English Persian Dictionary - Beta version
 
 
Home
 
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
English Persian
powdery پودر مانند
Other Matches
bushbaby گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
bushbabies گونههای نخستیان میمون مانند جنگلهای حارهی افریقا از تیرهی Galagidae که شبگرد هستند و چشمان درشت و دم پرپشت و جارو مانند دارند
whiting پودر گچ
flour پودر
powdering پودر
powder پودر
powders پودر
halazone پودر هالوژن
chilli powder پودر فلفل
pulverable پودر شدنی
trituration پودر سازی
puff box پودر دان
pulverization پودر سازی
pulverizable پودر شدنی
pulverizer پودر ساز
powder پودر صورت
french chalk پودر خشک کن
baking powder پودر خمیرمایه
toothpowders پودر دندان
asphalt power پودر اسفالت
cake mix پودر کیک
to powder the hair پودر به مد یا بسرزدن
cayenne pepper پودر فلفلقرمز
powders پودر زدن به
powders پودر صورت
bleaching powder پودر کلر
powdering پودر زدن به
powder پودر زدن به
toothpowder پودر دندان
powdered گرد پودر
powdered lime پودر اهک
lime powder پودر اهک
talcum powder پودر طلق
talcum powder پودر تالک
gas tank پودر بنزین
pestle پودر ساختن
face powder پودر بزک
face powders پودر صورت
face powder پودر صورت
face powders پودر بزک
pestles پودر ساختن
carburization پودر شدگی
powdering پودر صورت
powder box جای پودر
powder box پودر دان
powdered lime اهک پودر شده
pulverizer دستگاه پودر کننده
pulverizable قابل تبدیل به پودر
chalks پودر گچی خط کشی
pulverable قابل تبدیل به پودر
chalked پودر گچی خط کشی
chalk پودر گچی خط کشی
chalking پودر گچی خط کشی
emery powder پودر سنگ سنباده
powder puffs اسباب پودر زنی
atomizers پودر کننده افشانگ
atomizer پودر کننده افشانگ
atomisers پودر کننده افشانگ
powder puff اسباب پودر زنی
triturate بصورت پودر دراوردن
lamellate لایه مانند ورقه مانند
fossiliferous فسیل مانند سنگواره مانند
blueing پودر ابی رنگ رختشویی
thermit مخلوط پودر الومینیم و اکسیداهن
bluing پودر ابی رنگ رختشویی
triturable بصورت پودر در اوردنی ساییدنی
flour ارد کردن پودر شدن
vaporizer بصورت پودر یاذرات ریز دراورنده
samaria پودر زرد کمرنگی بفرمول 3O 2sm
atomised تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomises تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomising تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomize تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomized تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
bleaching materiel پودر شستشو برای رفع الودگی عوامل شیمیایی
atomizing تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
atomizes تبدیل به پودر کردن مرکب از اتم یا ذرات ریزکردن
sea marker نوعی رنگ یا پودر رنگی که برای علامت گذاری اب دریا به کار می رود
adjustable wheel چرخ تنظیم پذیر [مانند بلندی] [چرخ تطبیق پذیر] [مانند نوع جاده]
torpex نوعی مواد منفجره که ازمخلوط تی ان تی و سیکلونیت و پودر الومینیوم تشکیل میشود و معمولا در اژدرهای دریایی و مین و بمبهای زیرابی به کار می رود
atomizing پودر کردن اتمیزه کردن
atomized پودر کردن اتمیزه کردن
atomize پودر کردن اتمیزه کردن
atomising پودر کردن اتمیزه کردن
atomises پودر کردن اتمیزه کردن
atomised پودر کردن اتمیزه کردن
atomizes پودر کردن اتمیزه کردن
analogues مانند
tough پی مانند
inimitable بی مانند
unprecedented بی مانند
unprecedentedly بی مانند
foggy مانند مه
plumose پر مانند
pipelike نی مانند
foggiest مانند مه
tougher پی مانند
incomparable بی مانند
capitate مانند سر
capillaceous مانند نخ
toughest پی مانند
unequaled بی مانند
unique بی مانند
uniquely بی مانند
vide مانند
foggier مانند مه
feathery پر مانند
frothy کف مانند
fulidal اب مانند
plumelike پر مانند
gypsiferous گچ مانند
mammilliform مانند
mammilary مانند
liplike لب مانند
without an e. بی مانند
womanlike زن مانند
etc و مانند آن
blotchy لک مانند
lambdoid مانند
inapproachable بی مانند
unequalled بی مانند
goatish بز مانند
myrtle formed اس مانند
analogue مانند
penniform پر مانند
string نخ مانند
reedier نی مانند
reediest نی مانند
reedy نی مانند
arundinaceous نی مانند
similar مانند
impish جن مانند
analogous مانند
unparalleled بی مانند
filiform نخ مانند
floriform گل مانند
as مانند
castellated دژ مانند
and so on و مانند ان
analog مانند
argillaceous گل مانند
simulant مانند
near- مانند
tendinous بی مانند
similiar مانند
near مانند
anthoid گل مانند
encephaloid مخ مانند
aquiform اب مانند
icily یخ مانند
unapproachable بی مانند
argillaceous رس مانند
nearer مانند
nearest مانند
nearing مانند
threadlike نخ مانند
thready نخ مانند
after the example of مانند
nears مانند
etcetera و مانند ان
neared مانند
fluty نی مانند
ghosty شبح مانند
coriaceous چرم مانند
corneous شاخ مانند
ghosty روح مانند
graniform دانه مانند
giantlike غول مانند
ensample مانند نظیر
graminaceous علف مانند
grasslike علف مانند
epidermoid بشره مانند
corpuscular گویچه مانند
discoid قرص مانند
godlike خدا مانند
falcated داس مانند
gladiate شمشیر مانند
coroniform تاج مانند
leatheroid چرم مانند
flannelly فلانل مانند
plantlike گیاه مانند
herby مانند بوته
collective goods مانند جاده
disklike صفحه مانند
discoidal قرص مانند
hoggish خوک مانند
discoidal صفحه مانند
hyaline شیشه مانند
in his own similitude مانند خودش
inimitably بطوربی مانند
insectile حشره مانند
columniform ستون مانند
herbescent گیاه مانند
hamiform قلاب مانند
elephantoid پیل مانند
coralloid مانند مرجان
eburnian عاج مانند
granuliform دانه مانند
granitic خارا مانند
gummiferous صمغ مانند
Recent search history
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Dictiornary-Farsi.com