English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 152 (8 milliseconds)
English Persian
intoed پنجه برگشته
Search result with all words
pigeon toed دارای پنجه برگشته
Other Matches
palmatifid دارای شکافی شبیه پنجه دست شکافته پنجه
renegade از دین برگشته برگشته
renegades از دین برگشته برگشته
pentadactyl دارای پنج پنجه دارای پنج زائده شبیه پنجه
revolute لب برگشته
inflexed برگشته
turn down برگشته
retorted برگشته
inverse برگشته
recurvate برگشته
retrousse برگشته
retroflected برگشته
reflexed برگشته
resupine بعقب برگشته
revers لبه برگشته
retroverted بعقب برگشته
runagate از دین برگشته
recurvate برگشته کردن
foxed رنگ برگشته
extrorse بیرون برگشته
apostate از دین برگشته
apostates از دین برگشته
turn down یقه برگشته
recurve برگشته کردن
involuted بحال نخست برگشته
unlucky بخت برگشته بدیمن
hook bill منقار نوک برگشته
the tide has turned ورق برگشته است
calkin نوک برگشته نعل
chukka پوتین نوک برگشته
backswept برگشته بطور مایل واریب
scimitar شمشیر کارد دسته دراز ونوک برگشته
billhook نوعی کارد بزرگ که دارای نوک برگشته است
the inquisition دادگاهی که کارش دادرسی مردمان از دین برگشته یارافضی و به کیفر رساندن
griff پنجه
talons پنجه
toes پنجه
adactylous بی پنجه
toe پنجه
fork پنجه
forking پنجه
fives پنجه
cross arm پنجه
fistula پنجه
digitation پنجه
digitigrade پنجه رو
downstream toe پنجه سد
talon پنجه
clawed پنجه
clawing پنجه
pitchfork پنجه
pitchforks پنجه
pawing پنجه
claws پنجه
pawed پنجه
paw پنجه
paws پنجه
claw پنجه
toe با پنجه پا زدن
hellweed پنجه کلاغ
heel and toe با پنجه و پاشنه
hand post پنجه راهنما
toe با پنجه پا راندن
the mailed fist زور سر پنجه
wild bryony پنجه کلاغ
palmate شبیه پنجه
pedatifid پنجه وار
pentadactylic پنجه دار
pentadactylous پنجه دار
leptodactyl باریک پنجه
kick up زدن پنجه
lycopodium پنجه گرگی
toe cap پنجه کفش
intoed پنجه بتو
lycopod پنجه گرگی
fissiped پنجه شکافته
fissidactyl پنجه شکافته
lobster claw پنجه خرچنگی
cyclamen پنجه مریم
cyclamens پنجه مریم
sowbread پنجه مریم
swine bread پنجه مریم
cat's paws پنجه گربه
cat's paw پنجه گربه
pawing پنجه زدن
tiptoes نوک پنجه
tiptoeing نوک پنجه
paws پنجه زدن
tiptoe نوک پنجه
toeless بدون پنجه
branch pipe پنجه اگزوز
pawed پنجه زدن
knuckle duster پنجه بوکس
knuckle-duster پنجه بوکس
knuckle-dusters پنجه بوکس
tiptoed نوک پنجه
paw پنجه زدن
brass knuckles پنجه بوکس
brass knuckles پنجه مشت زنی
square toed دارای پنجه مربع
winnowwing fan جام پنجه شانه
pounce درحال حمله با پنجه
pounces درحال حمله با پنجه
crow foot zinc پیل پنجه کلاغی
pouncing درحال حمله با پنجه
toeplate نعل پنجه کفش
pounced درحال حمله با پنجه
hunker روی پنجه پاایستادن
ball of toe گوشت زیر پنجه پا
lumbrical ماهیچه انگشت یا پنجه
digitation انشعاب بشکل پنجه
monkey fist گره پنجه میمون
clevis اتصال پنجه مفصلی
ground fir پنجه گرگ سلاژین
pedate پنجه دار شبیه پا
devil's claw خفت پنجه دیوی
forepaw پنجه پای جلو
forepaw پنجه دست حیوانات
toe off جدا شدن پنجه پا از زمین
syndactylism پیوستگی واتصال پنجه ها بیکدیگر
He has a delightful touch on the guitar . گیتار را با پنجه گرمی می نوازد
fingering پنجه گذاری انگشت کاری
scooping پنجه ماشین خاک برداری
base thickness of buttress عرض پنجه پشت بند
heat muff پوشش اطراف پنجه اگزوز
pigeon toed دارای پنجه خمیده بداخل
scoop پنجه ماشین خاک برداری
cross swords دست و پنجه نرم کردن
scooped پنجه ماشین خاک برداری
hand-to-hand دسته و پنجه نرم کردن
hand to hand دسته و پنجه نرم کردن
scoops پنجه ماشین خاک برداری
Ravishingly beautiful. مثل پنجه آفتاب ( بسیار زیبا )
Foxglove گل پنجه علی [در تهیه رنگ زرد]
palmipede پرندهای که پنجه هایش پرده دارد
pentadactylate دارای پنج زائده شبیه پنجه
ringent دارای دهن باز دارای لبان برگشته
cats paw الت دست دیگران گره پنجه گربهای
jacana پرنده پا دراز و پنجه بزرگ مکزیکی که در اب راه میرود
tap dance نوعی رقص که در ان پنجه وپاشنه پا را به سرعت به زمین می زنند
barburetor heater جلد نصب شده دراطراف لولههای پنجه اگزوز
to sit up and beg التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
crow's foot هرچیزی بشکل پنجه کلاغ چین و چروک گوشه لب و چشم.
longspur انواع پرندگان پنجه بلند نواحی قطبی وشمال امریکا
to beg [of a dog holding up front paws] التماس کردن [سگی با بالا بردن پنجه های جلویی]
bear's foot نوعی گیاه خریق که برگ هایی به شکل پا و پنجه ها خرس دارد.
evolute بسط منحنی مسطح وابسته به منحنی مسطح بعقب برگشته
parmakli لوزی پنجه ای [این طرح در گلیم های ترکیه بکار رفته و در اصطلاح محلی به معنی انگشت می باشد.]
musub duchi موسوب داچی ایستادن بگونه ایکه پاشنه پاها به هم چسبیده و پنجه ها به اندازه 54 درجه زاویه داشته باشند
pentadactylate پنج انگشتی دارای پنج پنجه
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com