Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 143 (7 milliseconds)
English
Persian
boyo
پسربچه جوان
Other Matches
callan
پسربچه
callant
پسربچه
yonker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
younker
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
garcon
پسربچه پادو
loon
ادم فرومایه پسربچه
princock
جوان ژیگولو جوان جلف
princox
جوان ژیگولو جوان جلف
callan
جوان
callant
جوان
beardless
جوان
fries
جوان
molls
زن جوان
youth
جوان
youths
جوان
lass
زن جوان
frying
جوان
fry
جوان
lasses
زن جوان
dell
زن جوان
dells
زن جوان
moll
زن جوان
juvenescent
نو جوان
young
جوان
adolescents
جوان
young persons
جوان
yoth
جوان
younger
جوان
adolescent
جوان
young and old
پیر و جوان
young population
جمعیت جوان
young smith
اسمیت جوان
puss
دخترک زن جوان
to die young
جوان مردن
juvenescent
تازه جوان
yong lion
شیر جوان
lionet
شیر جوان
insenescible
همیشه جوان
immature soil
خاک جوان
peachick
جوان خودفروش
floozy
زن جوان بوالهوس
ephebophilia
جوان خواهی
juvenescent
جوان شونده
swain
جوان روستایی
trull
دختر جوان
beau
جوان شیک
youngish
نسبتا جوان
youngish
جوان وار
rejuvenation
جوان سازی
playboy
جوان دخترباز
playboys
جوان عیاش
playboys
جوان دخترباز
punks
جوان ولگرد
snot
جوان گستاخ
youthful
جوان باطراوت
playboy
جوان عیاش
gigolo
جوان جلف
nags
اسب جوان
gigolos
جوان جلف
nagged
اسب جوان
nag
اسب جوان
punk
جوان ولگرد
hooligan
جوان اوباش صفت
sow
ماده خوک جوان
juvenescence
حالت جوان شدن
hooligans
جوان اوباش صفت
cora
[سر ستونی در شکل زن جوان]
[be]
no chicken
دیگر جوان نبودن
young turk
افسر جوان افراطی
yoth
شخص جوان جوانمرد
to wear one's years well
خوب ماندن جوان
skipjack
جوان ژیگولووخود نما
rejuveoize
دوباره جوان شدن
rejuveoize
دوباره جوان کردن
rejuvenesce
دوباره جوان شدن
sowed
ماده خوک جوان
youth
شباب شخص جوان
fillies
دختر شوخ و جوان
agerasia
پیر جوان نما
rejuvenation
دوباره جوان سازی
filly
دختر شوخ و جوان
rejuvenate
دوباره جوان کردن
rejuvenated
دوباره جوان کردن
youths
شباب شخص جوان
rejuvenates
دوباره جوان کردن
sows
ماده خوک جوان
rejuvenating
دوباره جوان کردن
chaperons
همراه دختران جوان رفتن
yuppies
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
macaroni
ماکارونی جوان خارج رفته
yuppie
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
kitty
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperones
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
gill flirt
زن جوان سبک وهرزه دخترول
sweetbread
تیموس حیوانات جوان دنبلان
sylphid
زن جوان وزیبا وباریک اندام
She doesnt like that young man.
از آن جوان خوشش نمی آید
narcissus
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
chaperones
همراه دختران جوان رفتن
chaperons
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
spring chicken
<idiom>
شخص جوان (بصورت منفی)
He is not young anymore.
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
kitties
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperon
همراه دختران جوان رفتن
cocotte
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
junker
جوان نجیب زاده المانی
maids
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
You are 5 years younger than me.
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
maid
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
chaperon
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperone
همراه دختران جوان رفتن
chaperone
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
johnny
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
have an old head on young shoulders
<idiom>
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
chaperone
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
YWCAs
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCA
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
fuzz
ریش تازه جوان کرکی شدن
chaperones
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperon
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
oaks
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
an unlicked cub
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
adonic
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
hidden momentum of population growth
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
greensick
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
chaperons
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
passanger
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
adonis
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
duenna
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
hope chest
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
interplant
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
reformatory schools
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
governesses
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governess
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
jugend stil
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
finishing school
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing schools
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
probation
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
sugar daddy
<idiom>
پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
pullets
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullet
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com