Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (2 milliseconds)
English
Persian
forward post
پستهای دیده ور جلو
Search result with all words
local posts
پستهای استراق سمع محلی پستهای دیده ور محلی
Other Matches
fustic
رنگ پستهای
almond green
رنگ مغز پستهای
fixed post system
سیستم پستهای نگهبانی ثابت
fustic
یکجورچوب زردکه رنگ پستهای ازان میگیرند
quoting
خصوصیتی در پستهای الکترونیکی که امکان پاسخ دادن به پیام به همراه متن پیام اصلی میدهد
mail server
کامپیوتری که پستهای وارد شده در ذخیره میکند و به کاربر صحیح ارسال میکند و پست خروجی را ذخیره میکند و به مقصد درست روی اینترنت منتقل میکند
eying
دیده
eye
دیده
eye water
اب دیده
eyeing
دیده
eyes
دیده
imperceptible
دیده نشدنی
pitched
تهیه دیده
observer
دیده بان
observers
دیده بان
scouts
دیده وری
feeler
دیده بان
feelers
دیده بان
monitoring
دیده بانی
feeder
دیده بان
feeders
دیده بان
lookouts
دیده بان
lookout
دیده بان
sightless
دیده نشده
scout
دیده وری
invisible
دیده نشدنی
indiscernible
دیده نشدنی
scouted
دیده وری
worldly-wise
جهان دیده
worldly wise
جهان دیده
scouting
دیده وری
eyeless
بی بصیرت بی دیده
unsight
دیده نشده
hardened steel
فولاد اب دیده
in sight
دیده شدنی
visible
دیده شدنی
light of one's eyes
نور دیده
light struck
نور دیده
scout car
خودرو دیده ور
vedette
دیده ورسوار
damaged
خسارت دیده
lost
زیان دیده
enntinel
دیده بان
A wolf which has been drenched by rain .
<proverb>
گرگ باران دیده .
scout
دیده وری کردن
I have visited Europe time and again.
بارها اروپا را دیده ام.
cheesed off
آزار دیده-اذیتشده
suffering economy
اقتصاد اسیب دیده
garrets
برج دیده بانی
sunbaked
حرارت افتاب دیده
weatherbeaten
باد و باران دیده
stager
گرگ باران دیده
you have been seen
دیده شده اید
observational
وابسته به دیده بانی
garret
برج دیده بانی
injured parties
طرف صدمه دیده
brain injured
اسیب دیده مغزی
damaged shipments
محموله خسارت دیده
cauliflowr ear
گوش اسیب دیده
injured parties
طرف خسارت دیده
had i seen him
اگر من او را دیده بودم
injured party
طرف خسارت دیده
injured party
طرف صدمه دیده
shock concrete
بتن ضرب دیده
heat affected zone
منطقه حرارت دیده
scouts
دیده وری کردن
injured muscle
عضله اسیب دیده
it is of frequent
بسیار دیده میشود
scouted
دیده وری کردن
damaged shipments
کالاهای اسیب دیده
espying
دیده بانی کردن
espy
دیده بانی کردن
sentinel
دیده بان کشیک
invisibly
چنانکه دیده نشود
monitors
دیده بانی کردن
monitor
دیده بانی کردن
monitored
دیده بانی کردن
espied
دیده بانی کردن
espies
دیده بانی کردن
sentinels
دیده بان کشیک
Seldom seen soon forgotten .
<proverb>
از دل برود هر آنچه از دیده برفت .
visible roof
سقفی که از درون دیده شود
visibility was poor
چیزها درست دیده نمیشد
unobserved fire
تیر دیده بانی نشده
out of sight out of mind
از دل برود هر انچه از دیده برفت
trainband
گروه نظامی تعلیمات دیده
out of sigt out of mind
از دل برود هر انکه از دیده برفت
injured person
آدم آسیب دیده
[زخمی]
software mointor
دیده بان نرم افزاری
damaged in transit
صدمه دیده هنگام ترانزیت
seasoned troops
ارتش ورزیده و جنگ دیده
you have perhaps seen it
شاید انرا دیده باشید
battlefield evacuation
تخلیه پرسنل اسیب دیده
i cannot place you
نمیدانم شما را کجا دیده ام
blind gate
دروازههای مسیر که دیده نمیشوند
My hand is bruised.
دستم ضرب دیده است
Long absent, soon forgotten.
<proverb>
از دل برود هر آنکه از دیده برفت.
It can be seen from a distance of two kilometers .
از فاصله دو کیلومتری دیده می شود
bird's eye views
منظرهای که از بلندی دیده میشود
bird's eye view
منظرهای که از بلندی دیده میشود
seasoned soldier
سرباز ورزیده و جنگ دیده
damaged
آنچه آسیب یا رنج دیده است
ding
قسمت اسیب دیده تخته موج
picketed
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
pickets
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
picket
کلنگ انفرادی هواپیما یا ناو دیده ور
loophole
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
loopholes
سوراخ دیده بانی ایجاد کردن
There were some angry looks in the crowd .
قیافه ها ؟ عصبانی دربین جمعیت دیده می شد
you have perhaps seen it
ممکن است انرا دیده باشید
u.sings
[ and+]
با انهایی که من دیده بودم فرق داشت
to come in to notice
دیده شدن روی کار امدن
backward
بازیابی داده از سیستم آسیب دیده
Every crisis should be viewed
[seen]
as an opportunity.
هر بحرانی باید به عنوان یک فرصت دیده شود.
the eye is bigger than the belly
<proverb>
نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ
He is a seasoned veteran . He has been through the mI'll . He has seen the lot .
گرگ با لا دیده است ( آدم مجرب وآزموده )
I ran away lest I should be seen .
فرار کردم رفتم که مبادا دیده بشوم
nerved
قطع عصب پای اسیب دیده اسب
salvage
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
backwards
بازیابی داده از سیستمی که آسیب دیده است
one in the dark
میلهای که پشت میله دیگربماند و دیده نشود
bird's eye perspective
پرسپکتیو اجسامی که از نقاط دور دیده میشوند
salvages
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
salvaging
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
scouts
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
scouts
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
salvaged
نجات کشتی غرق شده یاصدمه دیده
scouted
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
visuals
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
annunciator
ی که برای جلب توجه دیده یا شنیده میشود
scout
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
scout
پیشاهنگ دیده ور گشت زنی و نگهبانی دادن
visual
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
scouted
عملیات اکتشافی کردن پوییدن دیده بان
visually
آنچه دیده میشود یا قابل دیدن است
blind hole
سوراخ چمن که از فاصله معین دیده نمیشود
short round
فشنگ لق یا اسیب دیده گلولهای که کوتاه خورده باشد
phosphene
حلقههای روشنایی که ازفشردن تخم چشم دیده میشود
positive
که اشیا را همان گونه که دیده می شوند نشان میدهد
hidden
اثری که در حین آزمایش برنامه دیده نشده بود
this word occurs in gulistan p
این واژه درهمه جای گلستان دیده میشود
fog dog
روشنایی کم که درهنگام مه گرفتگی نزدیک افق دیده میشود
disabled list
فهرست بازیگران اسیب دیده ومحروم از چند بازی
keloid or cheloid
یکجو ربرامدگی درپوست که درجای اسیب دیده پیدا میشود
recognising
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
The damaged tanker disgorged thousands of liters of oil into the see.
از تانکر آسیب دیده هزاران لیتر نفت به دریا روان شد.
infinity
مسافت شی از دید شخصی که اشعههای نور از شی موازی دیده می شوند.
recognizing
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
put down
کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
dual
دومسیر جداگانه ضبط صوت که در وسایل استریو دیده میشود
put-down
کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
beauty is in the eyes of the beholder
<proverb>
اگر بر دیده مجنون نشینی به غیر از خوبی لیلی نبینی
put-downs
کشش اسب اسیب دیده یا پیر یابیمار از روی ترحم
recognises
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognize
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
recognizes
دیدن چیزی و به خاطر سپردن ان که قبلاگ دیده شده است
lanugo
کرکی که در روی جنین انسان و برخی جانوران دیده میشود
many
اعلام تعداد 8 یا بیشترهواپیمای دشمن دیده میشود در رهگیری هوایی
corposant
گلولههای روشنایی که گاهی درهوای طوفانی بردکلهای کشتی دیده م
iguanodon
سوسمار بزرگ گیاه خوار که اکنون بشکل سنگواره دیده میشود
grand slams
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
carnation border
حاشیه گل میخکی که در فرش های آسیایی خصوصا هندی دیده می شود
grand slam
علامت اینکه کلیه هواپیماهای دیده شده مورد اصابت قرارگرفتند
addax
یکنوع بز کوهی که رنگ روشن دارد و در افریقاو سیبری دیده میشود
accadian
که قبل از زبان اشوری رایج بوده و درکتیبههای میخی دیده شده است
turnkey system
سیستم کامپیوتری که قبلا"تدارک دیده شده و برای استفاده اماده است
rill erosion
این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
hidden
پاک کننده خط وطی که در هنگام مشاهده شکل دوبعدی یک شی سه بعدی نباید دیده شوند
lags
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lagged
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
lag
زمانی که طول می کشد تا تصویر بهتر دیده میشود و پس از نمایش آن روی صففحه CRT
reads
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
cloud design
طرح ابری که بیشتر در فرش های چینی دیده می شود و حالتی از ابر را نشان می دهد
Millions saw the apple fall, but Newton was the one who asked why?
میلیون ها نفر به زمین افتادن سیب را دیده بودند اما فقط نیوتون پرسید چرا؟
read
خطایی که در هنگام عمل خواندن رخ میدهد چون داده ذخیره شده آسیب دیده است
In the short term, it may be wiser to sacrifice profit in favour of turnover.
برای دوره کوتاه مدت مصلحت دیده می شود که سود را به نفع فروش فدا دهند.
stratus
لایه یکنواخت و یک شکلی ازابرهای کم ارتفاع وخاکستری رنگ که از سطح زمین بخوبی دیده میشوند
distress
توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
distresses
توقیف مال متخلف و دادن ان به قبض طرف زیان دیده تامین خواسته یا محکوم به اضطرار
captain a protest
افهار نامه صادره از طرف مقامات بندر در مورد شرح کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده
controlled airspace
قسمتی از هوا یا فضا در ابعادو اندازههای معین که سرویس کنترل هوایی برای ان تدارک دیده شده است
anti collision light
چراغ یا لامپ چشمک زنی که در بالای سکان عمودی یا زیرهواپیما به منظور افزایش قابلیت دیده شدن نصب میگردد
virus
هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
viruses
هر بار که فایل آسیب دیده اجرا میشود. ویروس میتواند داده را خراب کند , یک پیام نشان دهد یا کاری نکند
parity
سیگنال وقفه از تابع بررسی خطا که بیان میکند داده دریافتی در برسی پریتی پذیرفته نشده و آسیب دیده است
jaggies
لبههای دندانه دار که در امتداد خط وط منحنی ایجاد میشود که به علت اندازه هر پیکس است و روی صفحه نمایش دیده نمیشود
certificate of damage
تصدیق خسارت وارده بر کالای خسارت دیده یا تخلیه نشده که از طرف مقامات بندرصادر میشود
town fog
نوعی مه یخ مانند که دردرجه حرارت خیلی پایین تولید میشود و معمولا درشهرهای پر جمعیت دیده میشود
struck
بصورت پسوند نیز بکار رفته وبمعنی ضربت خورده و مصیبت دیده یا مصیبت زده میباشد
scout car
خودروی دیده وری خودروی شناسایی زرهی
postscript
زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
postscripts
زبان استاندارد شرح صفحه ساخت Adobe Systems. حاوی نوع نوشتاری انعط اف پذیر و قابل تغییر است و در چاپگرهای لیزری دیده میشود
acanthus design
طرح پیچک
[الهام گرفته شده از گیاهی به همین نام یعنی آکانتوس که بیشتر در طرح گل فرنگ یا گوبلن دیده می شود]
scout
پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
scouted
پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
scouts
پیشاهنگی کردن دیده بانی کردن
closed back
بافت پشت بسته که در آن گره های نامتقارن بدور تارهای مخالف گره خورده و در نهایت خود تار دیده نمی شود
cloud lattice design
طرح ابری شبکه ای که بیشتر بصورت بندی و در فرش چین دیده می شود . زمینه معمولا زرد و شبکه ها آبی رنگ می باشد .
trefoil design
طرح های سه گوش
[بیشتر در حاشیه قالی بکار می رود و معمولا در لا به لای نگاره های دیگر خصوصا اسلیمی ها دیده می شود.]
attribute
مشخصه مخصوص یک فایل که در صورت فعال بودن فقط اجازه میدهد محتوای فایل دیده شود و هیچ تغییری قابل اعمال نیست
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com