Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
English
Persian
unsaved
پس انداز نشده
Search result with all words
unintended saving
پس انداز برنامه ریزی نشده پس انداز پیش بینی نشده
Other Matches
average propensity to save
میل متوسط به پس انداز نسبتی از درامد که به پس انداز اختصاص می یابد
unpremediated
پیش بینی نشده الهام نشده غیر منتظره
saving institutions
موسسات پس انداز شرکتهای پس انداز
undisciplined
تربیت نشده تادیب نشده بی انتظام
unresolved
تصمیم نگرفته حل نشده تصفیه نشده
unobligated
اعتبارتعهد نشده تعهدات پرداخت نشده
unbroke
رام نشده سوقان گیری نشده
uncommitted
غیر متعهد نشده تعهد نشده
unpicked
نچیده گزین نشده انتخاب نشده
unbaoked
سوار نشده رام نشده بی پشتیبان
unborn
هنوز زاده نشده هنوززاده نشده
deflection board
طرح تیر خمپاره انداز میز تصحیح سمت خمپاره انداز
mortar report
گزارش تیراندازی خمپاره انداز دشمن گزارش تیرخمپاره انداز
inconsummate
تکمیل نشده انجام نشده
unasked
خواسته نشده پرسیده نشده
unsifted
الک نشده رسیدگی نشده
unset
جایگزین نشده جاانداخته نشده
uncharged
محسوب نشده رسمامتهم نشده
unredeemed
جبران نشده سبک نشده
irredenta
انجام نشده جبران نشده
untried
امتحان نشده محاکمه نشده
unsought
جستجو نشده کشف نشده
undirected
رهبری نشده راهنمایی نشده
mid wicket
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
incomplete
انجام نشده پر نشده
unintended investment
سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
rool crush
اثر تاخوردگی
[فرش هایی که درست عدل بندی نشده و یا مدت طولانی بصورت چهارلا در انبار باشد پس از مفروش شدن در زمین برآمدگی هایی در محل تا دارد که اگر به شکستگی منجر نشده باشد پس از مدتی اصلاح می شود.]
irrigator
اب انداز
saver
پس انداز کن
savings
پس انداز
forehanded
پس انداز کن
aggregate saving
پس انداز کل
ex ante saving
پس انداز
saving
پس انداز
ex post saving
پس انداز
deposits
پس انداز
thrift
پس انداز
deposit
پس انداز
savings account
حساب پس انداز
savings bank
صندوق پس انداز
shoveled
خاک انداز
saving ratio
نسبت پس انداز
dustpans
خاک انداز
saving motive
انگیزه پس انداز
dustpan
خاک انداز
saving bank
بانک پس انداز
deposit accounts
حساب پس انداز
clearing bank
بانک پس انداز
saving equation
معادله پس انداز
clearing banks
بانک پس انداز
saving function
تابع پس انداز
intriguer
پشت هم انداز
intriguant
پشت هم انداز
rocket launcher
موشک انداز
intrigant
پشت هم انداز
bumpy
پر از دست انداز
overlooking
چشم انداز
overlooked
چشم انداز
shoveling
خاک انداز
overlook
چشم انداز
shovelled
خاک انداز
shovels
خاک انداز
firer
سوخت انداز
trapper
تله انداز
trappers
تله انداز
bumpiest
پر از دست انداز
shovel
خاک انداز
bumpier
پر از دست انداز
initiator terminator
راه انداز
deposit account
حساب پس انداز
prospecting
چشم انداز
starters
راه انداز
starter
راه انداز
shovelling
خاک انداز
rocket launchers
موشک انداز
scenes
چشم انداز
driver
راه انداز
permanent saving
پس انداز دائمی
personal saving
پس انداز شخصی
line starter
راه انداز خط
mortars
خمپاره انداز
mortar
خمپاره انداز
sonorous
طنین انداز
bombers
بمب انداز
bomber
بمب انداز
ringers
طنین انداز
ringer
طنین انداز
drivers
راه انداز
paysage
چشم انداز
scene
چشم انداز
mobilization of savings
تجهیز پس انداز
mobilization of savings
بسیج پس انداز
national saving
پس انداز ملی
negative saving
پس انداز منفی
net saving
پس انداز خالص
trafficker
پشت هم انداز
scenery
چشم انداز
missile man
موشک انداز
missile launcher
موشک انداز
paradox of thrift
تناقض پس انداز
puddles
دست انداز
puddle
دست انداز
catapults
سنگ انداز
rate of saving
نرخ پس انداز
saving rate
نرخ پس انداز
releaser
راه انداز
outlook
چشم انداز
traffickers
پشت هم انداز
jaculator
نیزه انداز
retardant
عقب انداز
reverberative
طنین انداز
jack ketch
طناب انداز
bowlers
توپ انداز
bowler
توپ انداز
propensity to save
گرایش به پس انداز
procrastinator
تعویق انداز
private saving
پس انداز خصوصی
catapulting
سنگ انداز
catapulted
سنگ انداز
catapult
سنگ انداز
lay by
پس انداز کردن
firemen
سوخت انداز
fireman
سوخت انداز
lookouts
چشم انداز
lookout
چشم انداز
postponer
تاخیر انداز
lay-by
پس انداز کردن
lay-bys
پس انداز کردن
saving account
حساب پس انداز
napkins
پیش انداز
grenadier
نارنجک انداز
crapshooter
طاس انداز
salt away
<idiom>
پس انداز کردن
footcloth
پای انداز
foot cloth
پای انداز
savings bank
صندوق پس انداز
provident bank
صندوق پس انداز
penny bank
صندوق پس انداز
trustee savings bank
صندوق پس انداز
landscape
چشم انداز
landscaped
چشم انداز
hookers
قلاب انداز
hooker
قلاب انداز
bumpiness
دست انداز
buttonhook
دکمه انداز
cannoneer
توپ انداز
compulsory saving
پس انداز اجباری
landscaping
چشم انداز
forced saving
پس انداز اجباری
landscapes
چشم انداز
saves
پس انداز کردن
scooping
خاک انداز
scooped
خاک انداز
scoop
خاک انداز
ecbolic
جنین انداز
fire teazer
سوخت انداز
ejector
بیرون انداز
fire teazer
اتش انداز
panoramas
چشم انداز
panorama
چشم انداز
feller
درخت انداز
dissaving
پس انداز منفی
fluter
چین انداز
saved
پس انداز کردن
discobolus
دایره انداز
save
پس انداز کردن
view
چشم انداز
thundering
صاعقه انداز
bumpy
<adj.>
پر دست انداز
howitzer
خمپاره انداز
actual saving
پس انداز واقعی
save money
پس انداز کردن
prospects
چشم انداز
mouth-watering
دهان آب انداز
prospected
چشم انداز
parapets
دست انداز
springer
کمند انداز
abortifacient
بچه انداز
theory of saving
نظریه پس انداز
the t.
صاعقه انداز
rough
<adj.>
پر دست انداز
scoops
خاک انداز
divisive
تفرقه انداز
stoker
سوخت انداز
spearman
نیزه انداز
hand rail
دست انداز
parapet
دست انداز
road hole
دست انداز
splitter
نفاق انداز
perspective
چشم انداز
to lay aside
پس انداز کردن
to lay up
پس انداز کردن
scope
چشم انداز
potholes
دست انداز
torpedo tube
اژدر انداز
napkin
پیش انداز
bank of deposit
صندوق پس انداز
overlooks
چشم انداز
perspectives
چشم انداز
bump
دست انداز
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com