Dictiornary-Farsi | پشک بمن افتاد | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

✘ Close


Total search result: 28 (4 milliseconds)
English	Persian
the lot fell upon me	پشک بمن افتاد


Search result with all words

for two weeks	جلسه دوهفته پس افتاد جلسه را به دوهفته بعدموکول کردند
french revolution	انقلابی که درسال 9871 در فرانسه اتفاق افتاد و باعث امحاء سیستم فئودالی و انتقال قدرت حاکمه به طبقه بورژوا شد
he fell ill	به بستر بیماری افتاد
he fell to the ground	دویدن اغازکردبزمین افتاد
his mind was petrified	ذهنش از کار افتاد
i saw him fall	دیدم که افتاد
it happened	اتفاق افتاد
russian revolution	وقایعی که در فاصله سالهای 5091 تا 7191 درروسیه اتفاق افتاد و بالاخره به تشکیل دولت سوسیالیستی در ان کشور منجر شد
My mouth watered.	دهانم آب می افتاد
When the dust settles.	وقتی که خوب آبها از آسیاب افتاد
The button on my coat off.	تکمه کتم افتاد
The moment I set eyes on you. ,	از آن لحظه که چشمم بتو افتاد
It took place under my very eyes.	درست جلوی چشمم اتفاق افتاد
He outgrew this habit.	این عادت ازسرش افتاد
She had to eat humble pie . she cringed .	به غلط کردن افتاد
The patients hrart stopped beating.	قلب بیمار از کار افتاد ( ایستاد )
He licked ( smacked ) his lips .	لب ودهنش آب افتاد ( از روی لذت وخوشی )
The waters run clear of the mill . <proverb>	آبها از آسیاب افتاد .
He fell off his bike and bruised his knee.	او [مرد] از دوچرخه افتاد و زانویش کوفته [کبود] شد.
His departure has been postponed for two days.	حرکت او [مرد] دو روز به تاخیر افتاد.
Should anything happen to me, ... <idiom>	اگر اتفاق بدی افتاد برای من ...
It was borne in on him.	برای او [مرد] جا افتاد.
It dawned upon him.	برای او [مرد] جا افتاد.
I licked my lips [in anticipation] .	دهنم آب افتاد.
Now he gets the point! <idiom>	دوزاریش حالا افتاد! [اصطلاح]
At last the penny dropped! <idiom>	آخرش دوزاریش افتاد! [اصطلاح]
It finally sunk in ! <idiom>	آخرش دوزاریش افتاد! [اصطلاح]
Partial phrase not found.


Recent search history

Contact | Terms | Privacy