Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (14 milliseconds)
English
Persian
concealment
پنهان بودن
hideousness
پنهان بودن
to be in hiding
پنهان بودن
Other Matches
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
perdue
پنهان
backdoor
پنهان
cryptical
پنهان
latent
پنهان
occult
پنهان
cryptic
پنهان
veiled
پنهان
cryptically
پنهان
perdu
پنهان
delitescent
پنهان
perdu or due
پنهان
benined the curtain
پنهان
abstruse
پنهان
hugger mugger
پنهان
ram cache
RA پنهان
jackes
پنهان
hidden line
خط پنهان
secreted
پنهان کردن
secretes
پنهان کردن
booby-trapped
پنهان تله
secrete
پنهان کردن
absconding
پنهان شدن
secreting
پنهان کردن
booby trap
پنهان تله
absconds
پنهان شدن
obreption
پنهان روی
secretion
پنهان سازی
booby-traps
پنهان تله
booby-trap
پنهان تله
closet
پنهان کردن
closeted
پنهان کردن
booby-trapping
پنهان تله
closeting
پنهان کردن
furtive
پنهان نهانی
closets
پنهان کردن
latescent
پنهان شونده
covers
پنهان کردن
coverings
پنهان کردن
disguised
پنهان کردن
hidden
پنهان کرده
disguises
پنهان کردن
disguising
پنهان کردن
to be in hiding
پنهان ماندن
disguise
پنهان کردن
codes
رمزهای پنهان
shadows
پنهان کردن
absconded
پنهان شدن
abscond
پنهان شدن
memory cache
حافظه پنهان
fudging
پنهان شدن
fudges
پنهان شدن
fudged
پنهان شدن
fudge
پنهان شدن
cover
پنهان کردن
caches
پنهان کردن
to absent oneself
پنهان شدن
cache
پنهان کردن
concealed
پنهان شده
shadow
پنهان کردن
shadowed
پنهان کردن
shadowing
پنهان کردن
surreptitious
پنهان محرمانه
hidden line removal
حذف خط پنهان
conceal
پنهان کردن
under cover
<idiom>
پنهان شدن
eloign
پنهان کردن
to keep dark
پنهان ماندن
disguised unemployment
بیکاری پنهان
disguised underemployment
کم کاری پنهان
lay low
<idiom>
پنهان کردن
burrow
پنهان شدن
burrowed
پنهان شدن
burrowing
پنهان شدن
burrows
پنهان شدن
masks
پنهان کردن
sweep under the rug
<idiom>
پنهان کردن
Just between you and me. . .
از شما چه پنهان …
hidden inflation
تورم پنهان
hidden file
فایل پنهان
cloaks
پنهان کردن
cloaking
پنهان کردن
hidden codes
کدهای پنهان
cloaked
پنهان کردن
cloak
پنهان کردن
cover up
<idiom>
پنهان کاربدواشتباه
hidden objects
اشیاء پنهان
hidden surface
سطح پنهان
hidden unemployment
بیکاری پنهان
i hid my self
را پنهان کردم
hickok belt
پنهان شدن
inapparent
ناپیدا پنهان
mask
پنهان کردن
cryptography
پنهان شناسی
hide
پنهان کردن
dissimulate
پنهان کردن
hide
پنهان شدن
dissimulated
پنهان کردن
dissimulates
پنهان کردن
dissimulating
پنهان کردن
to lie hid
پنهان ماندن
by end
قصد پنهان
conceals
پنهان کردن
crypianalysis
پنهان کاری
encrypt
پنهان کردن
hides
پنهان شدن
insconce
پنهان شدن
hides
پنهان کردن
concealable
پنهان کردنی
veil
مستوریا پنهان کردن
embed
درزمین پنهان کردن
murder will out
خون نا حق پنهان نمینماند
embeds
درزمین پنهان کردن
pocket
درجیب پنهان کردن
secretive
سری پنهان کار
veils
مستوریا پنهان کردن
booby trap
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trap
با پنهان تله مجهزکردن
keep under one's hat
<idiom>
پنهان نگاه داشتن
let it all hang out
<idiom>
پنهان نکردن چیزی
latent electronic image
تصویر الکتریکی پنهان
darkle
در تاریکی پنهان شدن
to lie or keep close
پنهان بردن یاماندن
they took refuge in a cave
در غاری پنهان شدند
booby-traps
با پنهان تله مجهزکردن
ironies
مسخره پنهان سازی
occult
از نظر پنهان کردن
inconcealable
غیرقابل پنهان کردن
concealment
پنهان کردن پوشاندن
booby-trapping
با پنهان تله مجهزکردن
to keep secret
پنهان داشتن راز
booby-trapped
با پنهان تله مجهزکردن
pockets
درجیب پنهان کردن
irony
مسخره پنهان سازی
the criminals' lair
پنهان گاه جنایتکاران
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
obstructor
پوشاننده پنهان کننده
hidden information
اطلاعات پنهان کرده
camouflaging
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflage
پنهان کردن وسایل جنگی
mask
ماسک زدن پنهان کردن
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
camouflages
پنهان کردن وسایل جنگی
hickok belt
مخفی شدن پنهان کردن
To do something on the sly (in secret).
کاری را پنهان انجام دادن
software encryption
پنهان کردن نرم افزاری
to ballot for
بارای پنهان انتخاب کردن
becloud
زیر ابر پنهان کردن
masks
ماسک زدن پنهان کردن
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contain
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
I stayed in concealment until the danger passed.
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
right out
<idiom>
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
ensconcing
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to hide one's head
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
to go into hiding
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
ensconce
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
to go underground
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
ensconces
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconced
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
gloss over
<idiom>
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
outnumber
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbers
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
to mind
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
to be in one's right mind
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
caches
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache memory
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
stalking horse
اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
conceals
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
There is more to it than meets the eye.
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
oubiette
زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
hidden
فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
conceal
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
to be hard put to it
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
belonged
مال کسی بودن وابسته بودن
belong
مال کسی بودن وابسته بودن
lurked
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurk
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
lurks
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
fits
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
شایسته بودن برای مناسب بودن
Recent search history
✘ Close
Contact
 |
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com