Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (2 milliseconds)
English
Persian
permanent saving
پس انداز دائمی
Other Matches
standing orders
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
standing order
دستور پرداخت دائمی سفارش دائمی
retainer
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
retainers
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
saving institutions
موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
deflection board
طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
standing
دائمی
permanent
دائمی
first string
دائمی
constant
دائمی
constants
دائمی
perennial
دائمی
ceaseless
دائمی
sequential
دائمی
perennials
دائمی
continous
دائمی
continous earth
زمین دائمی
permanent
سیر دائمی
continous running
گردش دائمی
regular army
ارتش دائمی
eternal
بی پایان دائمی
premanent way
خط ثابت خط دائمی
costant load
بار دائمی
permanent
دائمی ماندنی
permanent load
بار دائمی
everlasting
همیشگی دائمی
constant power
توان دائمی
continual
دائمی همیشگی
continous operation
کار دائمی
standing army
ارتش دائمی
standing committee
کمیته دائمی
steady state
حالت دائمی
consistent flow
جریان دائمی
regular salary
حقوق دائمی
sustained speed
سرعت دائمی
permanent way
مسیر دائمی
permanent tooth
دندان دائمی
permanent magnet
اهنربای دائمی
permanent insane
مجنون دائمی
permanent income
درامد دائمی
permanent hardness
سختی دائمی
steady flow
جریان دائمی
permanent error
خطای دائمی
creep limit
حد انبساط دائمی
permanent color
رنگ دائمی
permanent consumption
مصرف دائمی
persistent inflation
تورم دائمی
continous cycle
گردش دائمی
continous rolling
نورد دائمی
permanent structures
ساختمانهای دائمی
permanent store
انباره دائمی
permanent storage
حافظه دائمی
permanent storage
انبارش دائمی
permanent storage
انباره دائمی
permanent fault
عیب دائمی
sustained short circuit
اتصال کوتاه دائمی
permanent magnet steel
فولاد اهنربای دائمی
continous conveyor
بالابر دائمی و ثابت
keelboat
قایق با تیر دائمی کف
continous anealing furnace
کوره ملتهب دائمی
continous traction
نیروی کشش دائمی
perpetual motion machine
ماشین خودکار دائمی
continous heating furnace
کوره حرارتی دائمی
continous milling machine
دستگاه فرز دائمی
continuous rain
بارش باران دائمی
continous strand furnace
کوره رشتهای دائمی
cruising speed
سرعت دائمی اتومبیل
permanent residence permit
جواز اقامت دائمی
fatigue bending machine
دستگاه خمش دائمی
indefinite leave to remain
[British E]
جواز اقامت دائمی
fereter
[معابد دائمی در کلیساها]
fatigue bending test
ازمایش خمش دائمی
continous mixer
مخلوط کننده دائمی
perpetuates
دائمی کردن جاودانی ساختن
perpetual stock record
سابقه دائمی موجودی انبار
continous casting method
روش ریخته گری دائمی
engramme
تحولات دائمی هسته سلول
perpetuate
دائمی کردن جاودانی ساختن
alternating stress
تنش نوسان دار دائمی
perpetuated
دائمی کردن جاودانی ساختن
perennially
بطور ماندگاریا دائمی همیشه
engram
تحولات دائمی هسته سلول
perpetuating
دائمی کردن جاودانی ساختن
continous tinning line
تاسیسات قلع کاری دائمی
continous rod mill
دستگاه نورد سیم دائمی
continous casting plant
تاسیسات ریخته گری دائمی
mandate
حق المشاوره ثابت و مقطوع وکیل دائمی
mandate
قرارداد پرداخت دستمزد وکیل دائمی
permanent income hypothesis
فرضیه درامد دائمی درباره مصرف
permanent emplacement
موضع دائمی یکان یا جنگ افزار
permafrost
لایه منجمد دائمی اعماق زمین
alnico
الیاژی از اهن جهت ساخت اهنربای دائمی
hallucinosis
حالت هذیانی و وهمی ابتلاء به توهم دائمی
engram
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
engramme
اثر دائمی که درنتیجه یک محرک درسلول باقی میماند
cross to bear/carry
<idiom>
رنج دادن کاری بصورت دائمی انجام میگیرد
flag station
جایی که قطاربادیدن پرچم ویژه نگاه میدارندوایستگاه دائمی نیست
theft
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
thefts
بردن متقلبانه مال غیر به قصد محروم کردن دائمی مالک از ان
tenant in fee simple
متصرف مطلق و دائمی ومادام العمر مال غیر منقول که تصرفاتش به اخلاف وی نیز منتقل میشود
permanent income hypothesis
این فرضیه توسط میلتون فریدمن بیان شده که بر اساس ان مصرف تابعی ازانچه که وی انرا درامد دائمی
saving
پس انداز
aggregate saving
پس انداز کل
forehanded
پس انداز کن
ex post saving
پس انداز
thrift
پس انداز
irrigator
اب انداز
ex ante saving
پس انداز
savings
پس انداز
deposits
پس انداز
saver
پس انداز کن
deposit
پس انداز
presidium
هیئت عامله دائمی شاغل در دوره فترت هیئت رئیسه
feller
درخت انداز
saving account
حساب پس انداز
ejector
بیرون انداز
bumpy
<adj.>
پر دست انداز
save money
پس انداز کردن
thrift institutions
موسسات پس انداز
fire teazer
سوخت انداز
salt away
<idiom>
پس انداز کردن
mouth-watering
دهان آب انداز
unsaved
پس انداز نشده
fire teazer
اتش انداز
torpedo tube
اژدر انداز
firer
سوخت انداز
to lay up
پس انداز کردن
to lay aside
پس انداز کردن
ecbolic
جنین انداز
dissaving
پس انداز منفی
discobolus
دایره انداز
trustee savings bank
صندوق پس انداز
view
چشم انداز
penny bank
صندوق پس انداز
provident bank
صندوق پس انداز
savings bank
صندوق پس انداز
rough
<adj.>
پر دست انداز
road hole
دست انداز
crapshooter
طاس انداز
net saving
پس انداز خالص
private saving
پس انداز خصوصی
jaculator
نیزه انداز
jack ketch
طناب انداز
procrastinator
تعویق انداز
intriguer
پشت هم انداز
intriguant
پشت هم انداز
intrigant
پشت هم انداز
initiator terminator
راه انداز
howitzer
خمپاره انداز
line starter
راه انداز خط
missile launcher
موشک انداز
negative saving
پس انداز منفی
national saving
پس انداز ملی
paradox of thrift
تناقض پس انداز
paysage
چشم انداز
personal saving
پس انداز شخصی
postponer
تاخیر انداز
mobilization of savings
تجهیز پس انداز
mobilization of savings
بسیج پس انداز
missile man
موشک انداز
propensity to save
گرایش به پس انداز
rate of saving
نرخ پس انداز
hand rail
دست انداز
saving motive
انگیزه پس انداز
saving ratio
نسبت پس انداز
savings account
حساب پس انداز
savings bank
صندوق پس انداز
spearman
نیزه انداز
splitter
نفاق انداز
springer
کمند انداز
stoker
سوخت انداز
the t.
صاعقه انداز
saving function
تابع پس انداز
saving equation
معادله پس انداز
saving rate
نرخ پس انداز
grenadier
نارنجک انداز
releaser
راه انداز
retardant
عقب انداز
reverberative
طنین انداز
footcloth
پای انداز
foot cloth
پای انداز
fluter
چین انداز
saving bank
بانک پس انداز
theory of saving
نظریه پس انداز
driver
راه انداز
ringer
طنین انداز
puddles
دست انداز
puddle
دست انداز
catapulting
سنگ انداز
catapulted
سنگ انداز
prospects
چشم انداز
catapult
سنگ انداز
firemen
سوخت انداز
fireman
سوخت انداز
lookouts
چشم انداز
lookout
چشم انداز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com