English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (9 milliseconds)
English Persian
to seek refuge پناه جستن
to seek shelter پناه جستن
Other Matches
to make approaches وسایل نزدیک شدن جستن دسترس جستن
defilade درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
escaping رهایی جستن خلاصی جستن
escaped رهایی جستن خلاصی جستن
escape رهایی جستن خلاصی جستن
escapes رهایی جستن خلاصی جستن
harbored پناه دادن پناه بردن
harboring پناه دادن پناه بردن
harbors پناه دادن پناه بردن
harbour پناه دادن پناه بردن
refuges پناه دادن پناه بردن
harboured پناه دادن پناه بردن
harbouring پناه دادن پناه بردن
refuge پناه دادن پناه بردن
harbours پناه دادن پناه بردن
take reffuge پناه اوردن پناه بردن
bounces پس جستن
spring جستن
overleap جستن از
springs جستن
bounced پس جستن
bounce پس جستن
outjockey جستن بر
jumps جستن
jumped جستن
jump جستن
transcend سبقت جستن
transcended سبقت جستن
to find fault with عیب جستن
transcending سبقت جستن
transcends سبقت جستن
overridden برتری جستن بر
shoot-outs بالا جستن
denied تبری جستن
denies تبری جستن
shoot-out بالا جستن
shoot out بالا جستن
shoot forth بالا جستن
deny تبری جستن
to keep one's distance دوری جستن
denying تبری جستن
to make a pounce ناگهان جستن
override برتری جستن بر
overrides برتری جستن بر
overrode برتری جستن بر
forestalled پیش جستن بر
forestalls پیش جستن بر
outguess سبقت جستن
outbalance پیشی جستن
out act پیشی جستن از
get the start of سبقت جستن بر
outrunning پیشی جستن بر
antecede برتری جستن
outruns پیشی جستن بر
forestall پیش جستن بر
outvie برتری جستن از
overtop برتی جستن بر
to give the go by to پیشی جستن بر
to get the upper hand پیشی جستن
to get the better of پیشی جستن بر
to gain the upper hand تفوق جستن
to gain a ccess تقرب جستن
to find f.with عیب جستن از
to carry sword شمشیر جستن
purgation برائت جستن
overtop برتری جستن از
outrun پیشی جستن بر
to be over the hump [American] <idiom> از خطر جستن
assists شرکت جستن
renounce تبری جستن از
renounced تبری جستن از
renounces تبری جستن از
to be off the hook <idiom> از خطر جستن
to come out of the woods <idiom> از خطر جستن
to be out of the woods <idiom> از خطر جستن
hips جستن پریدن
to be over the worst <idiom> از خطر جستن
assisting شرکت جستن
renouncing تبری جستن از
hip جستن پریدن
assisted شرکت جستن
leaped جستن دویدن
leaps جستن دویدن
best برتری جستن
excelling تفوق جستن بر
excelled تفوق جستن بر
excels تفوق جستن بر
excel تفوق جستن بر
assist شرکت جستن
leap جستن دویدن
find جستن تشخیص دادن
to gain a over برتری یاتفوق جستن بر
finds جستن تشخیص دادن
out maneuver تفوق جستن در مانور
wager of law تبری جستن با سوگند
to escape with life and limb سختی رهایی جستن
overleap جستن از روی نادیده گذشتن از
outstrips عقب گذاشتن پیشی جستن از
trump مغلوب ساختن پیشی جستن
trumps مغلوب ساختن پیشی جستن
outstripping عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstripped عقب گذاشتن پیشی جستن از
outstrip عقب گذاشتن پیشی جستن از
surpassed بهتر بودن از تفوق جستن
emulated برابری جستن با پهلو زدن
surpass بهتر بودن از تفوق جستن
anticipating پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
anticipates پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
emulate برابری جستن با پهلو زدن
emulates برابری جستن با پهلو زدن
emulating برابری جستن با پهلو زدن
anticipated پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
surpasses بهتر بودن از تفوق جستن
anticipate پیش گرفتن بر سبقت جستن بر
overjump بیش از اندازه نیروی خود جستن
to get the upper hand برتری جستن تفوق پیدا کردن
toget the start of one's rival بررقیبان خود پیشی یا سبقت جستن
to steal a march on any one بر کسی پیشدستی کردن یاسبقت جستن
to have recourse to a person بکسی توسل جستن یامتوسل شدن
unsheltered <adj.> بی پناه
bulwark پناه
guardless بی پناه
harbourage پناه
harbourless بی پناه
grith پناه
blinds پناه
open بی پناه
opened بی پناه
coverture پناه
defenseless بی پناه
erfuge پناه
bulwarks پناه
blind پناه
blinded پناه
fenceless بی پناه
guard پناه
refuges پناه
refuge پناه
opens بی پناه
shelterless بی پناه
defenceless بی پناه
safeguard پناه
safeguarding پناه
sconce پناه
exposed بی پناه
guards پناه
guarding پناه
safeguards پناه
safeguarded پناه
scoot بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooted بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scooting بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
scoots بسرعت ومثل تیر شهاب رفتن جستن
Good gracious ! Good heaven ! My god ! پناه برخدا
defilade جان پناه
shelterer پناه دهنده
cestus مشت پناه
parapets جان پناه
parapet جان پناه
fire in the hole به جان پناه
Good grief! پناه برخدا !
harbor پناه بردن
harbor پناه دادن
hand rail جان پناه
guard rail جان پناه
lee side سمت پناه
gorget گلو پناه
erfuge پناه گاه
embower پناه دادن
ear tab گوش پناه
ear cap گوش پناه
dismounted defilade جان پناه
mantelet جان پناه
awnings پناه پناهگاه
ambush پناه گاه
ambushed پناه گاه
ambushes پناه گاه
ambushing پناه گاه
shelter جان پناه
shelter پناه دادن
sheltered جان پناه
sheltered پناه دادن
sheltering جان پناه
sheltering پناه دادن
quarter پناه بردن به
traversing جان پناه
traverses جان پناه
turret جان پناه
turrets جان پناه
bunker جان پناه
bunkers جان پناه
trench جان پناه
trenches جان پناه
expose بی پناه گذاشتن
exposes بی پناه گذاشتن
exposing بی پناه گذاشتن
awning پناه پناهگاه
traverse جان پناه
traversed جان پناه
harbours پناه بردن
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com