Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 90 (7 milliseconds)
English	Persian
parastic drag	پسای مزاحم
profile drag	پسای مزاحم
Other Matches
profile drag	پسای مقطع پسای نیمرخ
psi	پسای
total drag	پسای کل
psi aquarii	پسای دلو
momentum drag	پسای ممنتم
interference drag	پسای داخلی
wing drag	پسای بال
form drag	پسای شکل
wave drag	پسای موج
induced drag	پسای لازم
vortex drag	پسای جریانهای حلقوی
surface friction drag	پسای اصطکاک سطح
induced drag	پسای القاء شده
cooling drag	پسای ناشی از خنک کردن موتور
windage	کاهش دور وسیله گردنده دراثر پسای هوا
charactristic curve	نموداری برای نمایش خواص نیروهای برا و پسای حاصل از یک ایرفویل
plaguer	مزاحم
bothersome	مزاحم
leeches	مزاحم
leech	مزاحم
obtruder	مزاحم
interfering	مزاحم
troubler	مزاحم
troublous	مزاحم
enfants terribles	مزاحم
enfant terrible	مزاحم
intruders	مزاحم
intruder	مزاحم
troublemakers	مزاحم
troublemaker	مزاحم
obtrusive	مزاحم
tiresome	مزاحم
worrisome	مزاحم
importunate	مزاحم
a pain in the neck <idiom>	مزاحم
parasitic current	جریان مزاحم
to be a pain in the neck	مزاحم بودن
interference current	جریان مزاحم
interference field	میدان مزاحم
perturb	مزاحم شدن
interference wave	موج مزاحم
cumber	مزاحم شدن
interfere	مزاحم شدن
buttonhole	مزاحم شدن
molests	مزاحم شدن
molesting	مزاحم شدن
molested	مزاحم شدن
molest	مزاحم شدن
obtruding	مزاحم شدن
obtrudes	مزاحم شدن
obtruded	مزاحم شدن
obtrude	مزاحم شدن
interferes	مزاحم شدن
interfered	مزاحم شدن
buttonholed	مزاحم شدن
burdensome tax	مالیات مزاحم
buttonholes	مزاحم شدن
background noise	اصوات مزاحم
buttonholing	مزاحم شدن
She keep son bothering me .	مرتب مزاحم من است
mush	صدای مزاحم پارازیت
parasite	صدای مزاحم پارازیت
combrous	صعب الوصول مزاحم
varment	انسان یاحیوان مزاحم
stridently	دارای صدای مزاحم
strident	دارای صدای مزاحم
pesky	زحمت دهنده مزاحم
parasites	صدای مزاحم پارازیت
varmint	انسان یاحیوان مزاحم
knockers	ادم خرده گیر مزاحم
knocker	ادم خرده گیر مزاحم
potters	دیگ ساز مزاحم شدن
gadfly	ادم مردم ازار مزاحم
dehum	از بین بردن صدای مزاحم
annoy	تحریک کردن مزاحم شدن
intromit	دخالت کردن مزاحم شدن
annoyed	تحریک کردن مزاحم شدن
annoys	تحریک کردن مزاحم شدن
bete noire	ادم مزاحم وغیرقابل تحمل
separation of interfering substances	جدا کردن اجسام مزاحم
potter	دیگ ساز مزاحم شدن
disturbs	مشوب کردن مزاحم شدن
disturb	مشوب کردن مزاحم شدن
high frequency interference	تداخل امواج فرکانس بالا سیگنال مزاحم
to wear out one;	از زیاد ماندن درجایی مزاحم صاحب خانه شدن
to obtrude up	سر زده نزد کسی امدن مزاحم کسی شدن
spurious signal	علایم مخابراتی مزاحم خارجی در یک دستگاه مخابراتی
to intrude upon a person	مخل اسایش کسی شدن مزاحم کسی شدن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com