English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 211 (38 milliseconds)
English Persian
to set intrigues on foot پشت سر هم اندازی کردن
Search result with all words
encroach دست اندازی کردن
encroached دست اندازی کردن
encroaches دست اندازی کردن
to bring a bout by intrigue بدسیسه یا پشت هم اندازی فراهم کردن
to lay a wager دست اندازی کردن
to load off بار اندازی کردن
To quibble and equivocate. پشت هم اندازی کردن ( طفره رفتن ،دوپهلو صحبت کردن )
to take a pot shot [pot shots] at somebody [something] به کسی [چیزی] مثل دیوانه ها تیر اندازی کردن
encroach دست اندازی کردن
impinge دست اندازی کردن
Other Matches
arm wrestling مچ اندازی
exspuition تف اندازی
wrist wrestling مچ اندازی
fillings اب اندازی
filling اب اندازی
diving اب اندازی
expectoration تف اندازی
dockage حق بار اندازی
bootstrap خودراه اندازی
firing توپ اندازی
ecdysis پوست اندازی
starting راه اندازی
triggering راه اندازی
boot راه اندازی
encroachment دست اندازی
launghing براه اندازی
leg pull دست اندازی
trap در تله اندازی
postponement تاخیر اندازی
postponements تاخیر اندازی
encroachments دست اندازی
cannonade توپ اندازی
cannonry توپ اندازی
glaziery جام اندازی
molt پوست اندازی
lead work شیشه اندازی
extrajection برون اندازی
lead work جام اندازی
moulting شاخ اندازی
contortions ازشکل اندازی
contortion ازشکل اندازی
start up راه اندازی
basket dam بندسله اندازی
shading سایه اندازی
inbreak دست اندازی
sputtering بیرون اندازی
trapping در تله اندازی
sortition قرعه اندازی
sortition پشک اندازی
abortions بچه اندازی
moulting پوست اندازی
chrematistics علم پس اندازی
gunfire تیر اندازی
ejection بیرون اندازی
snash دست اندازی
actuation بکار اندازی
abortion بچه اندازی
gunshot تیر اندازی
gunshots تیر اندازی
trapping بدام اندازی
triggered راه اندازی
triggers راه اندازی
supersedure تعویق اندازی
trigger راه اندازی
igniter switch کلید راه اندازی
starting position وضعیت راه اندازی
start button تکمه راه اندازی
cold boot راه اندازی سرد
casting روش قلاب اندازی
shadow ball تمرین گوی اندازی
attemptable قابل دست اندازی
driver برنامه راه اندازی
upcast بالا اندازی تاه کش
starting time زمان راه اندازی
starting procese فرایند راه اندازی
starting power قدرت راه اندازی
starting current جریان راه اندازی
starting power توانایی راه اندازی
starting motor موتور راه اندازی
operating handle دستگیره راه اندازی
ectuating switch سوئیچ راه اندازی
starting lever اهرم راه اندازی
starting torque کشتاور راه اندازی
drivers برنامه راه اندازی
soft start راه اندازی نرم
reboot راه اندازی مجدد
releasing mechanism مکانیسم راه اندازی
boot خود راه اندازی
start up disk دیسک راه اندازی
skish مسابقه قلاب اندازی
tournament casting مسابقه قلاب اندازی
boot record رکورد راه اندازی
resets راه اندازی مجدد
cockfights جنگ اندازی خروس ها
gabion سله اندازی گابیون
self assertion خودرا جلو اندازی
reset راه اندازی مجدد
drainage خشک اندازی فاضلاب
cockfight جنگ اندازی خروس ها
starting winding سیم پیچی راه اندازی
drayage هزینه بارگیری وبار اندازی
innate releasing mechanism مکانیسم راه اندازی فطری
offhand position حالت ایستاده در تیر اندازی
cold starting راه اندازی در حالت سرد
device driver برنامه راه اندازی دستگاه
surf cast قلاب اندازی از ساحل در موج
cranking capacity of battery فرفیت راه اندازی باتری
system reset راه اندازی مجدد سیستم
master boot record رکورد راه اندازی اصلی
sagittary سهمی وابسته به تیر اندازی
glazing شیشه بری جام اندازی
hardware reset باز راه اندازی سخت افزاری
instant start lamp لامپ با راه اندازی در حالت سرد
outfoxing در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
outfoxes در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
centrifugal starting switch سوئیچ راه اندازی گریز ازمرکز
grid current starting point نقطه راه اندازی جریان شبکه
navy yard محوطه مخصوص لنگر اندازی ناوگان
outfoxed در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
outfox در حقه بازی وپشت هم اندازی جلوتربودن از
pie alley مسیر اسان برای گوی اندازی
skip ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
skips ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
skipped ازقلم اندازی سفید گذاردن قسمتی ازنقاشی
offense توپ اندازی وتلاش برای انداختن میله
dartboard صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
surfcasting rod چوب ماهیگیری برای قلاب اندازی در موج
dartboards صفحه دایرهای هدف پیکان اندازی با 02 قسمت
servomechanism مکانیسم خودکار جهت راه اندازی ماشین ها
gun-loop [دهانه بیضی شکل در دیوار برای تیر اندازی]
sysop فردی که تابلوی اعلانات الکترونیکی را راه اندازی میکند سیساپ
poker work نقشه اندازی روی چوب بوسیله سوزندان ان با داغ اهن
pyrography نقشه اندازی روی چوب بوسیله سوزندان ان با داغ اهن
air man کشی که کارش بنحوی باپرواز تعمیر یا راه اندازی هواپیما مربوط میشود
practice plug وسیله کوچک پلاستیکی یالاستیکی شبیه طعمه ولی بدون قلاب برای تمرین یامسابقه نخ اندازی
compressor bleed air هوایی که از قسمت کمپرسورموتور توربینی برای جلوگیری از واماندگی و یابرای بکار اندازی بعضی متعلقات گرفته میشود
resets سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
warm boot فرایند فریب دادن کامپیوتر بااین تفکر که برق ان با وجودروشن بودن خاموش شده است راه اندازی گرم
reset سیگنال الکتریکی که سیستم رابه وضعیت اولیه برمی گرداندوقتی که روشن شده بودونیازبه راه اندازی مجدد دارد
seam bowler توپ اندازی با طرز پرتاب توپ که در حرکت به سمت دیگری می پیچد
seamer توپ اندازی با طرز پرتاب توپ که در حرکت به سمت دیگری می پیچد
swing bowler توپ اندازی که از پرتاب توپ با حرکات قوسی اش استفاده میکند
boot اولین شیار دیسک راه اندازی روی فلاپی دیسک سازگار IBM
machined کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machine کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
machines کامپیوتری که حاوی کمترین کد ROM است تا سیستم را ازدیسک راه اندازی کند. هر زبان مورد نیاز باید جداگانه بار شود
icos System OutputControl/Input مجموعه استانداردی از روالهای ورودی و خروخی که برای راه اندازی و کنترل فرایندورودی و خروجی طراحی شده است
kilim [glim] گلیم [زیر اندازی ساده از پشم گوسفند یا بز که پرز نداشته و پود نما است و رنگ آمیزی و نقشه آن با استفاده از پودهای رنگی تعیین می شود.]
spin bowler توپ اندازی که به توپ چرخش میدهد
startup disk فلاپی دیسک که حاوی فایلهای تشخیص سیستم عامل است و در صورتی که دیسک خراب شود برای راه اندازی کامپیوتر استفاده میشود
extrusion بیرون اندازی بیرون امدگی
darts پیکان اندازی 2 نفره یا 4 نفره با 3 پیکان در هربار برای هر نفر از مسافت 8 یا 9 متر
cleans کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleanest کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
cleaned کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
clean کامپیوتری که کمترین کد پایه ROM مورد نیاز را برای راه اندازی سیستم از دیسک دارد. هر زبان مورد نیاز هم باید بار شود
housekeeping عملیات کامپیوتری که مستقیما" کمکی برای بدست اوردن نتایج مطلوب نمیکنداما قسمت ضروری یک برنامه مانند راه اندازی مقدمه چینی و عملیات پاکسازی است خانه داری
to let somebody treat you like a doormat <idiom> با کسی خیلی بد رفتار کردن [اصطلاح] [ مثال تحقیر کردن بی محلی کردن قلدری کردن]
unmew رها کردن ازاد کردن ول کردن مرخص کردن بخشودن صرف نظر کرن
discharge اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
discharges اخراج کردن خالی کردن پیاده کردن بار ازاد کردن
countervial خنثی کردن- برابری کردن با- جبران کردن- تلاقی کردن
captures اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capturing اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
capture اسیر کردن گرفتار کردن تصرف کردن دستگیر کردن
challengo ادعا کردن دعوت کردن اعلام نشانی اسم عبور خواستن درخواست معرف کردن
verifies مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verify مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verified مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
verifying مقایسه کردن با اصل پیام بررسی کردن ازمایش کردن از نظر صحت و دقت
shoots جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
shoot جمع کردن پا وپرت کردن انها همراه باراست کردن سریع بدن
foster تشویق کردن- حمایت کردن-پیشرفت دادن- تقویت کردن- به جلو بردن
to temper [metal or glass] آب دادن [سخت کردن] [آبدیده کردن] [بازپخت کردن] [فلز یا شیشه]
surveys براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orients جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
surveyed براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orient جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
survey براورد کردن نقشه برداری کردن از مساحی کردن پیمودن بازدید
orienting جهت یابی کردن بجهت معینی راهنمایی کردن میزان کردن
cross examination تحقیق چندجانبه بازپرسی کردن روبرو کردن شواهد استنطاق کردن
concentrates غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
concentrate غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
assign مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
served نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
serve نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
assigns مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
buck up پیشرفت کردن روحیه کسی را درک کردن تهییج کردن
calk بتونه کاری کردن زیرپوش سازی کردن مسدود کردن
tae پرش کردن با پا دفاع کردن و با پا ضربه زدن و خرد کردن
to appeal [to] درخواستن [رجوع کردن به] [التماس کردن] [استیناف کردن در دادگاه]
assigning مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
to inform on [against] somebody کسی را لو دادن [فاش کردن] [چغلی کردن] [خبرچینی کردن]
assigned مامور کردن محول کردن واگذار کردن سهمیه دادن
concentrating غلیظ کردن متمرکز شدن اشباع کردن سیر کردن
serves نخ پیچی توزیع کردن تقسیم کردن خدمت نظام کردن
soft pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalling رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedals رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedal رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedaled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
soft-pedalled رکاب تخفیف صدا وسیله خفه کردن صدا بارکاب پایی صدا را خفه کردن در سخن امساک کردن مبهم کردن
sterilizing گندزدایی و ضد عفونی کردن خنثی کردن بی اثر کردن
infringing تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
infringes تخلف کردن تجاوز کردن تجاور یا تخطی کردن
checks بازدید کردن رسیدگی کردن سر زدن بازداشت کردن
cross تقاطع کردن برخورد کردن قطع کردن یک مسیر
preaches وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
preached وعظ کردن سخنرانی مذهبی کردن نصیحت کردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com