Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (42 milliseconds)
English
Persian
support
پشتیبانی کردن تایید کردن پایه
Other Matches
underpins
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpin
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
underpinned
پی سنگی درزیر دیوار قرار دادن پشتیبانی یا تایید کردن
seconding
پشتیبانی کردن تایید کردن
seconded
پشتیبانی کردن تایید کردن
second
پشتیبانی کردن تایید کردن
seconds
پشتیبانی کردن تایید کردن
fire support coordination
هماهنگ کردن پشتیبانی اتش تطبیق پشتیبانی اتش
back-up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
back up
کپی پشتیبان تهیه کردن پشتیبانی کردن
to give a knee to
حمایت کردن تایید کردن
approve
تصدیق کردن تایید کردن
upholds
تقویت کردن تایید کردن
uphold
تقویت کردن تایید کردن
approving
تصدیق کردن تایید کردن
approves
تصدیق کردن تایید کردن
confirm
تایید کردن
approve
تایید کردن
vertify
تایید کردن
approving
تایید کردن
corroborating
تایید کردن
corroborates
تایید کردن
ratifying
تایید کردن
corroborate
تایید کردن
ratify
تایید کردن
ratifies
تایید کردن
supporting
تایید کردن
ratified
تایید کردن
approves
تایید کردن
confirms
تایید کردن
emphasizing
تایید کردن
gracing
تایید کردن
support
تایید کردن
acknowledge
تایید کردن
grace
تایید کردن
emphasising
تایید کردن
graced
تایید کردن
emphasized
تایید کردن
emphasize
تایید کردن
corroborated
تایید کردن
emphasizes
تایید کردن
graces
تایید کردن
acknowledging
تایید کردن
acknowledges
تایید کردن
emphasises
تایید کردن
emphasised
تایید کردن
vindicating
پشتیبانی کردن از
to agitate
[for]
پشتیبانی کردن
aid
پشتیبانی کردن
support
پشتیبانی کردن
aiding
پشتیبانی کردن
vindicated
پشتیبانی کردن از
countenanced
پشتیبانی کردن
aided
پشتیبانی کردن
backup
پشتیبانی کردن
vindicates
پشتیبانی کردن از
maintained
پشتیبانی کردن
vindicate
پشتیبانی کردن از
maintains
پشتیبانی کردن
rally
پشتیبانی کردن
play up to
پشتیبانی کردن از
championed
پشتیبانی کردن
rallied
پشتیبانی کردن
championing
پشتیبانی کردن
champions
پشتیبانی کردن
propugn
پشتیبانی کردن از
maintain
پشتیبانی کردن
countenance
پشتیبانی کردن
champion
پشتیبانی کردن
countenances
پشتیبانی کردن
countenancing
پشتیبانی کردن
rallies
پشتیبانی کردن
security clearance
تایید صلاحیت کردن
support
تایید کردن نگهداری
to back somebody up
از کسی پشتیبانی کردن
propped
نگهداشتن پشتیبانی کردن
propping
نگهداشتن پشتیبانی کردن
prop
نگهداشتن پشتیبانی کردن
direct support
پشتیبانی مستقیم کردن
to bolster somebody up
از کسی پشتیبانی کردن
to get behind somebody
از کسی پشتیبانی کردن
validates
تایید اعتبار قانونی کردن
validated
تایید اعتبار قانونی کردن
validate
تایید اعتبار قانونی کردن
vouch
اطمینان دادن تایید کردن
validating
تایید اعتبار قانونی کردن
mission call
درخواست پشتیبانی هوایی کردن
avouch
مقرر داشتن تصدیق و تایید کردن
clearance
پاک سازی تایید صلاحیت تخلیه کردن
back up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
back-up
اطلاعات مکمل حاشیهای نقشه پشتیبانی کردن
coordinate
تعدیل کردن هم پایه
support command
فرمانده پشتیبانی یکان مسئول پشتیبانی
bracket
احاطه کردن تیر پایه انتن
mount
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
mounts
تنظیم کردن وسیله یا مدار در پایه
fulcrum
تکیه گاه ساختن پایه دار کردن
boolean algebra
قوانین مربوط به معرفی ساده کردن و تغییر توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست
algebra
ساده کردن و تغییر دادن توابع منط قی بر پایه عبارت درست و نادرست ایجاد شده اند
supporting arms
نیروی پشتیبانی کننده یکانهای پشتیبانی کننده
intersectional service
قسمت پشتیبانی داخل منطقه مواصلات یکان پشتیبانی منطقه مواصلات
combat airlift support
پشتیبانی رزمی حمل و نقل هوایی پشتیبانی رزمی ترابری هوایی
micro
کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
microcomputer
کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
micros
کامپیوتر ابتدایی بر پایه قطعه CPU جدی دکه به طراحان سخت افزار و نرم افزار امکان تجربه کردن وسیله را می دهند
times
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
time
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
timed
1-سیگنالی که به صورت پایه برای مقاصد زمان بندی استفاده شود.2-سیگنال پیاپی در اسیلوسکوپ برای جابجا کردن اشعه روی صفحه نمایش
antisubmarine support
پشتیبانی از عملیات ضدزیردریایی پشتیبانی ضدزیردریایی
to let somebody treat you like a doormat
<idiom>
با کسی خیلی بد رفتار کردن
[اصطلاح]
[ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
hatch beam
پایه دریچه پایه دهلیز
base width
عرض پایه پهنای پایه
unmew
رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges
اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
air distant support
پشتیبانی هوایی دور پشتیبانی هوایی از راه دور
countervial
خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
capturing
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
captures
اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
decimal
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
decimals
تبدیل یک عدد دهدهی بر پایه ده به یک عدد دودویی بر پایه دو
base piece
پایه پایه استقرار
challengo
ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifying
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifies
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified
مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
foster
تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
shoot
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoots
جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
socle
پایه ستون برامدگی پایه ستون وامثال ان
surveyed
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
surveys
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
cross examination
تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
orient
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey
براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
to temper
[metal or glass]
آب دادن
[سخت کردن]
[آبدیده کردن]
[بازپخت کردن]
[فلز یا شیشه]
orients
جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
graced
تایید
acknowledgements
تایید
corroboration
تایید
verification
تایید
gracing
تایید
certification
تایید
acknowledgments
تایید
graces
تایید
acknowledgement
تایید
grace
تایید
allegation
تایید
allegations
تایید
confirmation
تایید
approval
تایید
backing
پشتیبانی
protection
پشتیبانی
afloat support
پشتیبانی
support
پشتیبانی
in support of
در پشتیبانی از
in support of
در پشتیبانی
patronage
پشتیبانی
assigning
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on
[against]
somebody
کسی را لو دادن
[فاش کردن]
[چغلی کردن]
[خبرچینی کردن]
tae
پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
concentrates
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assigns
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to appeal
[to]
درخواستن
[رجوع کردن به]
[التماس کردن]
[استیناف کردن در دادگاه]
serve
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assign
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
serves
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
calk
بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
concentrating
غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
buck up
پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
served
نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigned
مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
seconder
تایید کننده
price support
تایید قیمت
corroborant
تایید کننده
corrobrant
تایید کننده
acknowledgement of order
تایید سفارش
social approval
تایید اجتماعی
confirmed
تایید شده
confirmative
تایید کننده
confirmer
تایید کننده
confirmor
تایید کننده
corroborator
تایید کننده
approvingly
به تایید رسیده
approvingly
تایید شده
approved
به تایید رسیده
approved
<adj.>
<past-p.>
تایید شده
approved
تایید شده
passed
<adj.>
<past-p.>
به تایید رسیده
endorsements
موافقت تایید
endorsement
موافقت تایید
certifiable
قابل تایید
support
تقویت تایید
unevaluated
<adj.>
تایید نشده
validity
تایید تصدیق
insusceptible
تایید ناپذیر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com