Enter keyword here!

⌨

Tips | Translate!

Total search result: 201 (10 milliseconds)
English	Persian
to fall off	پس رفتن سردشدن
Other Matches
to grow cold	سردشدن
cold	زکام سردشدن یا کردن
colder	زکام سردشدن یا کردن
coldest	زکام سردشدن یا کردن
colds	زکام سردشدن یا کردن
pussyfoot	دزدکی راه رفتن اهسته ودزدکی کاری کردن طفره رفتن
goose step	رژه رفتن بدون زانو خم کردن قدم اهسته رفتن
you have no option but to go	چارهای جز رفتن ندارید کاری جز رفتن نمیتوانیدبکنید
mouch	راه رفتن دولادولاراه رفتن
trotted	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trotting	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trot	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
trots	یورتمه رفتن صدای یورتمه رفتن اسب کودک
paraded	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parade	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parading	سان رفتن رژه رفتن محل سان
parades	سان رفتن رژه رفتن محل سان
retires	پس رفتن
putters	ور رفتن
short-change	کش رفتن
short-changed	کش رفتن
short-changes	کش رفتن
short-changing	کش رفتن
shrink	اب رفتن
crawled	رفتن
puttering	ور رفتن
puttered	ور رفتن
putter	ور رفتن
shrinks	اب رفتن
to whisk away or off	رفتن
crawls	رفتن
to take to ones heels	در رفتن
shrinking	اب رفتن
retire	پس رفتن
crawl	رفتن
snipping	کش رفتن
snipped	کش رفتن
snip	کش رفتن
departures	رفتن
departure	رفتن
going	رفتن
hedge	در رفتن
hedges	در رفتن
receding	پس رفتن
recedes	پس رفتن
receded	پس رفتن
pilfer	کش رفتن
pilfered	کش رفتن
pilfers	کش رفتن
snitch	کش رفتن
snitched	کش رفتن
snitches	کش رفتن
snitching	کش رفتن
abstracts	کش رفتن
abstracting	کش رفتن
abstract	کش رفتن
recede	پس رفتن
hedged	در رفتن
pullback	پس رفتن
to boil over	سر رفتن
retrograde	پس رفتن
to d.deep in to	فر رفتن در
to do a guy	در رفتن
to do out of	کش رفتن
go off	در رفتن
to fall away	رفتن
to fall away	پس رفتن
to fall short	کم رفتن
sinks	ته رفتن
hang around	ور رفتن
jauk	ور رفتن
snook	کش رفتن
nim	کش رفتن
mog	رفتن
goes	رفتن
go	رفتن
swiping	کش رفتن
swiped	کش رفتن
swipe	کش رفتن
make off	در رفتن
glom on to	کش رفتن
sink	ته رفتن
to go to the bottom	ته رفتن
to hang back	پس رفتن
to make ones getaway	در رفتن
to break loose	در رفتن
break loose	در رفتن
to pair off	رفتن
bleneh	پس رفتن
betake	رفتن
to run off	در رفتن
to skirt along the coast	رفتن
to go to mess	رفتن
go over	به ان سو رفتن
to go bang	در رفتن
to flow over	سر رفتن
to fly off	در رفتن
to foot it	رفتن
to get away	رفتن
to get one's monkey up	از جا در رفتن
to get over	رفتن از
fribble	ور رفتن
fall into a rage	از جا در رفتن
to go back ward	پس رفتن
to go backward	پس رفتن
to sleep fast	رفتن
filching	کش رفتن
regress	پس رفتن
retracts	تو رفتن
regressed	پس رفتن
to peter out	پس رفتن
twiddling	ور رفتن
retracted	تو رفتن
regresses	پس رفتن
retract	تو رفتن
admitting	رفتن
retracting	تو رفتن
admit	رفتن
admits	رفتن
niggles	ور رفتن
regressing	پس رفتن
meddle	ور رفتن
twiddled	ور رفتن
To go	رفتن
meddled	ور رفتن
pilfering	کش رفتن
filch	کش رفتن
filched	کش رفتن
filches	کش رفتن
meddles	ور رفتن
twiddle	ور رفتن
niggled	ور رفتن
gangs	رفتن
niggle	ور رفتن
twiddles	ور رفتن
gang	رفتن
get ahead	پیش رفتن
consume	تحلیل رفتن
get by	پیش رفتن
get off to sleep	خواب رفتن
Mts	بالا رفتن
come along	جلو رفتن
get out	بیرون رفتن
carriage return	سر سطر رفتن
get the push	بیرون رفتن
Mt	بالا رفتن
get about	این سو و آن سو رفتن
to ease nature	سر قدم رفتن
emaciate	تحلیل رفتن
cr	سر سطر رفتن
dogtrot	یورتمه رفتن
drop off	بخواب رفتن
file past	رژه رفتن
die down	تحلیل رفتن
deambulation	راه رفتن
consumes	تحلیل رفتن
get about	این سو و ان سو رفتن
consumed	تحلیل رفتن
outraging	ازجا در رفتن
pass on	پیش رفتن
retrogresses	پس رفتن برگشت
retrogressing	بقهقرا رفتن
retrogressing	پس رفتن برگشت
to march forth	پیش رفتن
to make he	پیش رفتن
make way	پیش رفتن
light out	ناگهان رفتن
kirk	به کلیسا رفتن
outrage	ازجا در رفتن
jink	طفره رفتن
march past	رژه رفتن
retrogresses	بقهقرا رفتن
pass off	بیرون رفتن
pass in review	رژه رفتن
on the point of going	در شرف رفتن
defiling	رژه رفتن
retrogress	بقهقرا رفتن
retrogress	پس رفتن برگشت
peregrinate	بزیارت رفتن
retrogressed	بقهقرا رفتن
retrogressed	پس رفتن برگشت
inposition	به موضع رفتن
immerge	فرو رفتن
go out	بیرون رفتن
go off	بیرون رفتن
traipsed	راه رفتن
to go for a walk	گردش رفتن
traipses	راه رفتن
traipsing	راه رفتن
outraged	ازجا در رفتن
go for a walk	گردش رفتن
outrages	ازجا در رفتن
go down	پایین رفتن
traipse	راه رفتن
aspiring	بالا رفتن
hie	بشتاب رفتن
he was not inclined to go	سر رفتن نداشت
he was made to go	وادار به رفتن شد
he hasno notion of going	سر رفتن ندارد
aspire	بالا رفتن

Recent search history

Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com