Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (4 milliseconds)
English
Persian
trail
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailed
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trailing
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
trails
پشت سر یکدیگر قرار گرفتن مسیر اسکی
Other Matches
grain orientation
طرز قرار گرفتن ذرات نسبت به یکدیگر
lool
لول
[تارهای نامتقارن]
[این حالت بخاطر قرار گرفتن پود بین تارها بوجود آمده و در حقیقت نشان دهنده اختلاف سطح تارها با یکدیگر است.]
ski run
سرازیری یا مسیر مناسب برای اسکی بازی
counterpose
درمقابل یکدیگر قرار دادن متقابل ساختن
grappling
گرفتن لباس یکدیگر
concentric shafts
شفتهای هم محور که داخل یکدیگر قرار گرفته اند
triptych
عکسی که در سه قاب تهیه کرده پهلوی یکدیگر قرار دهند
posture
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postured
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
posturing
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
postures
چگونگی طرز ایستادن یا قرار گرفتن قرار دادن
pole
چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
poles
چوبدستی اسکی تیرهای عمودی در کنارداخلی مسیر اسبدوانی نیزه پرش
biplane interference
تداخل ایرودینایکی بین دو بال که روی یکدیگر قرار گرفته اند
coordinate
روش نمایش نقط ه روی گراف با استفاده از دو مقدار روی بردارها که در جهت راست یکدیگر قرار دارند
ascender
مسیر یک حرف که بالای خط اصلی حروف چاپی قرار دارد.
surfboards
تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
surfboard
تخته مخصوص اسکی روی اب اسکی ابی بازی کردن
trick ski
اسکی کوتاه برای انجام حرکات نمایشی اسکی روی اب
telemark
پیچ اسکی بجلو وجلو بردن ان از اسکی دیگر
piezoelectric
ویژگی برخی کریستالها که به هنگام اعمال ولتاژ به انهاتحت فشار قرار می گیرند یابه هنگام قرار گرفتن درمعرض فشار مکانیکی یک ولتاژ تولید می کنند
stymies
قرار گرفتن
stymied
قرار گرفتن
stymie
قرار گرفتن
stymieing
قرار گرفتن
lie
قرار گرفتن
lies
قرار گرفتن
lied
قرار گرفتن
stand
قرار گرفتن
skied
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
ski
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
dogger
اسکی باز ماهر در هات داگ اسکی
glm
روش اموزش اسکی به بزرگسالان با اسکی کوتاه
skis
اسکی کردن سرخوردن با اسکی روی برف
heel
در پاشنه قرار گرفتن
surmounting
بالا قرار گرفتن
surmount
بالا قرار گرفتن
surmounted
بالا قرار گرفتن
pew
درنیمکت قرار گرفتن
grade
در پایهای قرار گرفتن
pews
درنیمکت قرار گرفتن
surmounts
بالا قرار گرفتن
grades
در پایهای قرار گرفتن
colocate
کنار هم قرار گرفتن
attitude
حالت قرار گرفتن رفتار
attitudes
حالت قرار گرفتن رفتار
feel the pinch
<idiom>
در تنگنای مالی قرار گرفتن
aligned
دریک ردیف قرار گرفتن
in one's good books (graces)
<idiom>
موردعلاقه شخص قرار گرفتن
emotionalize
تحت تاثیراحساسات قرار گرفتن
aligns
دریک ردیف قرار گرفتن
overlie
قرار گرفتن خفه کردن
aligning
دریک ردیف قرار گرفتن
poise of head
وضع قرار گرفتن سر روی تن
alignments
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
to receive attantion
مورد توجه قرار گرفتن
bear
درسمت قرار گرفتن در سمت
bearing direction
جهت قرار گرفتن یاطاقان
thermal exposure
در معرض حرارت قرار گرفتن
target pattern
شکل قرار گرفتن هدف
equitant
رویهم قرار گرفتن برگها
alignment
قرار گرفتن مناسب در صفحه
alignment
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
bears
درسمت قرار گرفتن در سمت
align
دریک ردیف قرار گرفتن
alignments
قرار گرفتن مناسب در صفحه
snug
بطور دنج قرار گرفتن
pass pattern
مسیر منحنی که گیرنده پاس برای گرفتن توپ طی میکند
formats
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
trifle
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
trifles
بازیچه قرار دادن سرسری گرفتن
haul defilade
تابرجک پشت حفاظ قرار گرفتن
luggage compartment
محل قرار گرفتن جامه دان
venation
ترتیب قرار گرفتن دستگاه عروقی
take cover
پشت جان پناه قرار گرفتن
overlapped
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlaps
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
overlap
بر روی هم قرار گرفتن فصل مشترک
in situ
[قرار گرفتن در جای طبیعی خود]
averaging
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averages
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
averaged
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
average
میانه قرار دادن میانگین گرفتن
format
قوانینی که نحوه قرار گرفتن عملوندها
privileged
مجاز به ادامه مسیر و گرفتن سرعت درصورت رسیدن قایق دیگر به ان
battery groung pattern
وضع قرار گرفتن توپها درموضع تیر
pillow
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
pillows
بالش وار قرار گرفتن بربالش گذاردن
superimpose
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
succeeds
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
superimposes
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
superimposing
روی چیزی قرار گرفتن اضافه شدن بر
appose
موردانتقاد و ایراد قرار گرفتن رسیدگی کردن
succeed
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
succeeded
بدنبال امدن بطور توالی قرار گرفتن
chop
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
disposure
درمعرض دید قرار گرفتن فاهر شدن
chopped
زیر امر قرار گرفتن یا قراردادن ناو
unwarned exposed
به طور غیر منتظره در معرض تک قرار گرفتن
logical
مسیر Token در بین لایههای هر گره . در توپولوژی فیزیک FDDI حلقه منط قی را تحت تاثیر قرار نمیدهد
hold
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
holds
گرفتن غیرمجاز حریف ضربه به گوی اصلی بیلیاردکه مسیر معمولی را طی نکند
quiver
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
finish style
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
interferes
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
interfered
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
finish crossover
طرز قرار گرفتن پا نزدیک نقطه پرتاب نیزه
lionize
مورد توجه زیاد قرار گرفتن شیر کردن
interfere
توقف کار کردن چیزی در راه قرار گرفتن
quivering
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
exposures
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
exposure
در معرض دید قرار گرفتن فاهر شدن فهور
textures
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
quivered
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
texture
طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
quivers
بهدف خوردن درتیر دان قرار گرفتن لرزیدن
diagonal
اسکی تورینگ و اسکی صحرانوردی
cardinal points effect
اثرعمود قرار گرفتن خط امواج رادار به صفحه تصویر زمین
preorbital
واقع درجلو کاسه چشم وابسته به قبل از قرار گرفتن در مدار
hangs
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
superinduce
تخحت فشار قرار گرفتن کشیدن یا گذاشتن یا جا دادن تجدید فراش کردن
hang
قرار گرفتن گوی گلف در سرازیری دویدن اهسته تر از حد انتظار اسب اویزان
align
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligned
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligning
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
aligns
اطمینان از قرار گرفتن نوک خواندن / نوشتن به درستی روی رسانه ذخیره سازی
extensions
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
extension
کابلی که به وسیله اجازه قرار گرفتن در همان محل رامیدهد که وصل شده است
caban
طرز قرار گرفتن پایه هابصورت هرمی برای نگه داشتن بال بالای بدنه
format
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
skim
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skimmed
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
skims
سرشیر گرفتن از تماس مختصر حاصل کردن بطور سطحی مورد توجه قرار دادن
formats
روش قرار گرفتن سط رها و ستون ها برای نمایش دادن داده یا حروف در کارت پانچ
sprocket holes
مجموعه سوراخ کوچک در هر لبه مجموعهای کاغذ که امکان چرخیدن و قرار گرفتن کاغذ در چاپگر میدهد
obstruction
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
obstructions
خطای قرارگرفتن بین گوی و حریفی که به سمت گوی می دودبقصد ممانعت حریف نه گرفتن گوی هر مانع بزرگ در مسیر قایق
cover off
پشت سر هم قرار گرفتن پشت به گردن
outside
اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
outsides
اسکی بیرونی در منحنی پیچ لبه خارجی از منحنی پیچ اسکی
fast
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasts
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fasted
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
fastest
سریع سطح سیقیلی مسیر بولینگ مسیر خشک و سفت اسبدوانی
lane
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
lanes
مسیر هریک از دوندگان یاشناگران خط پرتاب ازاد مسیر گوی بولینگ خط شناگر
grooves
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
multithread
طرح برنامه که از بیش یک مسیر منط قی استفاده میکند و هر مسیر همزمان اجرا میشود
groove
خط فرسوده میان طول مسیر بولینگ سریعترین مسیر پیست مسابقه اتومبیلرانی خان
switched network backup
انتخاب کاربر برای مسیر جانبی از شبکه وقتی که مسیر اول مشغول است
landing approach
مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
ball cushion
دیوار پشتی دار در انتهای مسیر گوی بولینگ که مانع برگرداندن میله به مسیر میشود
crane rail
مسیر حرکت پاتیل جرثقیل مسیر بالابر
read time
زمان اماده شدن اطلاعات زمان در دسترس قرار گرفتن اطلاعات کامپیوتری
defective
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
slalom
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
slaloms
مسابقه مارپیچ قایقرانی مارپیچ کوچک اسکی مسابقه اسکی روی اب مارپیچ
arrests
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrested
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
arrest
جلب کردن توقیف کردن جلوی ادامه جریان دادرسی و علی الخصوص صدور حکم دادگاه را با حکم یا قرار همان دادگاه گرفتن
accent mark
علامتی که پس ازیک نت قرار میگیرد و نشان میدهد که نت در چه گامی قرار دارد
alignment
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
alignments
میخی که در سوراخی قرار می دهند تا دو وسیله متوازن قرار بگیرند
transit route
مسیر دریایی بین المللی مسیر ترانزیت راه ترانزیت
midcourse guidance
هدایت موشک در مسیر میانه یا مسیر پرواز ازاد موشک
summit
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
summits
حداکثر ارتفاع قله مسیر بلندترین قله مسیر گلوله
from each other
<adv.>
از یکدیگر
from one another
<adv.>
از یکدیگر
each other
یکدیگر
one another
یکدیگر
one a
یکدیگر
of one another
<adv.>
از یکدیگر
of each other
<adv.>
از یکدیگر
interwork
بر یکدیگر
cheek by jowl
پهلوی یکدیگر
concrescence
رشد با یکدیگر
internecine
کشتار یکدیگر
arm in arm
در دست یکدیگر
interconnected
اتصال به یکدیگر
peer to each other
برابر با یکدیگر
to look at each other
به یکدیگر نگریستن
couple
ترکیب با یکدیگر
simultaneous with each other
مقارن یکدیگر
couples
ترکیب با یکدیگر
coupled
ترکیب با یکدیگر
interconnect
اتصال به یکدیگر
intersecting
از یکدیگر گذرنده
peer to each other
قرین یکدیگر
interconnects
اتصال به یکدیگر
interconnecting
اتصال به یکدیگر
combining
ترکیب با یکدیگر
combines
ترکیب با یکدیگر
combine
ترکیب با یکدیگر
surface mount technology
روش ساخت تختههای مدار که قط عات الکترونیکی مستقیماگ روی سطح تخته قرار دارند به جای اینکه در سوراخها قرار بگیرد و در آن محل جا شوند
one to one
عینامساوی و مرتبط با یکدیگر
of a piece with each other
ازسر هم همجنس یکدیگر
abuts
به یکدیگر ضربه زدن
complementary
تکمیل کننده یکدیگر
abut
به یکدیگر ضربه زدن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com