Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (19 milliseconds)
English
Persian
treadway
پل برای عناصر پیاده
Other Matches
secondary landing
منطقه پیاده شدن فرعی برای پشتیبانی از عملیات پیاده شدن اصلی
half thickness
ضخامت لازم برای نصف کردن نفوذ عناصر تراونده
circulars
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
circular
صف کامپیوتری که از دو علامت برای ابتداوانتهای خط ذخیره عناصر استفاده میکند
pedestrian guard rail
جانپناه برای پیاده رو
array
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
arrays
ساختار مرتب دارای عناصر قابل دسترسی توسط اعداد برای ذخیره سازی جدول ها یا مجموعهای از دادههای مربوطه
dwelling
پیاده شدن برای استراحت
dwellings
پیاده شدن برای استراحت
electrothermal printer
چاپگری که نوک چاپ به همراه عناصر گرمایی -dot matrix برای فرم دادن به حروف کاغذهای حساس به الکتریسیته به کار می رود
safety island
سکوی وسط خیابان برای ایستادن پیاده رو
overhauled
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhaul
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauls
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
overhauling
پیاده کردن کامل قطعات برای تعمیر
combatants
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
combatant
یکان رزمنده عناصر رزمنده عناصر درگیردر جنگ
display board
تابلوی نمایش عناصر تیر نمودار عناصر تیر
cannibalised
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizing
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalises
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalising
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalizes
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalize
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
cannibalized
پیاده کردن قسمتهای دستگاهی برای گذاردن دردستگاه دیگری
ttl
استفاده از طراحی TTL و قط عات برای پیاده سازی مدارهای منط قی و دروازه ها
disembarkation
به ساحل پیاده کردن پیاده شدن از هواپیمایا ناو
detrain
از قطار پیاده شدن یا پیاده کردن
grenadier
سرباز هنگ پیاده پیاده نظام
overhauls
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhaul
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauling
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
overhauled
برای تعمیر پیاده کردن ومجددا" سوار کردن
continuously set vector
عناصر تصحیح شده متوالی هدف عناصر تنظیم شده هدف به طریق متوالی
thick Ethernet
شبکه پیاده سازی شده با استفاده ازکابل Loaxial ضخیم و دستگاههای ارسال و دریافت برای اتصال کابلهای منشعب که میتواند مسافت طولانی را طی میکند
permanent
تشکیل شده از شیارهای دیسک پیاپی که از فایل جابجایی برای نرم افزار که حافظه مجازی را پیاده سازی میکند استفاده میشود مثل ویندوز ماکرو سافت
ethernet
شبکه پیاده سازی شده با استفاده از کابل looxial ضخیم و گیرنده / فرستنده برای اتصال به شاخههای کابل قابل سرویس دهی در مسافت دور
temporary storage
فایل روی دیسک سخت که توسط نرم افزار برای ذخیره موقت داده یا نرم افزاری حافظه مجازی را پیاده سازی میکند مثل ویندوز ماکروسافت استفاده میشود
landing group
گروه پیاده شونده به ساحل گروه پیاده شدن
overhauls
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhaul
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauling
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
overhauled
پیاده کردن پیاده کردن و دوباره سوارکردن
ingredient
عناصر
ingredients
عناصر
known data
عناصر معلوم
intelligence data
عناصر اطلاعات
known data
عناصر تیرمعلوم
job elements
عناصر شغلی
data element
عناصر اطلاعات
cantilever elements
عناصر کنسولی
minor elements
عناصر فرعی
component operation
عناصر عملیاتی
conversion of data
تبدیل عناصر
firing data
عناصر تیر
representative elements
عناصر نماینده
essential elements
عناصر ضروری
trace elements
عناصر کمیاب
transmutation
تبدیل عناصر
minor elements
عناصر جزئی
clemency
اعتدال عناصر
column head
عناصر سرستون
combat , elements
عناصر رزمی
target indications
عناصر هدف
gft setting
عناصر خط کش تیر
orbital element
عناصر مداری
meteorological data
عناصر هواسنجی
antisurface
ضد عناصر سطحی شناوردشمن
periocic table
جدول تناوبی عناصر
inner transition elements
عناصر واسطه داخلی
essential elements of information
عناصر اصلی اخبار
constituent elements of crime
عناصر متشکله جرم
combat , elements
عناصر درگیر در رزم
elemental
مربوط به عناصر ابتدائی
force augmentation
عناصر تقویتی یکان
data
سوابق عناصر داده ها
transition series
گروه عناصر واسطه
head
عناصر اولیه ستون
basic data
عناصر تیر اولیه
chart data
عناصر تیر نقشهای
firing data
عناصر مربوط به تیراندازی
interrupted
[عناصر معماری منقطع]
coriolis force
اثرچرخش زمینی عناصر متحرک
record firing
عناصر تیر را ثبت کنید
computing sight
وسیله محاسبه عناصر تیر
chaines
[عناصر بنایی شبیه پایه]
replot data
عناصر دوباره بردن هدفها
computing gunsight
دوربین محاسب عناصر تیر
direct plotting
تعیین عناصر تیر به طورمستقیم
quantification
معرفی عناصر یک جسم تعریف
purges
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
topology
روش اتصال عناصر مختلف شبکه
integration
یکپارچگی اتحاد عناصر مختلف اجتماع
aided matching
سیستم انتقال عناصر تیر به کامپیوتر
purge
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
gun pointing data
عناصر مربوط به روانه کردن توپ
purged
تصفیه حزب یا دولت از عناصر نادلخواه
aided matching
سیستم تبدیل عناصر تیر توپ
filter
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
task element
یکی از عناصر ناوگان ماموراجرای یک ماموریت
filters
حذف عناصر ناخواسته از فایل یا سیگنال
interim overhaul
پیاده کردن قطعات به طورموقتی پیاده کردن قطعات جزئی
searches
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searchingly
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
search
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
searched
جستجوی فایل عناصر به صورت لیست زنجیری
combinational
آنچه شماره عناصر جدا را ترکیب میکند
circuits
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
circuit
ارتباط بین عناصر الکترونیکی که عملی را انجام می دهند
articulation
[ترکیب معماری در عناصر و قسمت های مختلف ساختمان]
two-dimensional
آرایهای که عناصر افقی و عمودی محل دهی میکند
charted
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
chart
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
clustering
مجموعهای از عناصر که در یک خط ترتیبی فاهر می شوند و یک جدول دستیابی دارند
charts
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
charting
نمایش گرافیکی عناصر منط قی مراحل تصمیمات و ارتباطات در سیستم
neglects
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
centerpiece
[عناصر تزئینی اصلی درگاه های پیچ و تاب دار]
array
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
neglected
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
electrothermal printer
چاپگری با سرعت زیاد بااستفاده از عناصر گرمازا چاپگر حرارتی
neglect
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
cartesian structure
ساختار دادهای که اندازه ثابتی دارد و عناصر به صورت خط ی مرتبند
arrays
تعداد عناصر آرایه که به صورت سط ر و ستون داده شده اند
neglecting
این گلوله با عناصر غلط تیراندازی شده و دیدبانی نکنید
guerrilla
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
dichogamous
دارای عناصر نروماده ایکه درمواقع متفاوت اماده باروری می شوند
guerillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
guerrillas
جنگجوی غیر منظم تیزیل عناصر خرابکار پشت جبهه دشمن
direct coupled transistor logic
سیستم منطقی که منحصرا" ازترانزیستورها به عنوان عناصر فعال استفاده میکند
dichogamic
دارای عناصر نر وماده ایکه در مواقع متفاوت اماده باروری می شوند
direct plotting
تعیین عناصر تیربدون استفاده از طرح تیر یاوسایل هدایت اتش
pert chart
نمودار وابستگیهای داخلی عناصر کاری که نسبت به زمان سنجیده می شوند
unit matrix
ماترسی که عناصر قطر اصلی همگی برابر یک و بقیه عناصرش صفر باشند
circuit
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
circuits
وسیلهای که عناصر را با قط ع برق در صورت بروز شرایط غیر عادی محافظت میکند
selective clock stetching
تکنیک برطرف کردن اختلافات زمان گیری دیجیتال بین عناصر سیستم
kiosks
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
director
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
directors
نرم افزار نوشتاری چند رسانهای محصول Macromedia که به کاربر اجازه کنترل عناصر در زمان مشخص میدهد
decomposing
تجزیه کردن و جدا کردن عناصر اصلی یک ماده مرکب
universal
مجموعه کامل عناصر که یک مجموعه قوانین تشکیل میدهد
repeat
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
repeats
بازگو کنید عناصر تیر را تکرار کنید یا ازنو
badminton
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
elements of weather
عناصر موثر در شرایط جوی عوامل جوی
footpath
پیاده رو
sidewalk
پیاده رو
pedestrian bridge
پل پیاده رو
foot infantry
پیاده
foot bridge
پل پیاده رو
foot bank
پیاده رو
footway
پیاده رو
foot slogger
پیاده
pavement
پیاده رو
pavements
پیاده رو
walkways
پیاده رو
walkway
پیاده رو
footer
پیاده رو
side walk
پیاده رو
sidewalks
پیاده رو
peripatetic
پیاده رو
footpaths
پیاده رو
path
پیاده رو
dismounted
پیاده
pignorate
پیاده
walks
پیاده رو
walked
پیاده رو
pedestrian
پیاده
walk
پیاده رو
pedestrians
پیاده
impledge
پیاده
paths
پیاده رو
afoot
پیاده
on of
پیاده
ganway
پل پیاده رو
infantry man
پیاده
infantry
پیاده
thermal
نوعی چاپگر که حروف روی کاغذ حرارتی با نوک چاپ قرار می گیرند و یک ماتریس از عناصر حرارتی کوچک ایجاد می کنند
footbridge
پل پیاده روی
grabby
سرباز پیاده
alighted
پیاده شدن
footbridge
پل پیاده روها
dismantled
پیاده کردن
dismantles
پیاده کردن
alight
پیاده شدن
foot infantry
پیاده نظام
to pad the hoof
پیاده رفتن
footbridges
پل پیاده روها
footbridges
پل پیاده روی
rifle man
سرباز پیاده
dismount
پیاده کردن
pawning
پیاده شطرنج
armored infantry
پیاده زرهی
armored infantry
پیاده مکانیزه
dismounting
پیاده کردن
dismantling
پیاده کردن
dismounts
پیاده کردن
dismantle
پیاده کردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com