Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
generating station	پست نیرو نیروگاه
Other Matches
service peculiar	امور اختصاصی یک قسمت یایک نیرو مخصوص یک نیرو
transducer	دستگاه گیرنده نیرو از یک دستگاه ودهنده نیرو بدستگاه دیگری
power plant	نیروگاه
power plants	نیروگاه
powerhouse	نیروگاه
powerhouses	نیروگاه
power station	نیروگاه
power stations	نیروگاه
generating plant	نیروگاه
energy plant	نیروگاه
electric plant	نیروگاه
central station	نیروگاه مرکزی
nuke	نیروگاه اتمی
nuking	نیروگاه اتمی
nukes	نیروگاه اتمی
power plants	نیروگاه برق
atomic power station [plant]	نیروگاه هسته ای
nuclear power station	نیروگاه هستهای
power plant	نیروگاه برق
isolated electric plant	نیروگاه روستایی
hydroelectric station	نیروگاه ابی
nuclear power plant	نیروگاه هسته ای
nuclear power station	نیروگاه هسته ای
nuked	نیروگاه اتمی
high tension power plant	نیروگاه فشار قوی
high voltage plant	نیروگاه فشار قوی
low voltage power station	نیروگاه فشار ضعیف
power plant	نیروگاه موتور مولدنیرو
power plants	نیروگاه موتور مولدنیرو
after bay	[مجرائی که آب را از نیروگاه تخلیه میکند.]
guts	نیرو
gut	نیرو
line of force	خط نیرو
tucking	نیرو
forcing	نیرو
tucks	نیرو
gutting	نیرو
strength	نیرو
energies	نیرو
leverage	نیرو
pep	نیرو
fibreless	بی نیرو
equipotential	هم نیرو
equipollent	هم نیرو
thrusts	نیرو
thrust	نیرو
vigour	نیرو
energy	نیرو
strengths	نیرو
blood	نیرو
life blood	نیرو
load	نیرو
tuck	نیرو
loads	نیرو
letter of attorney	نیرو
thrusting	نیرو
vis	نیرو
vim	نیرو
vigor	نیرو
troop carrier	نیرو بر
tonus	نیرو
sinewless	بی نیرو
sapless	بی نیرو
material	نیرو
materials	نیرو
puissance	نیرو
high-powered	پر نیرو
PR	نیرو
zips	نیرو
power	نیرو
powered	نیرو
powering	نیرو
powers	نیرو
zip	نیرو
zipped	نیرو
zipping	نیرو
force	نیرو
forces	نیرو
couples	زوج نیرو
nervine	نیرو بخش پی
on one's/its last legs <idiom>	نیرو وسودمندی
invigorating	نیرو بخش
afforce	نیرو دادن
couple	زوج نیرو
field of force	میدان نیرو
order of battle	ترتیب نیرو
ti lift one's head	نیرو گرفتن
couples	جفت نیرو
powerlessly	با نداشتن نیرو
coupled	زوج نیرو
coupled	جفت نیرو
couple	جفت نیرو
application of a force	کاربرد نیرو
application of a force	فرود نیرو
generating plant	پست نیرو
lines of force	خطوط نیرو
ground state	کمترین نیرو
heam yoei vooly	نظریه نیرو
instinct with force	نیرو یافته
invigorate	نیرو دادن
resultant of force	برایند نیرو
juice up	نیرو و جان به
prosternation	تحلیل نیرو
power system	شبکه نیرو
power mains	شبکه نیرو
life force	زیست نیرو
power down	قطع نیرو
super power	ابر نیرو
force field	میدان نیرو
mechanical disadvantage	نیرو گیری
bandeung ryouic	نیرو- واکنش
world power	جهان نیرو
dynamometer	نیرو سنج
moment of force	گشتاور نیرو
moment of a force	گشتاور یک نیرو
energy production	تولید نیرو
entireforce	کلیه نیرو
mecanical advantage	نیرو دهی
load spread	انتشار نیرو
force constant	ثابت نیرو
load factor	ضریب نیرو
pound force	پوند نیرو
forcing	بردار نیرو
energizing	نیرو بخشیدن
weaken	کم نیرو شدن
weakened	کم نیرو شدن
weakening	کم نیرو شدن
weakens	کم نیرو شدن
incapacitating	بی نیرو ساختن
incapacitates	بی نیرو ساختن
incapacitated	بی نیرو ساختن
incapacitate	بی نیرو ساختن
breath	نیرو جان
breaths	نیرو جان
torque	گشتاور نیرو
powered	توان نیرو
powers	قدرت نیرو
superpower	ابر نیرو
energizes	نیرو بخشیدن
energize	نیرو بخشیدن
energising	نیرو بخشیدن
forces	بردار نیرو
force	بردار نیرو
armies	نیرو زمینی
generation	تولید نیرو
generations	تولید نیرو
impoverish	بی نیرو کردن
extends	باحداکثر نیرو
impoverished	بی نیرو کردن
impoverishes	بی نیرو کردن
impoverishing	بی نیرو کردن
energised	نیرو بخشیدن
extending	باحداکثر نیرو
energises	نیرو بخشیدن
extend	باحداکثر نیرو
mechanics	نیرو برد
superpowers	ابر نیرو
tucks	نیرو روحیه
emphasises	نیرو دادن به
emphasize	نیرو دادن به
emphasising	نیرو دادن به
emphasized	نیرو دادن به
emphasizes	نیرو دادن به
powered	قدرت نیرو
emphasizing	نیرو دادن به
power	قدرت نیرو
might	نیرو انرژی
power	توان نیرو
emphasised	نیرو دادن به
tuck	نیرو روحیه
tucking	نیرو روحیه
army	نیرو زمینی
refreshment	نیرو بخشی
powering	قدرت نیرو
refreshments	نیرو بخشی
powering	توان نیرو
powers	توان نیرو
upload	همنه قائم نیرو
pep pill	قرص نیرو بخش
reinvigorate	باز نیرو بخشیدن
reanimate	دوباره نیرو دادن
deployment	به کاربردن نیرو تفرقه
power generating plant	تاسیسات تولید نیرو
potentiometer	نیرو سنج برق
point of application of a force	نقطه فرود نیرو
self energizing	مولد نیرو در خود
to exert force [on]	نیرو وارد کردن [بر]
arms	نشان دولتی نیرو
transfer case	جعبه انتقال نیرو
encourage	دوباره نیرو دادن
embolden	دوباره نیرو دادن
elate	دوباره نیرو دادن
reanimate	دوباره نیرو دادن
countenance [encourage]	دوباره نیرو دادن
pep pills	قرص نیرو بخش
hearten	دوباره نیرو دادن
newton	واحد نیرو دردستگاه .S.K.
energy plant	کارخانه تولید نیرو
pep	چالاکی نیرو دادن
anticathexis	نیرو گذاری بازداشتی

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com