English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 168 (8 milliseconds)
English Persian
snowshed پناهگاه روستایی در برابربرف
Other Matches
case mate پناهگاه توپ پناهگاه بمب جای نصب توپ در ناو
loblolly روستایی
villagers روستایی
villager روستایی
yokel روستایی
yokels روستایی
muzhik or moujik روستایی
Ferme ornee [روستایی]
boor روستایی
rustic روستایی
churl روستایی
ruralist روستایی
russetting روستایی
boors روستایی
russeting روستایی
clodhopper روستایی
clodhoppers روستایی
cottager روستایی
hawbuck روستایی کم رو
bucolic روستایی
rural روستایی
tao روستایی
agrestic روستایی
peasant روستایی
peasants روستایی
cottagers روستایی
cottage industries صنعت روستایی
cottage industry صنعت روستایی
cottage خانه روستایی
cottages خانه روستایی
swain جوان روستایی
villatic روستایی دهاتی
diamond-faced روستایی سازی
ruralize روستایی شدن
hoyden روستایی بی تربیت
gammer پیر زن روستایی
isolated electric plant نیروگاه روستایی
hobnail دهاتی روستایی
municipal road راه روستایی
musette یکجوررقص روستایی
rurality زندگی روستایی
puli سگ روستایی مجارستانی
russet روستایی ضخیم
predial or prae کشتی روستایی
plough boy جوانک روستایی
harboring پناهگاه
harbour پناهگاه
harbors پناهگاه
harbored پناهگاه
harboured پناهگاه
harbours پناهگاه
harbor پناهگاه
harborage پناهگاه
haven ofrest پناهگاه
harbouring پناهگاه
howf پناهگاه
shelters پناهگاه
resorts پناهگاه
resorted پناهگاه
resort پناهگاه
asylums پناهگاه
asylum پناهگاه
howff پناهگاه
covert پناهگاه
refuge پناهگاه
refuges پناهگاه
haven پناهگاه
sheltering پناهگاه
sanctury پناهگاه
sheltered پناهگاه
shelter پناهگاه
ambushing پناهگاه
ambush پناهگاه
ambushed پناهگاه
ambushes پناهگاه
georgic وابسته به کشاورزی روستایی
gaffer پیر مرد روستایی
gaffers پیر مرد روستایی
bumpkins روستایی نادان یا کودن
hawbuck روستایی بیدست وپا
bumpkin روستایی نادان یا کودن
pastoralism سبک شعر روستایی
vertical loom دار روستایی [قالی]
peasntry حالت یا خوی روستایی
countryfied روستایی روستا صفت
rustic manners اطوار روستایی یا ناهنجار
country seat خانهی بزرگ روستایی
country seats خانهی بزرگ روستایی
cot کلبه روستایی [حقیر]
ruralization ایجاد زندگی روستایی
countrified روستایی روستا صفت
pup tent چادر پناهگاه
emergency shelter پناهگاه اضطراری
light shelter پناهگاه سبک
elephant shelter پناهگاه ضدگلوله
lean-tos پناهگاه موقت
strongholds سنگر پناهگاه
awning پناه پناهگاه
awnings پناه پناهگاه
sanctuary پناهگاه تحصین
casemate پناهگاه توپ
case mate پناهگاه توپ
sanctuaries پناهگاه تحصین
alee پناهگاه کشتی
hovel پناهگاه خیمه
stronghold سنگر پناهگاه
dugout پناهگاه موقتی
lean-to پناهگاه موقت
dugouts پناهگاه موقتی
burrow نقب پناهگاه
burrowed نقب پناهگاه
burrowing نقب پناهگاه
burrows نقب پناهگاه
funk hole پناهگاه موقتی
tax haven پناهگاه مالیاتی
tax havens پناهگاه مالیاتی
elephant shelter پناهگاه فلزی
dug out پناهگاه زیرزمینی
hovels پناهگاه خیمه
idylls شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idylls چکامه درباره زندگی روستایی
idyll چکامه درباره زندگی روستایی
a rural backwater محل روستایی عقب افتاده
idyl شرح منظرهای اززندگانی روستایی
idyl چکامه درباره زندگی روستایی
pastorale شعرویاموسیقی روستایی داستان شبانی
pastoralist سازنده شعرهای روستایی چوپان
idyll شرح منظرهای اززندگانی روستایی
grange خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
granges خانه ییلاقی یا ساختمانهای روستایی
holds نگهداشتن پناهگاه گرفتن
hold نگهداشتن پناهگاه گرفتن
sheltering پناهگاه پناه بردن
action station پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
shelters پناهگاه پناه بردن
shelter پناهگاه پناه بردن
bursting layer لایههای سقفی پناهگاه
air raid shelter پناهگاه حمله هوائی
gone away رانده شده از پناهگاه
sheltered پناهگاه پناه بردن
jacquerie شورش و قیام روستاییان طبقه روستایی
vestal روستایی وابسته به الهه کانون خانواده
cottar روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
cotter روستایی اسکاتلندی که کلبه رعیتی دارد
kern پیاده سبک اسحله ایرلندی روستایی
cuddy پناهگاه کوچک مسقف در قایق
covers بوته زار پناهگاه شکار
coverings بوته زار پناهگاه شکار
cover بوته زار پناهگاه شکار
dugouts پناهگاه کنار زمین بازیگران
institutionalization نهادی شدن به پناهگاه سپردن
dugout پناهگاه کنار زمین بازیگران
cottier روستایی ایرلندی که کلبهای اجاره کرده است
on berth ناوی که داخل پناهگاه یا بندرلنگرانداخته است
erfuge پناهگاه روی زمینی در وسط خیابان
cove خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
coves خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
bomb proof پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
view halloo فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
wind shadow منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
tallyho فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
pop goes the weasel یکجور رقص روستایی که شیوه ان اینست که رقصنده از زیر دست انهامی گذرد
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion. آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
cottage contract نوعی قرارداد بافت روستایی که کارفرما کاغذ شطرنجی، نخ های رنگ شده و طرح را آماده کرده و دستمزد بافنده پس از فروش به وی پرداخت می شود
transitory shelter پناهگاه یا سنگر پیش ساخته فلزی سرپناه فلزی
dispersal lays محوطههای تفرقه وسایل وخودروها محوطههای پناهگاه وسایل و خودروها
stepped lines خطوط کنگره ای [خطوط شکسته] [در اطراف نگاره ها و اشکال فرش های هندسی باف و روستایی. گاه بجای استفاده از خطوط صاف از این خطوط استفاده می شود.]
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com