Dictiornary-Farsi.com
English Persian Dictionary - Beta version
Home
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 156 (8 milliseconds)
English
Persian
collateral
پهلو به پهلو متوازی
Other Matches
They were walking three abreast.
سه نفری پهلو به پهلو قدم می زدند
line abreast
کشتی هایی که پهلو به پهلو می روند
To toss and turn. To roll over.
از پهلو به پهلو غلتیدن (درخواب وغیره )
galncing collision
برخورد پهلو به پهلو
side by side columns
ستونهای پهلو به پهلو
sideling
از پهلو
side view
از پهلو
triangles
سه پهلو سه بر
triangle
سه پهلو سه بر
one-sided
یک پهلو
abreast
پهلو به پهلو
yoko
پهلو
laterally
از پهلو
two-edged
دو پهلو
two edged
دو پهلو
side arm
از پهلو
three sided
سه پهلو
hexagon
شش پهلو
hexagons
شش پهلو
sideways
از پهلو
sides
پهلو
side
پهلو
by
از پهلو
along side
در پهلو
sidewards
از پهلو
decagon
ده پهلو
sideward
از پهلو
side by side
پهلو به پهلو
flank
پهلو
hand
پهلو
flanking
پهلو
handing
پهلو
flanked
پهلو
broadsides
به پهلو
nip and tuck
پهلو به پهلو
broadside
به پهلو
one sided
یک پهلو
sidling
از پهلو
ship side
پهلو
sexangle
شش پهلو
sidestroke
شنای پهلو
many-sided
چند پهلو
transfer
پهلو- رفت
many sided
چند پهلو
pneumonia
سینه پهلو
quindec agon
پانزده پهلو
quinquelat eral
پنج پهلو
scalene
نابرابر پهلو
octagons
هشت پهلو
octagon
هشت پهلو
sideswipes
پهلو زدن به
transfers
پهلو- رفت
pentagon
پنج پهلو
side blown converter
مبدل پهلو دم
it has sides
سه پهلو دارد
septilateral
هفت پهلو
pentangular
پنج پهلو
peripeneumony
سینه پهلو
pitch diameter
قطر پهلو
polygonal
بسیار پهلو
lateral flexion
خم شدن به پهلو
along side
پهلو به پهلوی
multivocal
چند پهلو
prevarication
حرف دو پهلو
pentagons
پنج پهلو
pulmonitis
سینه پهلو
octangular
هشت پهلو
sideswipe
پهلو زدن به
slide
حرکت از پهلو
slab sided
پهن پهلو
yoko geri
ضربه به پهلو
equilateral
دو پهلو برابر
double-entendres
حرف دو پهلو
double entendres
حرف دو پهلو
double entendre
حرف دو پهلو
double talk
جمله دو پهلو
heptagonal
هفت پهلو
list
یک پهلو شدن
polygons
بسیار پهلو
polygon
بسیار پهلو
broadsides
ناو به پهلو
broadside
ناو به پهلو
slides
حرکت از پهلو
sideway
فرعی از پهلو
skidding
به پهلو سریدن
skidded
به پهلو سریدن
skid
به پهلو سریدن
skids
به پهلو سریدن
sides
پهلو کناره
side
پهلو کناره
transferring
پهلو- رفت
goosewing
دو پهلو بادبان
multilateral
چند پهلو
equilateral triangle
سه پهلو برابر
[ریاضی]
equiangular triangle
سه پهلو برابر
[ریاضی]
palter
دو پهلو سخن گفتن
sidesteps
صعود پلهای از پهلو
sidestepping
صعود پلهای از پهلو
pinwheel
چرخش از پهلو بدوربارفیکس
pneumococcus
میکرب سینه پهلو
crabs
به پهلو حرکت کردن
quadrilateral
چهار پهلو چهارضلعی
equivocal
دارای ابهام دو پهلو
companionship
مصاحبت پهلو نشینی
quadrilaterals
چهار پهلو چهارضلعی
sidewinder
ضربت سنگین از پهلو
crab
به پهلو حرکت کردن
harbourage
پهلو گرفتن در بندر
yoma tsuki
ضربه با دو دست به پهلو
lateralrelationship
نسبت در خط افقی از پهلو
sidestep
صعود پلهای از پهلو
sidestepped
صعود پلهای از پهلو
To sleep on ones side.
روی پهلو خوابیدن
scissor kick
پای قیچی در شنای پهلو
emulating
برابری جستن با پهلو زدن
scotch verdict
حکم غیرقطعی ودو پهلو
emulates
برابری جستن با پهلو زدن
emulated
برابری جستن با پهلو زدن
To dock . To berth.
پهلو گرفتن (کشتی در اسکله )
emulate
برابری جستن با پهلو زدن
chinese landing
پهلو گرفتن به سبک چینی
lateral pass
پاس توپ فوتبال از پهلو
yawed
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
yaw
پهلو بپهلو حرکت دادن هواپیما
pleuropneumonia
ذات الجنب توام با سینه پهلو
isosceles triangles
مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
isosceles triangle
مثلث متساوی الساقین سه گوشه دو پهلو برابر
bacon
گوشت نمک زدهء پهلو و پشت خوک
He lost control of the car and swerved towards a tree.
او
[مرد]
کنترل خودرو را از دست داد و از پهلو به درخت خورد.
prevarication
ساختن وکیل با طرف موکل افهارات دو پهلو و گمراه کننده شاهد
stockli
حرکت روی خرک ازانتها به وسط یا بعکس بادایره زدن ژیمناست از پهلو
trapezium
چهار پهلو چهار ضلعی غیر منظم
rollover
غلطیدن روی یا غلطیدن به پهلو
hendecagon
یازده پهلو یازده ضلعی
parallels
متوازی
parallel
متوازی
parallelling
متوازی
parallelled
متوازی
paralleling
متوازی
paralleled
متوازی
parallelogram
متوازی الاضلاع
parallelepiped
متوازی السطوح
collateral measures
اقدامت متوازی
connected measures
اقدامت متوازی
rhombuses
متوازی الاضلاع
rhombus
متوازی الاضلاع
parallelograms
متوازی الاضلاع
parallelogram of velocities
متوازی الاضلاع سرعتها
parallelogram of forces
متوازی الاضلاع نیروها
parallelepiped
حجم متوازی السطوح
parallelogram law of vectors
قاعده متوازی الاضلاع بردارها
rhomboid
متوازی الاضلاع شبیه لوزی
rhomb
منشور شش وجهی دارای وجوه متوازی الاضلاع
mercator projection
نقشه برجسته نمای دارای نصف النهارات متوازی
hatched moulding
گچ بری که عبارت است ازدورشته خطهای متوازی که همدیگر راقطع کر
Recent search history
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Dictiornary-Farsi.com