Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 209 (12 milliseconds)
English
Persian
secretion
پنهان سازی
Search result with all words
hit
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hits
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
hitting
داده بازیابی شده از حافظه پنهان و نه رسانه ذخیره سازی . برای بیان اینکه در زمان صرفه جویی شده و پنهان سازی مفید بوده است
cache
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
caches
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
ironies
مسخره پنهان سازی
irony
مسخره پنهان سازی
cache memory
مدار منط قی که زمان ذخیره سازی داده در حافظه پنهان و نیز زمان دستیابی به داده در خافظه پنهان و زمان دستیابی به رسانه کند تر را مشخص میکند
Other Matches
cover one's tracks
<idiom>
پنهان کردن یا نگفتن اینکه شخصی کجا بوده (پنهان کاری کردن)
rectification
یکسو سازی همسو سازی مستقیم سازی
calculating
دوباره سازی یا ایجاد داده جدید از طریق فشرده سازی وقایع عددی معین
pilot materials
وسایل و دست ابزارهای ماشین سازی یا مدل سازی
ordnance plant
کارخانجات اسلحه سازی یامهمات سازی
jagger
الت کنگره سازی یادندانه سازی
delitescent
پنهان
latent
پنهان
abstruse
پنهان
hugger mugger
پنهان
occult
پنهان
veiled
پنهان
cryptical
پنهان
cryptic
پنهان
perdu or due
پنهان
perdu
پنهان
hidden line
خط پنهان
benined the curtain
پنهان
perdue
پنهان
ram cache
RA پنهان
jackes
پنهان
cryptically
پنهان
backdoor
پنهان
pre-treatment
عملیات مقدماتی و آماده سازی
[مثل شستشوی پشم قبل از رنگرزی و یا آماده سازی دار جهت چله کشی]
one level address
سازماندهی فضای ذخیره سازی که هر نوع رسانه ذخیره سازی یکسان رفتار می شوند
frustration
خنثی سازی محروم سازی
ouster
بی بهره سازی محروم سازی
subjugation
مقهور سازی مطیع سازی
irritancy
پوچ سازی باطل سازی
frustrations
خنثی سازی محروم سازی
imagery
مجسمه سازی شبیه سازی
formularization
کوتاه سازی ضابطه سازی
closeting
پنهان کردن
to be in hiding
پنهان بودن
i hid my self
را پنهان کردم
to absent oneself
پنهان شدن
hidden file
فایل پنهان
cloak
پنهان کردن
hidden inflation
تورم پنهان
closets
پنهان کردن
closet
پنهان کردن
closeted
پنهان کردن
cloaked
پنهان کردن
to lie hid
پنهان ماندن
cloaking
پنهان کردن
to keep dark
پنهان ماندن
cloaks
پنهان کردن
furtive
پنهان نهانی
to be in hiding
پنهان ماندن
covers
پنهان کردن
coverings
پنهان کردن
concealment
پنهان بودن
hidden surface
سطح پنهان
hidden
پنهان کرده
encrypt
پنهان کردن
Just between you and me. . .
از شما چه پنهان …
hidden unemployment
بیکاری پنهان
hideousness
پنهان بودن
lay low
<idiom>
پنهان کردن
sweep under the rug
<idiom>
پنهان کردن
under cover
<idiom>
پنهان شدن
hidden objects
اشیاء پنهان
cover
پنهان کردن
concealed
پنهان شده
caches
پنهان کردن
cache
پنهان کردن
disguised underemployment
کم کاری پنهان
disguised unemployment
بیکاری پنهان
obreption
پنهان روی
cover up
<idiom>
پنهان کاربدواشتباه
hidden line removal
حذف خط پنهان
eloign
پنهان کردن
by end
قصد پنهان
surreptitious
پنهان محرمانه
hides
پنهان کردن
hides
پنهان شدن
secrete
پنهان کردن
secreted
پنهان کردن
secretes
پنهان کردن
secreting
پنهان کردن
insconce
پنهان شدن
concealable
پنهان کردنی
booby trap
پنهان تله
codes
رمزهای پنهان
booby-trap
پنهان تله
hide
پنهان شدن
hide
پنهان کردن
dissimulating
پنهان کردن
shadow
پنهان کردن
shadowed
پنهان کردن
shadowing
پنهان کردن
shadows
پنهان کردن
disguise
پنهان کردن
disguised
پنهان کردن
disguises
پنهان کردن
disguising
پنهان کردن
conceals
پنهان کردن
conceal
پنهان کردن
dissimulate
پنهان کردن
inapparent
ناپیدا پنهان
dissimulated
پنهان کردن
dissimulates
پنهان کردن
memory cache
حافظه پنهان
fudge
پنهان شدن
burrowing
پنهان شدن
burrows
پنهان شدن
absconded
پنهان شدن
mask
پنهان کردن
abscond
پنهان شدن
crypianalysis
پنهان کاری
fudging
پنهان شدن
fudges
پنهان شدن
fudged
پنهان شدن
cryptography
پنهان شناسی
masks
پنهان کردن
hickok belt
پنهان شدن
burrowed
پنهان شدن
burrow
پنهان شدن
hidden codes
کدهای پنهان
latescent
پنهان شونده
booby-trapping
پنهان تله
booby-trapped
پنهان تله
absconds
پنهان شدن
booby-traps
پنهان تله
absconding
پنهان شدن
erasable
1-رسانه ذخیره سازی که قابل استفاده مجدد است . 2-ذخیره سازی موقت
murder will out
خون نا حق پنهان نمینماند
pocket
درجیب پنهان کردن
pockets
درجیب پنهان کردن
darkle
در تاریکی پنهان شدن
inconcealable
غیرقابل پنهان کردن
let it all hang out
<idiom>
پنهان نکردن چیزی
secretive
سری پنهان کار
to keep secret
پنهان داشتن راز
keep under one's hat
<idiom>
پنهان نگاه داشتن
to lie or keep close
پنهان بردن یاماندن
occult
از نظر پنهان کردن
concealment
پنهان کردن پوشاندن
occultly
بطور پوشیده یا پنهان
obstructor
پوشاننده پنهان کننده
booby trap
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapped
با پنهان تله مجهزکردن
booby-trapping
با پنهان تله مجهزکردن
the criminals' lair
پنهان گاه جنایتکاران
booby-traps
با پنهان تله مجهزکردن
latent electronic image
تصویر الکتریکی پنهان
embed
درزمین پنهان کردن
embeds
درزمین پنهان کردن
veil
مستوریا پنهان کردن
veils
مستوریا پنهان کردن
they took refuge in a cave
در غاری پنهان شدند
hidden information
اطلاعات پنهان کرده
booby-trap
با پنهان تله مجهزکردن
saved
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
saves
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
save
ذخیره سازی داده یا برنامه روی رسانه ذخیره سازی جانبی
To do something on the sly (in secret).
کاری را پنهان انجام دادن
hidden
پنهان کرده شده پوشیده
camouflage
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflaged
پنهان کردن وسایل جنگی
masks
ماسک زدن پنهان کردن
to ballot for
بارای پنهان انتخاب کردن
mask
ماسک زدن پنهان کردن
camouflaging
پنهان کردن وسایل جنگی
camouflages
پنهان کردن وسایل جنگی
becloud
زیر ابر پنهان کردن
software encryption
پنهان کردن نرم افزاری
hickok belt
مخفی شدن پنهان کردن
symmetrical compression
سیستم فشرده سازی که همان توان پردازش و زمان را برای فشرده سازی و از حالت فشرده در آوردن تصویر نیاز دارد
to go into hiding
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
I stayed in concealment until the danger passed.
خودم را پنهان کردم با خطر گذشت
He tried to conceal the facts.
سعی داشت حقیقت را پنهان کند
ensconced
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to hide one's head
ازشرمساری پنهان شدن پناه بردن
ensconce
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
ensconces
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
to go underground
خود را پنهان کردن
[از اولیاء امور]
right out
<idiom>
به شکلی که هیچ چیز پنهان نباشد
ensconcing
پنهان شدن خودرادرجان پناه جادادن
gloss over
<idiom>
پنهان کردن ،خوب جلوه دادن
cache memory
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
caches
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
cache
فایل کردن یا قرار دادن در حافظه پنهان
sorted
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sort
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
sorts
الگوریتم مرتب سازی داده ها که داده ها می توانند بیشتر از محل خود در عمل مرتب سازی حرکت کنند
conceal
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
stalking horse
اسب یا چیزی شبیه به ان که شکارچی در پشت ان پنهان است
oubiette
زندان پنهان که در بالای ان یک روزنه هست و بس سیاه چال
hidden
فرمول ریاضی که خط وط پنهان را از تصویر دو بعدی شی D پاک میکند
There is more to it than meets the eye.
ارزش
[و یا حقایق]
پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
conceals
پنهان کردن یا نشان ندادن اطلاعات یا گرافیک به کاربر
electronic
کامپیوتر دیجیتالی با قط عات الکترونیکی حالت ساده با CPU و حافظه اصلی و فضای ذخیره سازی و دستگاه ورودی / خروجی . که توسط قط عات الکترونیکی و مدارهای مجتمع پیاده سازی می شوند
reveals
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
reveal
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
revealed
نمایش اطلاعاتی که پنهان شده بودند پس ازاینکه شرط برقرار شد
retention
زمانی که تصویرتلویزیون پس ازنمایش دادن پنهان میشود,.به علت فسفرمقاوم
stoaway
کسیکه خودرادرکشتی پنهان میکندکه پول از او نگیرندتاکشتی راه بیفتد
bran pie
فرف بزرگ پراز سبوس که اسباب بازیهایی درمیان ان پنهان می کنند
pompeian
وابسته به شهر ایتالیایی که زیر خاکسترهای اتش نشانی پنهان است
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com