Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English
Persian
flight into sickness
پناه بردن به بیماری
Other Matches
harbouring
پناه دادن پناه بردن
harbours
پناه دادن پناه بردن
harboured
پناه دادن پناه بردن
refuge
پناه دادن پناه بردن
harbour
پناه دادن پناه بردن
harbors
پناه دادن پناه بردن
harboring
پناه دادن پناه بردن
take reffuge
پناه اوردن پناه بردن
refuges
پناه دادن پناه بردن
harbored
پناه دادن پناه بردن
harbour
پناه بردن
quarter
پناه بردن به
harboring
پناه بردن
harbouring
پناه بردن
harboured
پناه بردن
harbored
پناه بردن
harbor
پناه بردن
harbors
پناه بردن
harbours
پناه بردن
sheltered
پناهگاه پناه بردن
to hunker down in a place
در جایی پناه بردن
shelters
پناهگاه پناه بردن
To seek refuge ( shelter).
پناه آوردن ( بردن )
shelter
پناهگاه پناه بردن
sheltering
پناهگاه پناه بردن
lodges
به لانه پناه بردن
tree
بدرخت پناه بردن
lodged
به لانه پناه بردن
lairs
بلانه پناه بردن
lair
بلانه پناه بردن
lodge
به لانه پناه بردن
to seek refuge
پناه بردن پناهنده شدن
to hide one's head
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
laparotomy
شکافتن شکم برای پی بردن به بیماری
defilade
درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
sequela
بیماری ناشی از بیماری دیگر
imbibe
تحلیل بردن فرو بردن
imbibing
تحلیل بردن فرو بردن
imbibes
تحلیل بردن فرو بردن
to push out
پیش بردن جلو بردن
imbibed
تحلیل بردن فرو بردن
masochism
لذت بردن از درد لذت بردن از جور وجفای معشوق یا معشوقه
guard
پناه
guarding
پناه
guards
پناه
defenseless
بی پناه
unsheltered
<adj.>
بی پناه
shelterless
بی پناه
exposed
بی پناه
sconce
پناه
bulwarks
پناه
open
بی پناه
coverture
پناه
safeguards
پناه
refuges
پناه
safeguarded
پناه
safeguard
پناه
opens
بی پناه
opened
بی پناه
erfuge
پناه
grith
پناه
blind
پناه
blinded
پناه
blinds
پناه
safeguarding
پناه
defenceless
بی پناه
guardless
بی پناه
harbourless
بی پناه
bulwark
پناه
refuge
پناه
harbourage
پناه
fenceless
بی پناه
bunker
جان پناه
hand rail
جان پناه
bunkers
جان پناه
guard rail
جان پناه
dismounted defilade
جان پناه
harbor
پناه دادن
defilade
جان پناه
to seek refuge
پناه جستن
exposing
بی پناه گذاشتن
lee side
سمت پناه
embower
پناه دادن
shelterer
پناه دهنده
harboured
پناه دادن
mantelet
جان پناه
Good grief!
پناه برخدا !
fire in the hole
به جان پناه
ear tab
گوش پناه
gorget
گلو پناه
ear cap
گوش پناه
expose
بی پناه گذاشتن
exposes
بی پناه گذاشتن
erfuge
پناه گاه
sheltered
پناه دادن
shelter
جان پناه
ambushing
پناه گاه
ambushes
پناه گاه
harboring
پناه دادن
ambush
پناه گاه
harbors
پناه دادن
harbour
پناه دادن
shelter
پناه دادن
shelters
پناه دادن
Good gracious ! Good heaven ! My god !
پناه برخدا
sheltered
جان پناه
sheltering
جان پناه
sheltering
پناه دادن
shelters
جان پناه
awnings
پناه پناهگاه
traversing
جان پناه
harbours
پناه دادن
parapet
جان پناه
parapets
جان پناه
awning
پناه پناهگاه
harbored
پناه دادن
ambushed
پناه گاه
to seek shelter
پناه جستن
cestus
مشت پناه
trench
جان پناه
trenches
جان پناه
harbouring
پناه دادن
traverses
جان پناه
turrets
جان پناه
traversed
جان پناه
turret
جان پناه
traverse
جان پناه
To shelter someone .
به کسی پناه دادن
pis aller
اخرین پناه چاره
lee helm
سکان سمت پناه
they took refuge in a cave
بغاری پناه بردند
house of refuge
پناه گاه بی نوایان
take cover
جان پناه گرفتن
ante-mural
[e]
جان پناه دفاعی
protective cover
جان پناه دفاعی
benching
جان پناه خاکی
bombproof
پناه دهنده ازاثربمب
stockades
جان پناه چوبی
lee shore
سمت پناه دارکشتی
ensconcing
پوشاندن پناه دادن
stockade
جان پناه چوبی
ensconces
پوشاندن پناه دادن
ensconced
پوشاندن پناه دادن
shelters
پناه گرفتن سرپناه
ensconce
پوشاندن پناه دادن
sheltering
پناه گرفتن سرپناه
sheltered
پناه گرفتن سرپناه
approach parapets
جان پناه دیوار
lee
سمت پناه دار
shelter
پناه گرفتن سرپناه
fences
خاکریز پناه دادن
fence
خاکریز پناه دادن
protecting
در پناه سنگر قرار دادن
side wall of stairs
جان پناه کناره پلکان
alee
ان سوی قایق که در پناه باداست
defilade
جان پناه استحکامات تدافعی
bombproof
ساختمانی که پناه بمب باشد
protect
در پناه سنگر قرار دادن
lee shore
واقع در سمت پناه دارکشتی
gun house
پناه گاه توپ یاتوپچی
lee shore
سوی قسمت پناه دارکشتی
protects
در پناه سنگر قرار دادن
coverings
جان پناه خفاگاه پوشاندن
covers
جان پناه خفاگاه پوشاندن
cover
جان پناه خفاگاه پوشاندن
take cover
پشت جان پناه قرار گرفتن
ensconces
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
fire in the hole
انفجار نزدیک است به جان پناه
indoors
در داخل عمارت در زیر پناه یا سقف
ensconce
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
protected
در پشت حفاظ دارای جان پناه
ensconced
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
fire in the hole
فرمان در جان پناه قرار گیرید
ensconcing
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
the tree sheltered us fromrain
درخت مارا ازباران پناه داد
lee
انسوی کشتی که از باد در پناه است بادپناه
case mate
بمب پناه جای نصب توپ درناو
pathogenic
بیماری زا
epizootic
بیماری
maladies
بیماری
diseases
بیماری
illness
بیماری
disease
بیماری
illnesses
بیماری
virulent
<adj.>
بیماری زا
malady
بیماری
leewardly
اماده افتادن بان سویی که ازباد در پناه است
remission
بهبودی بیماری
VD
بیماری مقاربتی
VD
بیماری زهروی
illnesses
بیماری کسالت
symptomatic
نشانه بیماری
epilepsy
بیماری صرع
The symptoms ( of a disease) .
علائم بیماری
illness
بیماری کسالت
Diagnosis.
تشخیص بیماری
venereal disease
بیماری مقاربتی
sick leave
استراحت بیماری
ailment
بیماری مزمن
ailments
بیماری مزمن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com