Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 206 (2 milliseconds)
English
Persian
awning
پناه پناهگاه
awnings
پناه پناهگاه
Search result with all words
shelter
پناهگاه پناه بردن
sheltered
پناهگاه پناه بردن
sheltering
پناهگاه پناه بردن
shelters
پناهگاه پناه بردن
Other Matches
defilade
درجان پناه و موضع گرفتن پناه یافتن
case mate
پناهگاه توپ پناهگاه بمب جای نصب توپ در ناو
harbouring
پناه دادن پناه بردن
take reffuge
پناه اوردن پناه بردن
harboured
پناه دادن پناه بردن
refuges
پناه دادن پناه بردن
refuge
پناه دادن پناه بردن
harbored
پناه دادن پناه بردن
harbours
پناه دادن پناه بردن
harbors
پناه دادن پناه بردن
harbour
پناه دادن پناه بردن
harboring
پناه دادن پناه بردن
ambushing
پناهگاه
shelters
پناهگاه
asylums
پناهگاه
asylum
پناهگاه
harboring
پناهگاه
harbored
پناهگاه
resort
پناهگاه
harbors
پناهگاه
howff
پناهگاه
shelter
پناهگاه
haven ofrest
پناهگاه
ambushes
پناهگاه
ambushed
پناهگاه
harborage
پناهگاه
howf
پناهگاه
harbor
پناهگاه
resorted
پناهگاه
resorts
پناهگاه
sheltering
پناهگاه
sanctury
پناهگاه
haven
پناهگاه
sheltered
پناهگاه
ambush
پناهگاه
refuges
پناهگاه
refuge
پناهگاه
harbouring
پناهگاه
harbour
پناهگاه
covert
پناهگاه
harboured
پناهگاه
harbours
پناهگاه
alee
پناهگاه کشتی
dugout
پناهگاه موقتی
stronghold
سنگر پناهگاه
strongholds
سنگر پناهگاه
dugouts
پناهگاه موقتی
burrowed
نقب پناهگاه
burrowing
نقب پناهگاه
burrows
نقب پناهگاه
emergency shelter
پناهگاه اضطراری
tax haven
پناهگاه مالیاتی
tax havens
پناهگاه مالیاتی
lean-to
پناهگاه موقت
lean-tos
پناهگاه موقت
light shelter
پناهگاه سبک
sanctuary
پناهگاه تحصین
burrow
نقب پناهگاه
elephant shelter
پناهگاه فلزی
hovel
پناهگاه خیمه
hovels
پناهگاه خیمه
elephant shelter
پناهگاه ضدگلوله
dug out
پناهگاه زیرزمینی
case mate
پناهگاه توپ
sanctuaries
پناهگاه تحصین
pup tent
چادر پناهگاه
funk hole
پناهگاه موقتی
casemate
پناهگاه توپ
action station
پناهگاه ضد تک هوایی دشمن
bursting layer
لایههای سقفی پناهگاه
holds
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
hold
نگهداشتن پناهگاه گرفتن
snowshed
پناهگاه روستایی در برابربرف
gone away
رانده شده از پناهگاه
air raid shelter
پناهگاه حمله هوائی
cuddy
پناهگاه کوچک مسقف در قایق
institutionalization
نهادی شدن به پناهگاه سپردن
covers
بوته زار پناهگاه شکار
dugouts
پناهگاه کنار زمین بازیگران
coverings
بوته زار پناهگاه شکار
dugout
پناهگاه کنار زمین بازیگران
cover
بوته زار پناهگاه شکار
erfuge
پناهگاه روی زمینی در وسط خیابان
cove
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
coves
خور پناهگاه ساحلی دامنه کوه
on berth
ناوی که داخل پناهگاه یا بندرلنگرانداخته است
bomb proof
پناهگاه یاساختمانی که در مقابل بمب مقاوم باشد
wind shadow
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
view halloo
فریاد شکارچی پس ازمشاهده بیرون جستن روباه از پناهگاه
exposed
بی پناه
blinded
پناه
guard
پناه
defenseless
بی پناه
bulwark
پناه
guards
پناه
coverture
پناه
safeguards
پناه
safeguarding
پناه
unsheltered
<adj.>
بی پناه
blind
پناه
blinds
پناه
refuge
پناه
refuges
پناه
safeguard
پناه
safeguarded
پناه
bulwarks
پناه
open
بی پناه
fenceless
بی پناه
shelterless
بی پناه
defenceless
بی پناه
guardless
بی پناه
harbourless
بی پناه
erfuge
پناه
guarding
پناه
harbourage
پناه
sconce
پناه
grith
پناه
opens
بی پناه
opened
بی پناه
tallyho
فریاد شکارچی هنگام دیدن روباه که از پناهگاه بیرون دویده
guard rail
جان پناه
lee side
سمت پناه
ear cap
گوش پناه
ear tab
گوش پناه
hand rail
جان پناه
harbor
پناه بردن
gorget
گلو پناه
mantelet
جان پناه
Good gracious ! Good heaven ! My god !
پناه برخدا
embower
پناه دادن
to seek shelter
پناه جستن
dismounted defilade
جان پناه
defilade
جان پناه
to seek refuge
پناه جستن
erfuge
پناه گاه
Good grief!
پناه برخدا !
cestus
مشت پناه
shelterer
پناه دهنده
fire in the hole
به جان پناه
harbor
پناه دادن
exposes
بی پناه گذاشتن
sheltered
پناه دادن
trenches
جان پناه
trench
جان پناه
sheltering
جان پناه
sheltering
پناه دادن
bunkers
جان پناه
shelters
جان پناه
shelters
پناه دادن
bunker
جان پناه
sheltered
جان پناه
shelter
پناه دادن
expose
بی پناه گذاشتن
exposing
بی پناه گذاشتن
traverse
جان پناه
traversed
جان پناه
traverses
جان پناه
traversing
جان پناه
quarter
پناه بردن به
ambush
پناه گاه
ambushed
پناه گاه
ambushes
پناه گاه
ambushing
پناه گاه
harbored
پناه دادن
harbored
پناه بردن
harboured
پناه دادن
harboured
پناه بردن
turret
جان پناه
harbouring
پناه دادن
harbouring
پناه بردن
parapet
جان پناه
harbour
پناه بردن
harbours
پناه دادن
harbours
پناه بردن
parapets
جان پناه
harboring
پناه دادن
harboring
پناه بردن
turrets
جان پناه
shelter
جان پناه
harbors
پناه دادن
harbors
پناه بردن
harbour
پناه دادن
ante-mural
[e]
جان پناه دفاعی
ensconce
پوشاندن پناه دادن
they took refuge in a cave
بغاری پناه بردند
ensconced
پوشاندن پناه دادن
protective cover
جان پناه دفاعی
take cover
جان پناه گرفتن
ensconcing
پوشاندن پناه دادن
ensconces
پوشاندن پناه دادن
pis aller
اخرین پناه چاره
To seek refuge ( shelter).
پناه آوردن ( بردن )
to hunker down in a place
در جایی پناه بردن
lee
سمت پناه دار
lodge
به لانه پناه بردن
lodged
به لانه پناه بردن
lodges
به لانه پناه بردن
To shelter someone .
به کسی پناه دادن
lairs
بلانه پناه بردن
lair
بلانه پناه بردن
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com