Dictiornary-Farsi | پزشک قلابی | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 142 (8 milliseconds)

English	Persian
a fake doctor	پزشک قلابی


Other Matches

pasteboard	قلابی
quacking	قلابی
quack	قلابی
hamous	قلابی
hamate	قلابی
quacked	قلابی
adulterate	قلابی
adulterates	قلابی
adulterating	قلابی
sham	قلابی
false	قلابی
quacks	قلابی
quackish	قلابی
adulterated	قلابی
false <adj.>	قلابی
shams	قلابی
bogus	قلابی
rip-off	کالای قلابی
Rigged elections .	انتخابات قلابی
fulham	طاس قلابی
A bogus professor .	پروفسور قلابی
spurious	قلابی الکی
cheap copy	بدل قلابی
pale [poor] imitation	بدل قلابی
rip-offs	کالای قلابی
False coin .	سکه قلابی
simular	قلابی صوری
kake uke	دفاع قلابی
uncinus	زائده قلابی
shamateur	اماتور قلابی
unciform	سرکج قلابی چنگکی
forge	تهیه جنس قلابی
forges	تهیه جنس قلابی
setline	رسن چند قلابی ماهیگیری
frog-adjustment screw	پیچ قلابی تنظیم کننده
crooking	ادم قلابی کلاه بردار
crook	ادم قلابی کلاه بردار
crooks	ادم قلابی کلاه بردار
The whole story was faked up .	تمام داستان قلابی وساختگه بود
To fake an oil – painting .	یک تابلوی نقاشی قلابی درست کردن
weedless	قلابی که به علفهای زیر اب گیر نمیکند
quacking	صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacks	صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quack	صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
quacked	صدای اردک کردن دوای قلابی دادن
ringthe bull	بازی ای که دران حلقهای راپرتاب میکنندتابه قلابی بیاویزد
arresting gear	قلابی برای نگه داشتن هواپیماهنگام فرود در فاصله کم
interne	پزشک
medical officer	پزشک
medical officer	سر پزشک
medical man	پزشک
docs	پزشک
doc	پزشک
aesculapian	پزشک
chiropodist	پزشک پا
chiropodists	پزشک پا
physician	پزشک
physicians	پزشک
master physician	سر پزشک
practitioner	پزشک
practitioners	پزشک
medic	پزشک
psychopathist	پزشک دیوانگان
physician in attendance	پزشک معالج
doctor-to-be	پزشک آینده
surgeon general	پزشک ارشد
ophthalmologist	چشم پزشک
family doctor	پزشک خانواده
farriers	دام پزشک
practitioners	دندان پزشک
doctored	پزشک دکتر
doctor	پزشک دکتر
doctoring	پزشک دکتر
house physician	پزشک مقیم
medico legal examiner	پزشک قانونی
general practitioner	پزشک عمومی
alienist	پزشک دیوانگان
doctor to the company	پزشک شرکت
doctors	پزشک دکتر
certificate of a doctor	گواهی پزشک
farrier	دام پزشک
practitioners	دام پزشک
practitioner	دام پزشک
neuropathist	پزشک اعصاب
family doctors	پزشک خانواده
surgeon	پزشک جراح
surgeons	پزشک جراح
oculist	چشم پزشک
aurist	پزشک گوش
medico	پزشک طبیب
medicine man	پزشک قبیله
oculists	چشم پزشک
medical examiner	پزشک قانونی
practitioner	دندان پزشک
mad doctor	پزشک دیوانگان
general practitioner	پزشک بیماریهای عمومی
obstetrician	پزشک متخصص زایمان
obstetricians	پزشک متخصص زایمان
extern	کمک پزشک روزانه
physician in ordinary	پزشک رسمی یا همیشگی
to take medical advice	با پزشک مشورت کردن
internist	پزشک امراض داخلی
practician	پزشک دست در کار
syrinx	استاخ پزشک ایطالیایی
pediatrician	پزشک متخصص اطفال
neuropsychiatrist	پزشک اعصاب و روان
iatrogenic illness	بیماری پزشک زاد
medicaster	پزشک زبان باز
lay analyst	روانکاو غیر پزشک
esculapian	وابسته به دارگونه طب پزشک
psychiater	پزشک ناخوشی دماغی
Inevitably it invites/evokes comparison with the original, of which the remake is merely a pale shadow.	این به ناچار مقایسه با نسخه اصلی را مجبور می کند که بازسازی فیلمش کاملا قلابی است.
first year resident [American English]	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
Foundation [junior] house officer [British English]	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
the doctor ordered an ointment	پزشک مرهم تجویز کرد
flight surgeon	افسر پزشک نیروی هوایی
Call a doctor quickly.	فورا پزشک خبر کنید.
woman doctor	پزشک زن حکیم خانم طبیبه
anesthetist	پزشک متخصص بیهوشی و بی حسی
interns	انترن پزشک مقیم بیمارستان
interning	انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern	انترن پزشک مقیم بیمارستان
intern [American English]	انترن پزشک [مقیم بیمارستان]
eustachian	پیداشده توسط پزشک ایتالیایی
He's not suited for a doctor.	او [مرد] برای یک پزشک مناسب نیست.
accoucheur	پزشک متخصص قابلگی وبیماریهای زنان
attendance of a doctor	حضور پزشک روی رینگ بوکس
to take the pill [to be on the pill] [to go on the pill]	قرص خوردن [طبق دستور از پزشک]
steeve	خفت کردن میلهای که نوک ان قلابی داردوبرای ازمایش محتویات عدل پنبه وامثال ان بکار میرود سیخک
surgeon general	رئیس قسمت پزشکی ارتش افسر پزشک
unless otherwise prescibed [by the doctor]	مگر اینکه [پزشک] نسخه دیگری نوشته
veterinarians	پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
veterinarian	پزشک حیوانات در ارتش دامپزشک رشته دامپزشکی
The doctous fee was tacked on to the hospital bI'll .	حق ویزیت پزشک را کشیدند روی صورتحساب بیمارستان
residency	اقامت پزشک در بیمارستان برای کسب تخصص
take medical a	به پزشک مراجعه کنید باطبیب مشورت نمایید
There is one physician for every 260 inhabitants.	برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
mare's nest	چیز خوش فاهر وبد باطن چیز قلابی
pathologist	پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
pathologists	پزشک ویژه گیر اسیب شناسی اسیب شناس
to take medical advice	دستوراز پزشک گرفتن دستورطبی گرفتن