English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (10 milliseconds)
English Persian
lattice window پنجره مشبک
lattice windows پنجره مشبک
grille پنجره مشبک
grilles پنجره مشبک
lattic-window پنجره مشبک
Search result with all words
grillwork پنجره مشبک سازی
air-grating [پنجره مشبک برای عبور هوا]
Lantern ring رینگ مشبک یا پنجره ای
Other Matches
child window پنجره کوچکتر نمیتواند از مرز پنجره بزرگتر خارج شود و وقتی پنجره اصلی بسته است آن هم بسته میشود
netted veined دارای رگههای مشبک مشبک العروق
lattice suspension bridge پل تعلیق مشبک پل اویز مشبک
title میله افقی در بالای یک پنجره که نام آن برنامه یا پنجره را بیان میکند
titles میله افقی در بالای یک پنجره که نام آن برنامه یا پنجره را بیان میکند
picture window پنجره دل باز وخوش منظره پنجره بزرگ
double lancet [پنجره گوتیکی با دو پنجره سر نیزه ای]
horizontal میلهای در پایین پنجره که نشان میدهد صفحه پهن تر از پنجره است . کاربر میتواند به صورت افق در صفحه حرکت کند و این میله را بکشد
cascading windows چندین پنجره که روی هم نمایش داده می شوند به طوری که فقط عنوان پنجره رویی نمایش داده میشود
windowing 1-عمل تنظیم یک پنجره برای نمایش اطلاعات درصفحه . 2-نمایش یا دستیابی به اطلاعات از طریق پنجره
netted مشبک
retiform مشبک
flowing <adj.> مشبک
gridded مشبک
honeycomb مشبک
honeycombs مشبک
latticed مشبک
grilled مشبک
meshy مشبک
cancellated مشبک
retculate مشبک
cancellate مشبک
reticular مشبک
cribriform مشبک
mesh iron اهن مشبک
honeycomb coil پیچک مشبک
bar screen ریچه مشبک
hollow brick اجر مشبک
latticework چیز مشبک
bar screen دریچه مشبک
lattice woung coil پیچک مشبک
pierced woodwork چوبکاری مشبک
interknit در هم مشبک کردن
Geometrical مشبک کاری
interwove مشبک کردن
interweaving مشبک کردن
interweaves مشبک کردن
interweave مشبک کردن
interlace مشبک کردن
lattice grider تیر مشبک
lattice mast دکل مشبک
lattice suspension bridge پل اویزشی مشبک
lattice tower دکل مشبک
aperture mask صفحه مشبک
checker brick اجر مشبک
wire mesh اهنبندی مشبک
truss تیر مشبک
trussed تیر مشبک
trusses تیر مشبک
air-bick سفال مشبک
lattice کار مشبک
lattice تیر مشبک
lattices کار مشبک
reticulate مشبک کردن
lattices تیر مشبک
fretwork specialist مشبک کار
trussing تیر مشبک
trestle work پایههای مشبک
checker chamber اطاقک مشبک
crate صندوق مشبک
sleeve brick اجر مشبک
meshwork کارهای مشبک
perforated cover plates صفحات مشبک
perforated brick اجر مشبک
truss bridge پل با تیر مشبک
lattice tower برج مشبک
shadow mask صفحه مشبک
crates صندوق مشبک
luggage net باربند فلزی مشبک
chancel-rail دیواره مشبک [کلیسا]
chancel-rail نرده مشبک [کلیسا]
chancelor جداره مشبک [کلیسا]
lattic-bridge تیر حمال مشبک
perforated metal basket سبد فلزی مشبک
slotted casing لوله جدار مشبک
reinforced grillage ارماتور مشبک فلزی
Kentish tracery مشبک کاری کنتی
net winged دارای بال مشبک
lattice girder تیر حمال مشبک
reticulum بافت همبند و مشبک
drop-tracery تزئینات مشبک کاری
interlaced درهم بافته مشبک
expanded metal ورق اهن مشبک
reticulate شبکه کردن مشبک
mesh reinforcement ارماتور مشبک فلزی
transom پنجره بالای در یا بالای پنجره دیگری
gridiron خطوط یا میلههای فلزی مشبک
rack توری مشبک اشغال گیر
racked توری مشبک اشغال گیر
racks توری مشبک اشغال گیر
wracked توری مشبک اشغال گیر
wracks توری مشبک اشغال گیر
cellular metal floor raceway سیم روی کف مشبک اطاق
corner truss تیر مشبک کنج دار
laced column ستون مشبک با بستهای چپ وراست
caul نوعی روسری مشبک توری
lattice analogy روش قیاس به تیر مشبک
grillage زمینه و طرح مشبک توری و غیره
mesh شبکه تور مانند یا مشبک کردن
form-piece [تکه های سنگ در مشبک کاری]
meshes شبکه تور مانند یا مشبک کردن
meshing شبکه تور مانند یا مشبک کردن
lattic-moulding [ابزار بند مشبک یا توری مانند]
screen pipe لوله مشبک که در قسمت ابزای چاه نصب میشود
choir-rail [ردیفی از نرده ها یا جداره ی مشبک که جایگاه همسرایان را از شبستان کلیسا جدا می کند.]
platelet صفحه کوچکی در سیستمهای سیالی که سطح ان مشبک ویا دارای کانالهای دقیقی میباشد
peeper پنجره
casements پنجره
casement پنجره
winnock پنجره
cant bay window کج پنجره
sashes پنجره
window-sill لب پنجره
window-sills لب پنجره
thirl پنجره
window پنجره
sole plate کف پنجره
biforis دو پنجره
sash پنجره
biforus دو پنجره
inlier پنجره
internal window sill کف پنجره داخلی
text window پنجره متن
persian blinds پنجره کرکرهای
blind window پنجره نما
pivoting window پنجره گردان
sun blind پرده پنجره
pivoting window پنجره محوری
balance window پنجره چرخان
windowing ایجاد پنجره
window leaf لنگه پنجره
rear window پنجره عقب
ventilation blind پیش پنجره
Venetian blind پنجره کرکره
vent wing پنجره گردان
active window پنجره فعال
air grate پنجره هواکش
two light frame پنجره دوچشمه
stormproof window پنجره ضد طوفان
lantern light پنجره فانوسی
inactive window پنجره غیرفعال
three panes window پنجره سه لنگه
continuous window پنجره سراسری
window pane جام پنجره
cross bar of window الت پنجره
three panes window پنجره سه چشمه
dormer window پنجره شیروانی
oriel پنجره بالکن
oculus پنجره گرد
fenestral پنجره دار
fenestration پنجره بندی
clerestory پنجره بام
fenestrate پنجره دار
smith and founder یراق در و پنجره
case ment پنجره لولادار
case ment پنجره پوشش
case window پنجره لولادار
middle lintel in window کمرکش پنجره
open light پنجره واشو
two light frame پنجره دو قلو
glazing bar الت پنجره
sky light پنجره شیروانی
fire screen پنجره بخاری
windowpane شیشه پنجره
grille پنجره بلندگو
compss-window پنجره کنسولی
dead-light پنجره ثابت
double window پنجره دو جداره
fan light پنجره بالای در
sashes پنجره گذاردن
sashes پنجره گلخانه
sash پنجره گذاردن
sash پنجره گلخانه
French window پنجره لولادار
chicago window پنجره شیکاگویی
cathedrian wheel پنجره چرخی
shutter پشت پنجره
ajimez شکاف پنجره
aximez شکاف پنجره
balanced window پنجره چرخان
biforate window پنجره دودر
shutters پنجره کرکرهای
shutters پشت پنجره
shutter پنجره کرکرهای
ingo [تو رفتگی در و پنجره]
ingoing [تو رفتگی در و پنجره]
Ipswich window پنجره بالکن
jalousie پشت پنجره ای
lantern-light پنجره فانوسی
fanlights پنجره بالای در
fanlight پنجره بالای در
grilled پنجره دار
fender پنجره روکش
window-panes جام پنجره
window-box قاب پنجره
window box قاب پنجره
window-sill هرهی پنجره
sills قرنیز کف پنجره
sill قرنیز کف پنجره
window-sills هرهی پنجره
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com