Dictiornary-Farsi | پلاک هویت | Persian/Farsi English Dictionary انگلیسی فارسی

Total search result: 73 (5 milliseconds)

English	Persian
identification tag	پلاک هویت


Other Matches

plaque	پلاک
plates	پلاک
plate	پلاک
identity bracelet	پلاک
license plate	پلاک
plaques	پلاک
door plate	پلاک در
license plates	پلاک
name plates	پلاک نام
transfer number plate [British E]	پلاک انتقال
transfer license plate [American E]	پلاک انتقال
rating plate	پلاک قدرت
number plates	پلاک شماره
number plate	پلاک شماره
doorplate	پلاک روی در
licence plate	پلاک اتومبیل
nameplate	پلاک اسم
rating plate	پلاک مشخصات
number plate	پلاک علائم مشخصه
number plates	پلاک علائم مشخصه
grids	مختصات شبکه بندی جهانی پلاک در باطری
grid	مختصات شبکه بندی جهانی پلاک در باطری
doorplate	پلاک محتوی نام شخص که روی درنصب میشود
identification tag	پلاک شناسایی اتیکت اسم کارت معرفی نامه
entity	هویت
entities	هویت
identity	هویت
identities	هویت
indentity	هویت
personalities	هویت
personality	هویت
individuality	هویت
identity paper	اسناد هویت
organizational identity	هویت سازمانی
identity crisis	بحران هویت
identity check	بررسی هویت
point indentification	هویت نقطهای
personal identity	هویت شخصی
identity control	بررسی هویت
gender identity	هویت جنسی
identification	تشخیص هویت
identification	احراز هویت
earmark	نشان هویت
earmarks	نشان هویت
identification	تعیین هویت
impersonation	جعل هویت
file identification	هویت پرونده
indentification	تعیین هویت
identifies	تعیین هویت کردن
identifying	تعیین هویت کردن
identified	تعیین هویت کردن
identify	تعیین هویت کردن
to expose somebody	لو رفتن هویت کسی
to uncover somebody [as somebody]	لو رفتن هویت کسی
identification of supplies	تشخیص هویت کالا
identification problem	مسئله تعیین هویت
impersonating	جعل هویت کردن
impersonates	جعل هویت کردن
impersonated	جعل هویت کردن
impersonate	جعل هویت کردن
identifier	معین کننده هویت
depersonalization	توجه نکردن به هویت فردی
joule kelvin effect	انبساط گاز با فشار زیاد ازمجرای کنترل سوخت یا پلاک منفذدار که با کاهش دماهمراه است
identified	تشخیص هویت دادن یکی کردن
identifies	تشخیص هویت دادن یکی کردن
identifying	تشخیص هویت دادن یکی کردن
identify	تشخیص هویت دادن یکی کردن
morgue	جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
He has been exposed as a traitor.	هویت مخفی او [مرد] بعنوان خائن افشا شد.
signalment	تعیین هویت باشرح علائم فاهری شخص
morgues	جای امانت مردگانی که هویت انهامعلوم نیست
grid anode capacity	فرفیت بین شبکه و اند فرفیت بین شبکه و پلاک