo dental
زبان و دندانی با زبان و دندان درست شده
targets
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targetting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeting
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
targeted
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
target
زبانی که زبان از زبان اصلی به آن ترجمه خواهد شد
modula
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا که توسط Wirth Niklasبه عنوان جانشین زبان پاسکال ساخته شده است مدولا- 2
author language
زبان برنامه نویسی که به منظور طراحی برنامههای اموزشی برای سیستم CAI یافرمان توسط کامپیوتراستفاده میشود زبان تالیف
He is speechless (inarticulate).
سرو زبان ندارد ( بی زبان است)
professional slang
زبان پیشهای یا حرفهای زبان زرگری
bal
زبان ساده شده زبان اسمبلی
mealymouthed
ادم چرب زبان شیرین زبان
chiropodists
پزشک پا
master physician
سر پزشک
aesculapian
پزشک
medical man
پزشک
practitioner
پزشک
interne
پزشک
doc
پزشک
practitioners
پزشک
medical officer
سر پزشک
medical officer
پزشک
chiropodist
پزشک پا
medic
پزشک
physicians
پزشک
physician
پزشک
docs
پزشک
glib
چرب زبان زبان دار
Arabic
زبان تازی زبان عربی
interprets
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
interpreting
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
languages
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpreted
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
language
مترجم زبان از یک زبان به کد ماشین .
interpret
ترجمه از یک زبان به زبان دیگر
doctoring
پزشک دکتر
family doctors
پزشک خانواده
family doctor
پزشک خانواده
oculist
چشم پزشک
doctored
پزشک دکتر
doctor
پزشک دکتر
farriers
دام پزشک
certificate of a doctor
گواهی پزشک
mad doctor
پزشک دیوانگان
doctors
پزشک دکتر
surgeon
پزشک جراح
psychopathist
پزشک دیوانگان
surgeon general
پزشک ارشد
doctor-to-be
پزشک آینده
oculists
چشم پزشک
a fake doctor
پزشک قلابی
aurist
پزشک گوش
surgeons
پزشک جراح
alienist
پزشک دیوانگان
house physician
پزشک مقیم
neuropathist
پزشک اعصاب
general practitioner
پزشک عمومی
practitioners
دام پزشک
doctor to the company
پزشک شرکت
medico legal examiner
پزشک قانونی
physician in attendance
پزشک معالج
farrier
دام پزشک
practitioner
دندان پزشک
ophthalmologist
چشم پزشک
medical examiner
پزشک قانونی
practitioners
دندان پزشک
medico
پزشک طبیب
medicine man
پزشک قبیله
practitioner
دام پزشک
to take medical advice
با پزشک مشورت کردن
internist
پزشک امراض داخلی
extern
کمک پزشک روزانه
neuropsychiatrist
پزشک اعصاب و روان
iatrogenic illness
بیماری پزشک زاد
general practitioner
پزشک بیماریهای عمومی
syrinx
استاخ پزشک ایطالیایی
esculapian
وابسته به دارگونه طب پزشک
psychiater
پزشک ناخوشی دماغی
lay analyst
روانکاو غیر پزشک
pediatrician
پزشک متخصص اطفال
obstetrician
پزشک متخصص زایمان
obstetricians
پزشک متخصص زایمان
physician in ordinary
پزشک رسمی یا همیشگی
practician
پزشک دست در کار
eustachian
پیداشده توسط پزشک ایتالیایی
interning
انترن پزشک مقیم بیمارستان
flight surgeon
افسر پزشک نیروی هوایی
interns
انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern
[American English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
woman doctor
پزشک زن حکیم خانم طبیبه
anesthetist
پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی
Call a doctor quickly.
فورا پزشک خبر کنید.
Foundation
[junior]
house officer
[British English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
first year resident
[American English]
انترن پزشک
[مقیم بیمارستان]
the doctor ordered an ointment
پزشک مرهم تجویز کرد
intern
انترن پزشک مقیم بیمارستان
scottish gaelic
زبان محلی مردم اسکاتلند وابسته به زبان گالیک اسکاتلند
accoucheur
پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
attendance of a doctor
حضور پزشک روی رینگ بوکس
He's not suited for a doctor.
او
[مرد]
برای یک پزشک مناسب نیست.
to take the pill
[to be on the pill]
[to go on the pill]
قرص خوردن
[طبق دستور از پزشک]
assembler
یک برنامه کامپیوتری که دستورالعملهای زبان غیر ماشین راتوسط استفاده کننده تهیه شده است به زبان ماشین تبدیل میکند برنامه مترجم
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll .
حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
take medical a
به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید
There is one physician for every 260 inhabitants.
برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
veterinarians
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
surgeon general
رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
unless otherwise prescibed
[by the doctor]
مگر اینکه
[پزشک]
نسخه دیگری نوشته
veterinarian
پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
residency
اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
apl
یک زبان برنامه نویسی سطح بالا زبان برنامه نویسی رویه گرای سطح بالا برای محاسبات علمی و ریاضی
pathologist
پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologists
پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
oxtongue
گل گاو زبان خانواده گل گاو زبان
to take medical advice
دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن
tongue
زبان
c++
زبان ++C
rpg language
زبان ار پی جی
tongueless
بی زبان
apl language
زبان ای پی ال
abuser
بد زبان
languages
زبان ها
language
زبان
as one man
با یک زبان
language lab
زبان
language
زبان
apt language
زبان ای پی تی
languages
زبان
tongues
زبان
tongue
[language]
زبان
hound's tongue
سگ زبان
grss language
زبان جی پی اس اس
two tongued
زبان
report progarm generator
زبان ار- پی- جی
abusers
بد زبان
glossa
زبان
idioms
زبان ویژه
cryptologic
زبان رمز
conversational language
زبان محاورهای
algol
زبان الگول
tongue tie
لکنت زبان
common language
زبان مشترک
cypriot
زبان قبرس
acrimoniousness
زخم زبان
czech
زبان چکوسلواکی
algol 0
زبان الگول 06
computer language
زبان کامپیوتری
dactylology
زبان انگشتی
universal language
زبان فراگیر
algebraic language
زبان جبری
sign language
زبان علامات
idiom
زبان ویژه
sign languages
زبان علامات
sign languages
زبان اشاره
control language
زبان کنترل
accadian
زبان اکد
tonguelike
زبان مانند
tongue tied
زبان بسته
uvula
زبان کوچک
Chinese
زبان چینی
jargon
زبان فنی
jargon
زبان حرفهای
computer oriented language
زبان کامپیوترگرا
sign language
زبان اشاره
Afghan
زبان افغانی
computer language
زبان کامپیوتر
algorithmic language
زبان الگوریتمی
assembly language
زبان اسمبلی
tamil
زبان تمیل
source language
زبان منبع
sophist
زبان باز
comit language
زبان کامیت
target language
زبان هدف
target language
زبان مقصود
assyrian
زبان اشوری
command language
زبان فرماندهی
technical language
زبان فنی
brickbat
زخم زبان
sweet spoken
شیرین زبان
bengali
زبان بنگاله
standard language
زبان متعارف
symbolic language
زبان نمادی
baluchi
زبان بلوچی
avestan
زبان اوستایی
charlatanry
زبان بازی
cobol
زبان کوبول
source language
زبان اصلی
command language
زبان فرمان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com